تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۱۹ دی ۱۴۰۲

تجربه صعود تنها نجات‌یافته حادثه کوهنوردان سبلان؛ سرما امان همنوردانم را گرفت!

کوهنورد نجات یافته درباره همنوردانش می‌گوید: آن‌ها تمام شب را قهرمانانه جنگیدند تا زنده بمانند، اما صبح نیرویشان تمام شد و خوابشان برد. ساعت ۸ صبح دیگر یارای ادامه دادن نداشتند.

کوهنورد

رویداد۲۴ همشهری نوشت: تصمیم‌شان صعود زمستانی به قله سبلان بود. هر کدام‌شان با کوله‌باری از تجربه برای این صعود آماده شده و پیش از این چندین بار قله سبلان را فتح کرده بودند، اما این بار با دفعات قبل فرق داشت. این بار پس از فتح قله زمانی که در مسیر بازگشت بودند، طبیعت، آن روی دیگرش را به نمایش گذاشت و ۳ کوهنورد حرفه‌ای در میان برف و کولاک مسیر را گم کرده و در سرما و یخبندان گرفتار شدند. آن‌ها تمام شب را برای زنده ماندن با سرما جنگیدند و صبح که شد دیگر رمقی برایشان باقی نمانده بود. از این گروه ۳ نفره، معصومه رفیعی و نادره دمشقی که هر دو از کوهنوردان تبریزی بودند جان‌شان را از دست دادند، اما سومین عضو گروه زنده ماند تا در گفتگویی از جزئیات آن شب سخت بگوید.

*خودتان را معرفی کنید.

من علی نجفی، متولد ۱۳۳۷ هستم. حدود ۵۰ سال است که کوهنوردی می‌کنم. از ۱۴، ۱۵ سالگی عاشق کوهنوردی بودم و از همان سال‌ها هر فرصتی به‌دست می‌آوردم، به کوه می‎رفتم. در ایران قله‌ای نمانده که نرفته باشم. قله‌های دماوند، توچال، علم‌کوه، البرز مرکزی، سی‌چال، سیالان، خشچال قزوین، کوه‌های زردکوه، سنبران و در خارج از ایران نیز قله آرارات و کازبک گرجستان را فتح کرده‌ام.

*از برنامه صعود به سبلان بگویید.

روز پنجشنبه ۱۴ دی‌ماه برای صعود به قله ۴ هزارو ۸۱۱ متری سبلان به اردبیل رسیدیم. من به همراه «معصومه رفیعی» و «نادره دمشقی» از تبریز آمده بودیم، ۲ نفر از دوستانم از عجب‌شیر و ۳ نفر که نمی‌دانم از کدام شهر آمده بودند. همگی به‌سوی پناهگاه اول در ارتفاع حدود ۳ هزار و ۵۰۰ متری صعود کردیم. در آنجا چادر زدیم و شب ماندیم. صبح زود برای صعود به سبلان بیدار شدیم و گروه ۳ نفره ما صعود را آغاز کرد. هوا خوب بود، باد می‌وزید، اما جریان بالایی نداشت. صعود خوبی را پشت سر گذاشتیم و ساعت یک و نیم به قله رسیدیم.

*در چه ساعتی با شرایط بد جوی مواجه شدید؟

بعد از گرفتن عکس‌های یادگاری در قله برای فرود حرکت کردیم. حدود ساعت ۵ بعدازظهر بود که ابر‌های تیره آمدند و بارش برف آغاز شد. آن زمان بود که خطر را احساس کردم. سعی کردم نگرانی خودم را به همراهانم انتقال ندهم. اما باید کاری می‌کردم، همان موقع با امداد و نجات اردبیل و تبریز تماس گرفتم و آن‌ها را در جریان قرار دادم. هوا لحظه به لحظه بدتر می‌شد و همه جا تاریک شده بود. بارش برف آنقدر شدید بود که جلوی پایمان را هم نمی‌دیدیم. همین باعث شد که راهمان را گم کنیم. ارتفاع برف مدام بیشتر و بیشتر می‌شد و مسیر سخت شده بود.


بیشتر بخوانید: قدرت حیرت‌انگیز یک کوهنورد بدون داشتن پا


*شما چگونه با تجربه بالا و آشنایی با منطقه راه خود را گم کردید؟

من ۲۵۰ بار به سبلان صعود کرده بودم. وقتی طبیعت خشم خود را به انسان نشان دهد، تجربه و آشنایی هیچ کمکی نمی‌کند. من وسیله روشنایی نداشتم. با وجود اینکه مسیر پناهگاه دوم را می‌شناختم و سنگ‌های بزرگ این پناهگاه همیشه راه بلد ما کوهنوردان است، اما بارش شدید برف دید کافی را از ما گرفته بود. نمی‌توانستیم تشخیص دهیم کجا هستیم. دیگر شب شده بود و ما باید خود را تا صبح بیدار نگه می‌داشتیم. ما ۲ پتوی نجات، کاپشن و آب داغ داشتیم و سعی کردیم در طول شب تحرک داشته باشیم. همه شب را با همه سختی‌اش پشت سر گذاشتیم تا صبح شود.

*صبح که شد چه کردید؟

راه حل فوری ضعیفی چشم، آستیگمات و پیرچشمی!

با روشن شدن هوا امیدوار شدم که نجات پیدا می‌کنیم. به همراهانم گفتم که تحمل کنید بالاخره کمک می‎رسد و حتی از آن‌ها خواستم تا همه توان‌شان را جمع کنند که حرکت کنیم و به پایین برویم. شب قبل وقتی راه مان را گم کرده بودیم از پناهگاه دوم گذشته بودیم و اگر آن پناهگاه را پیدا می‌کردیم این اتفاق نمی‌افتاد.

*چه وقت متوجه شدید همراهان‌تان تسلیم مرگ شد‌ه‌اند؟

خانم‌ها رفیعی و دمشقی از کوهنوردانی بودند که بار‌ها به قله‌های مختلف صعود کرده بودند. خانم رفیعی ۱۵ سال کوهنوردی کرده بود و ۶۰ بار هم‌تیمی من در صعود به قله سبلان بود. حتی صعود‌های زمستانه هم داشت. این دو، از کوهنوردان خوب و با سابقه بودند. تمام شب را قهرمانانه جنگیدند تا زنده بمانند، اما صبح نیرویشان تمام شد و خوابشان برد. ساعت ۸ صبح دیگر یارای ادامه دادن نداشتند. من خیلی تلاش کردم یکی یکی آن‌ها را به‌سوی پایین بکشم. اما من نیز توان بیش از این نداشتم. دستانم یخ زده بود و نمی‌توانستم کاری از پیش ببرم، ارتفاع برف ۲ متر بود و حرکت کردن برایم سخت شده بود. معصومه رفیعی ساعت ۸:۴۵ و نادره دمشقی ساعت ۹:۳۰ تسلیم شدند و جان باختند. من شاهد مرگ دو کوهنورد شجاع و حرفه‌ای بودم. نمی‌دانید در آن لحظات چه حالی داشتم. من از پرتگاه مرگ برگشته‌ام.

*شما چند ساعت بعد نجات پیدا کردید؟

حدود ساعت ۴ عصر گروه امداد و نجات همزمان با چند نفر از دوستان‌مان که برای کمک به ما حرکت کرده بودند، رسیدند و نجاتم دادند.

*هواشناسی را چک نکرده بودید؟

یکی از اعضای تیم هواشناسی را چک کرده بود. سرعت باد ۲۰ کیلومتر بر ساعت و بارندگی هم ۲۰ درصد برای آن روز گزارش شده بود. اما بارشی که ما تجربه کردیم ۱۰۰ درصد بود.

*شرایط جسمی شما چگونه است؟

دستانم یخ زده است و دچار مشکل شده‌ام. پزشکان گفتند که یک‌ماه طول می‌کشد تا دستانم خوب شوند.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما