نقش آمریکا در رابطه تایوان و چین چیست؟/ واشنگتن نظم آسیایی پکن را تغییر خواهد داد؟
رویداد۲۴ علیرضا مکی: تور یک هفتهای نانسی پلوسی به کشورهای متحد ایالات متحده در شرق و جنوب شرق آسیا با یکی از حساسترین رویاروییهای ژئوپلیتیک سالهای اخیر آغاز شد. رویارویی که در آن نیروهای نظامی چین، تایوان و ناوگان هفتم ایالات متحده را مستقیما رو در روی یک دیگر قرار داد. این در حالی است که جنگ در اوکراین ادامه داشته، سرانجام پرونده هستهای ایران در هالهای از ابهام قرار دارد و تنشها در غرب و جنوب غرب آسیا، قفقاز و بالکان در حال شدت یافتن است.
چرا سفر نانسی پلوسی به تایوان حساسیتبرانگیز شد؟
سفر پلوسی به منطقه شرق آسیا برای تاکید دوباره حضور راهبردی و بلندمدت ایالات متحده در منطقه و جهتگیری ژئواستراتژیک جدید دکترین سیاست خارجی ایالات متحده تدارک دیده شده است. دکترینی جدیدی که مرکز و هدف اصلی آن «مهار رشد قدرت چین» به عنوان یک قدرت نوظهور خواهان بازنویسی نظم جهانی است. از این نظر چالشی که بر سر تنگه تایوان و سفر نانسی پلوسی به تایوان رخ داد، نمایانگر حساسیت روی رقابتهای جهانی است.
در تحلیل رخدادهای منتهی به بحران تنگه تایوان که در نهایت بدون درگیری نظامی پایان یافت باید به پیشزمینه تاریخی ادعاهای طرفین توجه داشت. بحران تایوان محصول یک روند تاریخی منتج به جدایی تایوان از چین قارهای تسلط حزب کمونیست بر چین قارهای از سال ۱۹۴۹ است.
تاریخ روابط چین و تایوان
تایوان که با تسلط ملیگراها از سال ۱۹۴۹ تا سال ۱۹۷۱ نمایندگی چین را در سازمان ملل بر عهده داشت، همواره خواهان بازگشت به وضعیت چین واحد بوده است؛ آنهم به شکلی که تسلط حزب کمونیست به موقعیت یکی از احزاب در میان احزاب دیگر تنزل یابد.
در سال ۱۹۷۱ با اعطای جایگاه نمایندگی چین، به چین کمونیست از سوی دولت نیکسون و سپس برقراری روابط رسمی دیپلماتیک میان آمریکا و چین در پی مشکلات و اختلافات میان چین و شوروی، این بار آمریکاییها سعی داشتند از پتانسیل چین علیه شوروی استفاده کنند. تا جایی که در سال ۱۹۷۲ دولت نیکسون در بیانیه مشهوری انتقال واحدهای موشکی ارتش شوروی به مرز با چین را محکوم کرد و برای مداخله نظامی در صورت تلاش شوروی به تغییر یک جانبه وضعیت مرزها هشدار داد.
بیشتر بخوانید: پیامدهای سفر نانسی پلوسی به تایوان چیست؟
به گزارش رویداد۲۴ در طول سالیان پس از اعطای شناسایی چین کمونیست توسط ایالات متحده، مسئله تایوان همواره از سوی آمریکاییها به عنوان اهرم تنظیم روابط با پکن استفاده شده است. مخصوصا در طول سالهای پس از جنگ سرد، تایوان به عنوان یک سرمایه ارزشمند راهبردی در ساختار ژئوپلیتیک منطقه شرق آسیا مورد استفاده قرار گرفته است.
در توضیح اهمیت تایوان در سیاست منطقهای آمریکا در قبال شرق آسیا و مشخصا چین باید در نظر داشت که بدون تسلط بر تایوان و احتمال شناسایی تایوان از سوی جامعه بین المللی به عنوان یک کشور مستقل، توانایی نیرو دریایی چین به عنوان محور و نوک پیکان توسعه دریایی در مسیر جاده ابریشم ابی را با اشکال جدی مواجه میکند. این در حالی است که مجموعهای از جزایر کوچکتر نزدیک به خاک اصلی چین که تحت کنترل تایوان است نیز در این زمینه میتواند برای نیروی دریایی چین دردسرساز تلقی شود.
چینیها برای تکمیل برنامه توسعه دریایی خود مطابق «سند دکترین دریایی ۲۰۱۶ کمیسوین دفاعی چین» نیروی دریایی این کشور تا سال ۲۰۵۰ باید قادر به کنترل کامل دریای جنوبی چین و تاثیرگذاری مشخص در دریای شرقی و دریای ژاپن با برتری کامل رزمی باشد؛ این در حالی است که وجود تایوان به عنوان یک دیواره در سند توسعه یکپارچه نیروی دریایی چین، میتواند برنامههای این کشور را با تاخیر و هزینههای هنگفت مواجه کند.
آمریکاییها در سالهای گذشته سرمایهگذاری سنگینی در بخشهای تکنولوژی پیشرفته و نیرو ساختار نیروهای دفاعی این کشور انجام دادهاند. سرمایهگذاریهایی که تایوان را به دارایی ارزشمند راهبردی آمریکا در قلب منطقه پاسیفیک در فاصلهای کمتر از ۲۰۰ مایل با سرزمین اصلی چین تبدیل کرده است.
باید به یاد داشته باشیم که در طول تاریخ قدرتهای نوظهوری که خواهان بازنویسی نظم بینالمللی هستند، در رقابت با قدرتهای بینالمللی محافظهکار دست به تدارک رقابتهای ژئوپلیتیک در سطوح مختلف میزنند. اگر ما رقابتهای بینالمللی میان دو قدرت مخالف را در سطوح مختلف بررسی کنیم، مشاهده خواهیم کرد که این رقابتها، الگوریتمهای مبتنی بر رقابت چند لایه دارند که مرحله اول آن را رقابتهای منطقهای تشکیل میدهد. از این رو یک قدرت نوظهور در ابتدای امر باید بتوانند در برابر قدرتهای محافظهکار حافظ وضع موجود الگوهای رقابت منطقهای را ساماندهی کنند که در نهایت به کاهش حداکثر نفوذ ساختار بین المللی بر نظم منطقهای مورد نظر قدرت نوظهور و در نهایت اعمال سلطه هژمونیک از سوی قدرت نوظهور بر محیط امنیتی خود منجر شود.
تلاش چین برای سلطه بر تایوان را میتوان گام اول در راستای تدارک چنین سطحی از رقابت دانست؛ رقابتی که در بطن آن تسلط بر ژئوپلیتیک دریایی منطقه هندو پاسیفیک و راههای آبی آن است. این مسئله مخصوصا با توجه به وضعیت پروژه راه ابریشم زمینی چین بعد از تحولات جنگ اوکراین برای چینیها اهمیت بیشتری دارد.
با توجه به این موضوع میتوان دلیل افزایش سطح تنش از سوی چین و پیشروی آمریکاییها، پا به پای چینیها در افزایش سطح تنش را بهتر درک کرد. چراکه آمریکا مصمیم است به هر صورت جلوی بهم پیوستگی استراتژی دریایی چین را بگیرد؛ مسئلهای که از سوی مقامات تصمیم گیر در پکن به خوبی درک شده است.
رخدادهایی پیامد سفر پلوسی به تایوان را میتوان ظهور این واقعیت ساده ژئوپیتیک دانست. اما در نهایت چینیها با وجود افزایش سطح تنش به هنگام سفر پلوسی به تایوان، دست به اقدام نزده و ترجیح دادند عقبنشینی کنند؛ این عقبنشینی البته به دلیل توجه شدید رسانههای چینی، به شدت به اعتبار بازدارندگی این کشور اسیب وارد کرده است. مسئلهای که ممکن است چینیها را در یک محاسبه نتایج و هزینهها وادار به افزایش سطح تنشها و افزایش احتمال خطای محاسباتی از سوی هر یک از طرفین سوق دهد.
رخدادهای دو روز گذشته و عقبنشینی چینیها از تهدیدهای مستقیم نظامی و اکتفای آنها به تمرینات نظامی با وجود سرو صدایی به راه افتاده منجر به فاصلهگیری عملی آمریکاییها از اصل چین واحد شد. نتیجهای که شاید بیش از همه در تایپه نتایج آن مورد بازخوانی قرار بگیرد و آینده تایپه را تحت تاثیر قرار دهد.