تاریخ انتشار: ۰۰:۱۱ - ۰۲ اسفند ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

از شیعه شدن هیتلر تا ادعای امام زمانی/ پروپاگاندای حزب نازی در ایران چگونه بود؟

ناسیونالیسم جدید در ایران بر افسانه‌های نژادی استوار بود و پهلوی ایدئولوژی شوونیستی خود را بر پایه «تاریخ پرشکوه ایران باستان» و «نژاد آریایی» تبلیغ می‌کرد و از این رو با جنبش نازیستی آلمان پیوند نزدیکی داشت. اما نازی‌ها می‌دانستند برای اثرگذاری بر ایرانیان به نوعی «الگوی اسلامی-ایرانی» نیاز است. ادعای شیعه بودن هیتلر بخشی از دستگاه پروپاگاندای نازیسم در ایران بود.

 

هیتلر و اسلام

رویداد۲۴ حزب ناری برای رسیدن به مقاصد خود از انواع جهان‌بینی‌ها سواستفاده کرده است. مذهب حقه جعفری نیز از گزند شرارت و سوءاستفاده هیتلر و یارانش مصون نبود. سوءاستفاده‌ای که حکومت پهلوی اول با سیاست‌های احمقانه آلمان‌دوستی و گرایش به نازیسم در آن بی‌تقصیر نبود.

نازی‌ها چگونه به اسلام علاقه‌مند شدند؟

از سال ۱۹۳۸ به بعد، یکی از برنامه‌های اصلی هیتلر و حزب نازی نفوذ در جهان اسلام بود. از یک سو نازی‌ها از مسیحیت نفرت داشتند و از سوی دیگر نیز برخی از علمای جهان اسلام، مانند «امین الحسینی»، با حسن نیت به نازیسم می‌نگریستند. نازیسم جنبشی ضدمسیحی بود و نازی‌ها می‌خواستند با احیای اساطیر و روحیات جنگاورانه ژرمن‌ها در دوران آلمان پیشامسیحی، اخلاقیات و فرهنگ مسیحی را طرد کنند. نفرت از مسیحیت در آلمان، از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد و با آثار «فردریش نیچه» به اوج رسید.

نیچه منتقدی بسیار قدرتمند بود که نقد‌ها و حملات رادیکالش به مسیحیت و اخلاقیات مسیحی هواداران فراوانی در آلمان پیدا کرد. از طرف دیگر، گفتار‌هایی از نیچه وجود دارد که در آن‌ها دین اسلام را به دلیل رویه متفاوت و مخالفت با مسیحیت ستایش می‌کند و به این ترتیب عقاید وی به شکلی عجیب در این زمینه به رهبران نازیسم نیز منتقل شد.

خود هیتلر می‌گفت: «احکامی که تکلیف می‌کند انسان‌ها غسل و وضو کنند، از برخی نوشیدنی‌ها اجتناب کنند، با طلوع آفتاب برخیزند و سر مناره روند، همه تکالیفی است که افرادی هوشمند وضع کرده‌اند. اسلام می‌تواند مرا هم شیفتۀ بهشت کند.»

همچنین اسلام را اینگونه با مسیحیت مقایسه می‌کرد: «توجه کنید اسلام به فرد مسلمان بهشتی وعده می‌دهد که حوریان در آن ساکنند و نهر شراب جاری است و در مقابل مسیحیت هیچ وعده‌ای نمی‌دهد. متاسفانه اروپا دینی غلط دارد... دین محمد برای ما بسیار بهتر بود تا مسیحیت با این بردباری کرختش.»

فرماندهان دیگر حزب نازیسم نیز مانند هیتلر بودند. «هاینریش هیملر»، فرمانده کل اس‌اس، علاقه عجیبی به اسلام داشت و اسلام را دینی قهرمانانه می‌دانست و در مقابل، مسیحیت را خوار می‌شمرد. پزشک شخصی او، «فلیکس کِرستن»، نظر هیملر درباره اسلام را کامل شرح داده است. کرستن می‌گوید: هیملر پیامبر اسلام را یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ جهان می‌دانست و کتاب‌های زیادی درباره پیامبر داشت. هیملر به کرستن گفته بود قصد دارد پس از پایان جنگ به کشور‌های اسلامی برود و مطالعاتش را ادامه دهد. هیملر معتقد بود اسلام دینی مردانه و سربازمسلک است و مسلمانان، چون می‌دانند پس از مرگ از آن‌ها استقبال می‌شود، از مرگ نمی‌هراسند و به میدان جنگ می‌شتابند، زیرا در آن دنیا حتی از زنان بی‌نصیب نخواهند بود. هیملر می‌گوید: «حکمت عمیقی» در پس این نگرش نهفته است، زیرا «دین باید به زبان مردانه حرف بزند و خطابشان قرار بدهد». هیملر مسیحیت را نقد می‌کرد که چرا هیچ وعده‌ای به رزمندگانی که در جنگ جان می‌بازند نمی‌دهد؟! می‌گفت اسلام «بسیار دین معقولی است» و برای هر روز مؤمن برنامه دارد.»

«گوتلوب برگر»، دست راست هیملر در اس‌اس، هم همین نظرات را درباره اسلام داشت و معتقد بود: «اگر اسلام بر اروپا پیروز شده بود، فرهنگ ژرمن حفظ می‌شد و مسیحیتِ جهود در کل اروپا دامن نمی‌گستراند و در نتیجه آلمان امروز فرهنگی ژرمن داشت، نه یهود.»

تبلیغات نازیسم در جهان اسلام چگونه بود؟

این نگاه نازی‌ها به عالم اسلام باعث شد سیاست خارجی رایش سوم توجه ویژه‌ای به جهان اسلام داشته باشد. حزب ناسیونال-سوسیالیست هیتلر و دولت نازی آلمان در سال‌های منتهی به جنگ جهانی دوم، تشکیلات وسیعی برای تبلیغ نازیسم در کشور‌های اسلامی فراهم کرده بودند. در اواخر دهه ۳۰ میلادی آدولف هیتلر به عنوان یک منجی مورد ستایش و احترام فراوان بود. بسیاری از مسلمانان او را به عنوان فردی که از نسل پیامبر است قلمداد می‌کردند و مدعی بودند که با نواری سبز به دور کمرش به دنیا آمده است. تعداد دیگری از مسلمانان نیز مدعی بودند هیتلر در طول زندگی خود به اسلام گرویده و تغییر مذهب داده و در پی آن لا اله الا الله را بر بازوی خود نوشته است.

در اغلب کشور‌های اسلامی تبلیغ و معرفی هیتلر به عنوان منجی جدید عالم اسلام، با این واقعیت سرسخت مواجه بود که براساس عقاید نازی‌ها اقوام سامی، که اعراب هم جزئی از آنند، بسان نژادی «پست و آلوده» مورد حملات شدید و نژادپرستانه قرار گرفته بودند.


بیشتر بخوانید:

حزب سومکا چگونه در ایران تاسیس شد؟

آیا مردم ایران از نژاد آریایی هستند؟

نازیسم در ایران چگونه شکل گرفت؟

نمونه‌های عجیب هیتلردوستی در ایران


تبلیغات نازیسم در ایران چگونه بود؟

این مسئله، اما در مورد ایران صدق نمی‌کرد. تبلیغات مبالغه‌آمیز آلمان در مورد برتری قوم آریایی برای ایرانیان خوشایند بود و پیشتر در نوشته‌های کسانی، چون «میرزا آقاخان کرمانی» و «صادق رضازاده شفق» بیان شده بود.

ناسیونالیسم جدید در ایران به شدت به افسانه‌های نژادی توجه می‌کرد و خاندان پهلوی با تمام قدرت، ایدئولوژی شوونیستی خود را که از «تاریخ پرشکوه ایران باستان» و «نژاد آریایی» دم می‌زد، تبلیغ می‌کرد. ناسیونالیسم نوظهور ایرانی، با جنبش نازیستی آلمان پیوند‌های نزدیکی داشت. از این رو رضاشاه و دولتش به آلمان متمایل شدند. ایران جزو معدود کشور‌های خاورمیانه بود که ایدئولوژی نازیسم در آن علنا ترویج می‌شد و نازی‌ها حتی یک روزنامه رسمی در تهران منتشر می‌کردند.

تبلیغات نازی‌ها در ایران توامان دارای عناصر ایران‌ باستان گرایانه و اسلامی-شیعی بود. وزارت تبلیغات آلمان نازی به رهبری گوبلز می‌کوشید با برنامه‌ای سنجیده، نظریات برتری نژادی و عقاید ضدسامی را توام با استفاده از عقاید شیعی در ایران گسترش دهد. نامه سخنگوی بخش فرهنگی سفارت آلمان در تهران به رادیو برلین، که سال ۱۹۴۲ نوشته شده است، به خوبی بیانگر این واقعیت است. وی در نامه خود به کارمندان پروپاگاندای نازیسم اینگونه توصیه کرده: «در ایران تبلیغاتی موفقیت آمیز خواهد بود که تصورات، توقعات و انگاشت‌های مذهبی ایرانی را مورد اشاره قرار دهد و با آن گره بخورد.» بدین ترتیب در کنار فعالیت‌های تبلیغاتی نازی در مورد رگ و ریشه مشترک آریایی آلمانی‌ها و ایرانی‌ها، داستان نسبت داشتن خدای مسلمین با یکی از خدایان کهن اقوام ژرمن‌ها نیز انتشار و ترویج می‌شد و تلاش می‌شد روایتی اسلامی از نازیسم ارائه دهد.

رسانه فارسی زبان «رادیو برلین» که برای همین منظور تاسیس شده بود، هر روز برنامه خود را با پخش قرآن آغاز می‌کرد و سپس بر اشتراک نژادی آلمانی‌ها و ایرانیان تاکید می‌گذاشت. گویی دستگاه تبلیغات نازی‌ها به این نتیجه رسیده بود که برای اثرگذاری بر ایرانیان به نوعی «الگوی اسلامی-ایرانی» نیاز است.

ادعای شیعه بودن هیتلر چگونه بخشی از تبلیغات نازی‌ها در ایران بود؟

اساس تبلیغات نازی‌ها در ایران بر محور شیعه بودن هیتلر می‌گردید. آلمانی‌ها در این مسئله به قدری افراط کردند، که گفتمانشان نهایتا به ادعا‌های عجیب و غریبی ختم شد. «ماتیاس کونتزل» در کتاب «آلمانی‌ها و ایران»، نفوذ نازیسم در ایران را بر اساس مدارک جدیدی که وزارت خارجه آلمان منتشر کرده بررسی کرده است. وی در این کتاب می‌نویسد: «ارتباط ایدئولوژیک و اتفاق عقیدتی با آلمان به اسطوره‌های مذهبی شیعی و موفقیت‌های آغازین آدولف هیتلر مربوط است: پیشوای آلمان برای بسیاری از ایرانیان، امام دوازدهم بود! پیش از این در جنگ جهانی اول، عده زیادی از روحانیان شیعه از امپراتور آلمان به عنوان قیم و پشتیبان، یاد و ستایش می‌کردند و مدعی بودند که او پنهانی به اسلام گرویده است. آدولف هیتلر تا جایی که لشگرکشی و عملیات جنگی آلمان با پیروزی همراه بود، برای اسطوره‌هایی از این دست به منظور فرافکنی بهترین سوژه بود.»

آلمانی‌ها با آگاهی از تاثیر و نفوذ روحانیون بر مردم ایران، در پی نزدیکی به آن‌ها و پیش‌برد اهدافشان از طریق روحانیون بودند. مشابه این ماجرا در مشروطه نیز وجود داشت و حتی بسیاری از جاسوسان روسی و بریتانیایی در دوره قاجار خود زبان فارسی و عربی یاد می‌گرفتند و به حوزه علمیه می‌رفتند. گزارش «اروین اتل»، سفیر وقت آلمان در تهران در سال ۱۹۴۱ روشنگر این نکته است. اتل می‌نویسد: «طی ماه‌های گذشته سفارت ما از منابع گوناگون گزارش و خبر‌هایی دریافت می‌دارد که حاکی از سخنرانی روحانیون در مناطق مختلف است که برای مومنان از عالم غیب سخن می‌رانند و به آن‌ها می‌گویند وعده خداوند سرانجام به وقوع پیوسته و تفسیر آن به این معنا است که خداوند، امام دوازدهم (عج)، مهدی موعود را در قالب آدولف هیتلر به این دنیا فرستاده است. بدون فعالیت و دخالت سفارتخانه ما، زمینه تبلیغات روزافزونی به وجود آمده است که بر آن پایه، پیشوای ما هیتلر و بنابراین آلمان به چشم رهایی بخش از همه‌ی نیازمندی‌ها، بدبختی‌ها و بیچارگی‌ها نگریسته می‌شود. حتی یک ناشر عکس در تهران تصاویر هیتلر و حضرت علی، امام اول شیعیان، را چاپ کرده که ماه‌های بسیاری است این دو عکس در کنار هم بر هر دو سوی درب مغازه‌ او آویخته و در معرض دید همگان است. هر شخص فهمیده و عاقلی مفهوم مجاورت این دو عکس را به سرعت و سادگی درک می‌کند. معنای آن این است که علی، امام اول است و هیتلر، امام آخر.»

آیا ایرانیان با یهودی‌ستیزی نازیسم همراه شدند؟

اما با وجود موفقیت تبلیغات نازیسم در ایران، مشکل بزرگی وجود داشت و آن عبارت بود از عدم وجود فرهنگ یهودی‌ستیزی در میان ایرانیان. حکومت آلمان از متحدان خود توقع داشت، در برنامه نسل کشی یهودیان با این کشور همکاری کنند. اما ایرانیان نه تنها یهودی‌ستیز نبودند، بلکه در مقاطعی باعث نجات جان یهودیان نیز شده بودند و این مسئله باعث ناخرسندی گوبلز بود. کونتزل در این باره می‌نویسد: «با وجود این که حکومت رضاشاه پهلوی هیچگاه تحسین خود را از آدولف هیتلر پنهان نمی‌کرد، اما در یهودی‌ستیزی با هیتلر اتفاق نظر نداشت. در بهار ۱۹۳۳ یک مجله ایرانی که ایدئولوژی نازیسم را از طریق انتشار و پخش مقالات ضد یهودی ترویج می‌کرد، با دستور دولت تعطیل شد. برای بسیاری از یهودیان آلمان در آن زمان، ایران پناهگاهی امن به شمار می‌آمد که جانشان در آنجا در خطر نبود. محمدعلی فروغی، نخست وزیر وقت، در جولای ۱۹۳۶ با آگاه شدن نسبت به برنامه نازی‌ها علیه یهودیان، به کنسولگری ایران در برلین دستور داد تا صدور روادید را تنها به متقاضیان یهودی محدود نماید. بعد‌ها هنگامی که سفیر وقت آلمان در تهران خواستار اخراج و باز پس فرستادن یهودیان فراری به ایران شد نیز نتوانست به این خواسته خود دست یابد.»

اختلاف آلمان و ایران در این زمینه وقتی به اوج رسید که در اکتبر ۱۹۴۰، «عبدالحسین سرداری»، سفیر وقت ایران در فرانسه، دادخواستی را به رژیم ویشی فرانسه (رژیم دست‌نشانده نازی‌ها) ارایه کرد، که در آن با مهارت و زیرکی ایدئولوژی نژادپرستانه نازی‌ها را علیه یهودی‌ستیزی آنان قرار داده و به کار گرفت. وی به دولتمردان نازی اعلام کرد از جایی که نسبت خونی و خویشاوندی جامعه مذهبی یهودیان ایرانی، که آریایی و از نژاد غیریهودی هستند، بارز و مشخص است، دولت آلمان باید آن‌ها را از برنامه نسل‌کشی خود مستثنی و معاف کند.

بحث و جدل درباره ادعای سرداری دو سال جریان داشت و باعث خشم «آدولف آیشمن» نسبت به دولت ایران شد. وی در ۸ دسامبر سال ۱۹۴۲، طی نامه‌ای به وزارت امور خارجه آلمان، ادعای عبدالحسین سرداری را به عنوان «نیرنگ و حیله‌ای یهودی و تلاش و کوشش آنان در استتار و پنهان کردن خود» تقبیح و سرزنش کرد.

آیشمن در این نامه همچنین ناخرسندی خود را از برخورد رضاشاه با یهودیان بیان کرد و نوشت: «رضاشاه در ۱۹۲۰، تساوی حقوق یهودیان با سایر ایرانیان را قانونا به مرحله اجرا گذاشت. از آن پس به غیر از مقام وزارت، همه مقام‌ها و پست‌های اداری و رسمی دیگر برای یهودیان قابل دسترسی گردیده است.»

پس از این اتفاقات وزارت خارجه آلمان به پروپاگاندای خود دستور داد با استفاده از ادبیات دینی، احساسات یهودی‌ستیزانه را در میان ایرانیان ترویج کنند. در نامه وزیر خارجه آلمان به سفیر آلمان در ایران می‎خوانیم: «راه ارتباط و پیوند با اعتقادات و باور‌های شیعیان به وسیله خطاب قرار دادن و انگشت گذاشتن بر مسئله یهود است.»

اتل نیز به پروپاگاندای نازیسم در ایران دستور داد «برای پرورش یهودی‌ستیزی در میان ایرانیان، بر جنگ‌های پیامبر اسلام با یهودیان در زمان گذشته و جنگ پیشوای آلمان بر ضد یهودیان در زمان حال تاکید کنند.»

اتل همزمان نقل قول‌های مناسب را برای پیشبرد این هدف پیشنهاد کرد: «از یک سو آیه ۸۲ از سوره ۵ قرآن (سوره مائده) که می‌گوید «دشمن‌ترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آورده اند، یهود و مشرکان را می‌یابی...» و از سوی دیگر بند پایانی در دومین فصل کتاب «نبرد من» پیشوایمان هیتلر که نوشته اند «با مقاومت کردن در برابر یهودیان در راه خواست خدا می‌جنگم.».

اما تبلیغات نازیسم در این زمینه موثر نبود و دلیل این مطلب را باید در تنوع قومی و دینی ایران جست و جو کرد. فرهنگ ایرانی نسبت به دیگر تمدن‌های کهن دارای این امتیاز مهم بوده که نسبت به ادیان، اقوام و ملل مختلف، رفتاری نسبتا گشوده و همراه با تساهل داشته است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۴ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
6
8
این چرندیات چیه گذاشتید
چرا آلمان نازی
میخواید بد جلو بدید.
آلمانیها باعث پیشرفت دنیا شدن
به امید بازگشت حزب نازی.
ناشناس
|
United States of America
|
۲۳:۴۹ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
1
2
حورى هم از جنس بلوره قدش ۷۸ متره وقتى شراب مى خوره از گلوش پيداست
نظرات شما