تاریخ انتشار: ۱۷:۲۳ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۹

بایدن، وارث خاورمیانه آشفته؛ چرا برنامه هسته‌ای ایران دیگر اولویت اصلی نیست؟

یک نمونه خوب از رهبری آمریکا که بایدن باید دوباره برقرار کند، پیشنهاد اقدامات دیپلماتیک به رهبری سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و سازمان‌ها و قدرت‌های منطقه‌ای برای کاهش تنش‌ها است.

بایدن

  رویداد۲۴ مارکو کارنلوس در میدل ایست آی نوشت: تنها در یک قرن گذشته منطقه خاورمیانه با تغییرات بزرگی رو به رو شده است، تغییراتی که اگر بخواهییم تنها بخشی از آن را بر شمریم شامل موارد زیر می‌شود: پایان امپراتوری عثمانی، پایان استعمار غربی، تأسیس دولت اسرائیل و جنگ‌های مربوط به آن، تحولات ناسیونالیستی و سوسیالیستی عرب، ظهور اسلام سیاسی و انقلاب ایران، احیای شیعه، ظهور سلفی گری که به تروریسم تبدیل شد، توهم صلح اسرائیل و فلسطین با میانجیگری آمریکا، ناکارآمدی صلح آمریکایی در منطقه پس از حمله به عراق، بهار عربی، تلاش ناموفق گروه داعش برای بازگرداندن خلافت و آخرین آن هم امید ناکام به عادی سازی روابط غربی‌ها با ایران.
بیشتر بخوانید: صف میانجیگران برای احیای برجام/ آیا واسطه‌ها یخ رابطه ایران و آمریکا را آب می‌کنند؟
پنج کشور سوریه، لیبی، عراق، لبنان و یمن در اثر جنگ داخلی و ناکارآمدی سیاسی یا به دولت‌هایی عملا ورشکسته تبدیل شده‌اند. ترکیه در حال توسعه جاه طلبی‌های نئو عثمانی و ایجاد یک بازی بزرگ جدید در مدیترانه شرقی است و همزمان نوعی طرح صلح اسرائیلی در چارچوب توافقنامه‌های موسوم به ابراهیم در حال پیشرفت است.

به نظر می‌رسد با روی کار آمدن بایدن از نقش آمریکا در منطقه کاسته شود در حالی که همزمان روسیه و چین به قدرت‌های اصلی در خاورمیانه تبدیل می‌شوند.

محور اسرائیلی و عربی

همانطور که آنکارا با نقش خود در درگیری‌های اخیر قره باغ و نقش آفرینی پیش از این در تحولات مربوط به لیبی و قطر نشان داد این کشور در حال شکل دادن به حوزه نفوذ جنوب شرقی و جنوب غربی خود است، ترکیه از شمال سوریه تا عراق و قفقاز به دنبال ایجاد مناطق تحت نفوذ است.

در سوی دیگر منطقه ایران، علی‌رغم انزوا و فشار تحریم‌ها، حوزه نفوذ خود را از تهران تا بیروت از طریق بغداد و دمشق حفظ می‌کند. همزمان مصر، اردن و برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس به طور فزاینده‌ای با اسرائیل همسو می‌شوند و از حمایت سیاسی، نظامی و اطلاعاتی آن بهره می‌برند تا در درجه اول به عنوان یک مانع جنوبی در برابر ایران نقش آفرینی کنند. توافق ابراهیم هنوز در دست انجام است تا اینکه عربستان سعودی به طور رسمی به امارات، بحرین، سودان و مراکش در ایجاد روابط دیپلماتیک رسمی با اسرائیل بپیوندد.

محور اسرائیلی و عربی که در حال شکل گیری است، بر اساس دو تهدید وجودی قابل درک ساخته شده است: بدیهی است که اولین تهدید ایران و شرکای آن در منطقه است و دومین هم اخوان المسلمین، قدیمی‌ترین نماد اسلام سیاسی است که توسط ترکیه و قطر پشتیبانی می‌شود. با کمال تعجب، برنامه هسته‌ای نظامی ادعا شده ایران دیگر در اولویت اصلی امنیت نیست. توانایی‌های متعارف تهران و متحدانش، از جمله پهپاد و برنامه‌های موشکی، هم اکنون نیز باعث نگرانی بیشتری شده است.

منطقه خاورمیانه یک پیکربندی ژئوپلیتیکی جدید را تجربه می‌کند که در آن تعامل بین سه حوزه نفوذ شمال ترکیه، ایران مرکزی و جنوب اسرائیل و عرب خطوط جدید گسل منطقه‌ای را شکل می‌دهد.

شناسایی اخوان المسلمین به عنوان یک تهدید وجودی یک عامل پیچیده است، زیرا نمایانگر درگیری فزاینده بین دو دیدگاه سیاسی رقیب در درون اسلام سنی است، جایی که رویکرد‌های از پایین به بالا و از بالا به پایین یکدیگر را به چالش می‌کشند. در این رقابت ترکیه و قطر در یک طرف و مصر، عربستان سعودی و امارات در سمت دیگر قرار دارند.

اخوان المسلمین از نظر تاریخی بر ریشه‌های مردمی خود، مبارزه با ظلم و نبرد برای عدالت اجتماعی تأکید کرده است. پیام اخوان در مورد همبستگی اسلامی جذابیت خاصی در بین جوامع فقیرنشین تحت حاکمیت ضعیف و یا فاسد پیدا کرده است. این امر باعث ترس در میان حاکمان مستبد عرب شد تا مبادا چنین نفوذی باعث خیزش‌های جدید بشود.

البته، مصر و پادشاهی‌های عربی ترجیح می‌دهند ثبات از طریق رویکرد بالا به پایین اعمال شود. آن‌ها معتقدند که اخوان باید ریشه کن شود، زیرا می‌تواند قدرت آن‌ها را تهدید کند. آن‌ها این سازمان را یک جنبش تروریستی می‌دانند. سازش بین این دو تصور مخالف درباره قدرت و هدف آن بسیار بعید است. به نظر می‌رسد هر دو طرف درگیر یک بازی با حاصل جمع صفر هستند. یک دهه پس از خیزش‌های عربی، این رقابت هنوز تغییر نکرده است.

تغییر پارادایم به سمت اسرائیل 

به نظر می‌رسد تغییر پارادایم به سمت اسرائیل امری اجتناب ناپذیر است. این کشور‌های عربی احتمالاً روی چتر امنیتی، فناوری و اطلاعات سطح بالای تل آویو و همچنین تأثیر بی نظیر آن در فضای سیاسی آمریکا حساب خواهند کرد صرف نظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید خواهد بود.

اقدامات بعدی جو بایدن رئیس جمهور منتخب در منطقه بسیار مهم خواهد بود. بایدن تاکنون نگاه منفی‌اش نسبت به همتای ترک‌اش را پنهان نکرده است، اما سیاست او در قبال ایران باعث نگرانی اعراب و اسرائیل شده به ویژه اگر وی به دنبال بازگشت به برجام باشد.

در دهه آینده ممکن است بازیگران منطقه‌ای نقش پررنگ‌تری در منطقه در مقایسه با نقشی که به طور سنتی توسط قدرت‌های بزرگ بازی می‌شود، داشته باشند. همزمان سیاست‌های جهانی قاطعانه علیه تغییرات اقلیمی ممکن است عامل انرژی در منطقه را تحت تأثیر قرار داده و سیاست‌های سنتی غرب را تضعیف کند.

تغییر الگوی مصرف انرژی قطعاً مشکلاتی برای ایران به وجود می‌آورد، اما این امر در مورد امیرنشین‌های نفت خیز خلیج فارس نیز صادق است که اتفاقاً به نظر می‌رسد نسبت به همسایه شمالی خود کمتر عادت به مشکلات این چنینی دارند.

یک نمونه خوب از رهبری آمریکا که بایدن باید دوباره برقرار کند، پیشنهاد اقدامات دیپلماتیک به رهبری سازمان ملل، آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین و سازمان‌ها و قدرت‌های منطقه‌ای برای کاهش تنش‌ها است. در حالت ایده آل یک معماری سیاسی و امنیتی برای منطقه، بدون پیش شرط که در آن تمام نارضایتی‌ها و فعالیت‌های خصمانه در خاورمیانه گنجانده شود می‌تواند دوای درد مشکلات فعلی باشد.
منبع: انتخاب
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: جو بایدن
نظرات شما