نقش آخرین سفیر آمریکا در ایران در پیروزی انقلاب چه بود؟/سولیوان؛ دیپلماتی که شاه را فراری داد
رویداد۲۴ «ویلیام هیلی سولیوان»، آخرین سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران بود. وی در سال ۱۹۷۷ توسط جیمی کارتر برای این مقام منصوب شده بود و از بدو منصوب شدنش، بسیاری از دولتمردان آمریکایی صلاحیتش را برای چنین مسئولیتی زیر سوال میبردند. دلیل این امر بیتجربه بودن سولیوان در مسائل مربوط به ایران بود. وی پیش از انتخاب به عنوان سفیر آمریکا در تهران، هیچگاه تجربه کار با ایران و حتی کار با یک کشور اسلامی را نداشت. نزدیکترین محل ماموریت او به تهران، کلکته بود که حدود سی سال پیش از حضور در ایران، در آنجا به عنوان دیپلمات فعالیت کرده بود.
دوران ماموریت سولیوان با وقایع انقلاب مصادف شد و سفیر ایالات متحده که در ابتدا نسبت به آینده شاه خوشبین بود، به تدریج از نظر خود برگشت و از برکناری شاه و اتحاد با انقلابیون هواداری کرد.
سولیوان در گزارشهای ابتدایی خود به واشنگتن، وقوع انقلاب در ایران را غیرممکن اعلام کرده و اعتقاد داشت شاه تا چند دهه دیگر بر سر قدرت خواهد ماند. البته داشتن برآورد غلط از سرنوشت حکومت پهلوی تنها محدود به ایالات متحده نبود. در واقع هیچ قدرت خارجی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی، قادر به کشف این مسئله نبود که شاه با مشکلی جدی رو به رو است. دریاسالار «استنسفیلد ترنر»، رئیس وقت سیا، در کتاب خاطراتش میگوید «هیچ سرویس اطلاعاتی را نمیشناخته که بتواند پیش بینی کند شاه با انقلابی تمام عیار برکنار خواهد شد.»
در اواخر تابستان ۱۳۵۷ و با بالا گرفتن وقایع انقلاب، شاه به سالیوان اعلام کرد که بعد از «تفکر در وقایع اخیر کشور به این نتیجه رسیدهام که الگوی ثابت اعتراضات و پیچیدگی دسیسهها، نشان میدهد که دست یک سرویس اطلاعاتی خارجی در کار است و این برنامه دقیق و حسابشده ورای توانایی و ظرفیت کاگب شوروی است و بنابراین، باید حتما کار سرویسهای بریتانیا و ایالات متحده بوده باشد.»
جالب اینجاست که شاه در این دیدار به کینه انگلیسیها از ایران در قضیه ملیسازی صنعت نفت اشاره میکند و اقدامات آنان برای تضعیف حاکمیتش طبیعی میشمرد؛ اما با ابراز دلخوری به سالیوان میگوید که «از آمریکا انتظار نداشتم.»
بیشتر بخوانید:نقش ژنرال هایزر در انقلاب ایران چه بود؟
نامه سرنوشتساز سفیر آمریکا در آستانه انقلاب
سولیوان در آن دیدار به محمدرضاشاه اطمینان داد که ایالات متحده با تمام توان از حکومت وی حمایت خواهد کرد. اما از پاییز سال ۱۳۵۷ به این نتیجه رسید که شاه به فردی کاملا مستاصل تبدیل شده و تمام اعتماد به نفس خود را از دست داده است. بنابرین برکناری شاه از قدرت و خروج او از کشور اجتناب ناپذیر است و واشنگتن باید روابط خود را با انقلابیون اسلامگرا گسترش دهد تا چپگرایان حامی شوروی به قدرت نرسند.
سولیوان در آبان ۵۷ گزارش تحلیلی مفصلی برای ایالات متحده فرستاد و در آن شش دلیل برای حمایت آمریکا از انقلاب ذکر کرد. دلایل سولیوان از این قرار بودند: «اول: آیتالله خمینی ضد کمونیسم است. دوم: ارتش ایران طرفدار ایالات متحده است. سوم: حاکمان مذهبی ارتش را دست نخورده نگه خواهند داشت. چهارم: صادرات نفت پیرو منطق اقتصادی خواهد بود و تنها استثنا اسرائیل است. پنجم: روابط دولت انقلابی با آمریکا نه مانند سابق، اما رضایتبخش خواهد بود. ششم: دولت انقلابی جهتگیری سیاسی خود را همچون گذشته ادامه خواهد داد و تنها استثنا اسرائیل خواهد بود.»
سولیوان امیدوار بود برقراری این روابط بتواند احتمال شکل گیری حکومتی آمریکاستیز را در ایران پس از انقلاب کاهش دهد و وزارت خارجه آمریکا نیز گزارشهای سولیوان را تماما میپذیرفت. این گزارشها وزارت خارجه را برای ارتباط گرفتن با انقلابیون مصمم کرد و سفارت موظف شد «با روحانیون میانه رو، از قبیل آیتالله بهشتی و انقلابیون اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی از قبیل بازرگان، و به شکل محدودتری با اعضای سازمان مجاهدین خلق از قبیل مسعود رجوی» وارد مذاکره شود. سفارت کوشید میزان و ماهیت مشکلات شاه را برآورد کند و هنگامی که به این نتیجه رسید که نهضت آزادی روابط نزدیکی با عناصر اصلی روحانیان مخالف دارد، توان خود را به گسترش رابطه با نهضت آزادی معطوف کرد. سفارت آمریکا با توجه به روابطی که با مخالفان برقرار کرده بود، به منبع اصلی وزارت خارجه برای تدوین سیاستهای آمریکا در قبال ایران تبدیل شد.
توصیه شورای امنیت ملی آمریکا به سفیر؛ از انقلابیون حمایت نکنید!
اما در برابر نگاه سولیوان و وزارت خارجه آمریکا، زبینگو برژینسکی و شورای امنیت ملی ایالات متحده معتقد بودند که ایجاد هرگونه ارتباط با مخالفان شاه باعث تضعیف ایالات متحده و به وجود آمدن سو تعبیر و بدفهمی در ذهن شاه و مخالفانش خواهد شد. برژینسکی میکوشید سیاست ایالات متحده را در قبال بحران ایران به سوی حفظ حکومت پهلوی با استفاده از هرگونه ابزار لازم، از جمله ارتش و کودتا، هدایت کند. وی معتقد بود راه حل نظامی تنها راه ممکن برای جلوگیری از فروپاشی کامل رژیم شاه در ایران است و اگر خروج شاه از ایران ضرورتی مسلّم است، پس برقراری حکومت نظامی تنها گزینه ممکنی است که در مقابل ایالات متحده قرار دارد؛ بنابراین برژینسکی از برقراری حکومت نظامی در ایران حمایت میکرد و باور داشت در نهایت میتوان همچون برزیل و ترکیه حکومت نظامی مستقر را به حکومتی کاملا غیر نظامی تبدیل کرد. از این رو اختلاف نظر شدیدی میان وزارت امور خارجه و شورای امنیّت ملی در خصوص بحران ایران به وجود آمد و این اختلافات همراه با بالا گرفتن تب انقلاب جدیتر شد.
مهران کامروا در کتاب انقلاب ایران، ریشههای ناآرامی و شورش مینویسد: «منازعه مقامات شورای امنیّت ملی با مقامات وزارت امور خارجه، توان دولت آمریکا را برای دستیابی به شناخت دقیق و کامل از شدت بحران ایران و اتخاذ سیاستی روشن در برخورد با آن تحلیل برده بود. از طرف دیگر نیز کارتر به پیشنهاد برژینسکی چندان علاقهای نشان نمیداد و همچنین در پذیرش کامل پیشنهاد سولیوان مردد بود. بنابرین دولت آمریکا در برخورد با وقایع ایران بدون برنامه و سیاست مشخص پیش میرفت.»
در نهایت و با افزایش وقایع انقلاب، تحلیل سولیوان بدل به سیاست اصلی ایالات متحده شد و سولیوان وارد مذاکره با برخی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی از جمله ارتشبد قرهباغی شد تا مانع از مقابله نظامی ارتش و سرکوب انقلابیون شود. او همچنین فرماندهان ارتش را ترغیب کرد که با انقلابیون گفتگو کنند. سولیوان درگزارش ۲۴ دی ۱۳۵۷، خود به وزارت امور خارجه آمریکا مینویسد: «طرفداران روحالله خمینی پیشنهاد مذاکره با فرماندهان ارتش شاهنشاهی ایران دادهاند. آنها خواستهاند، ارتشبد قره باغی، ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی، دریاسالار حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی و سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی، با بازرگان و بهشتی مذاکره کنند».
سفیر آمریکا در تهران چگونه شاه را برای خروج از ایران متقاعد کرد؟
سولیوان شاه را نیز متقاعد کرد که ایران را ترک کند. دولت آمریکا ژنرال هایزر، قائم مقام فرماندهی ناتو، را برای کمک به سولیوان به ایران فرستاده بود و ملاقات با شاه در حضور هایزر انجام گرفت. خود محمدرضاشاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ این دیدار را چنین گزارش کرده است: «ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سالیوان، ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هر دو آنها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. پس از آنکه من ایران را ترک کردم، ژنرال هایزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوایی ایران طی محاکمهاش به قضات گفت: ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد.»
شاه حدود چهار ماه پس از خروج از ایران و پس از ورود به مصر در پاسخ به انور سادات که پیشنهاد کرده بود تا آرامشدن اوضاع در ایران، نیروهای هوایی و دریایی ارتش ایران را در مصر پناه دهد، چنین پاسخی میدهد: «آمریکاییها نخواهند گذاشت. آنها مرا به زور وادار کردند از ایران خارج شوم... سفیر آمریکا پای پرواز، مدام به ساعتش نگاه میکرد و میگفت هر دقیقه تاخیرم در خروج، به ضرر منافع من و ایران تمام خواهد شد.»
همانطور که ذکر شد، شورای امنیّت ملی با اقدامات سولیوان به شدت مخالف بود. در پاییز سال ۵۷ اختلاف سالیوان و برژینسکی به قدری شدت گرفته بود که کارشان به فحش و ناسزا کشید. این جدال با خروج شاه از ایران در دیماه ۱۳۵۷، وارد فاز تازهای شد. برژینسکی چند پیام خصوصی برای بختیار فرستاد و به او توصیه کرد که ارتش را به نحو موثرتری به کار گیرد و انقلابیون را بازداشت کند. سولیوان نیز مدام با فرماندهان ارتش مذاکره میکرد تا آنها را از اقدام علیه انقلابیون بازدارد.
در جدال میان سولیوان و برژینسکی نهایتا برنده ماجرا سولیوان بود. تصور وی این بود که با پیروزی انقلاب رابطه دوستانه جدیدی میان آمریکا و ایران شکل خواهد گرفت. اما برخلاف انتظارش، پس از پیروزی انقلاب با افزایش شدید احساسات ضدآمریکایی مواجه شد و در بهت وحیرت فرو رفت. درگیری میان انقلابیون و آمریکاییهای ساکن ایران از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب آغاز شدو درگیر شدند و تنها سه روز از پیروزی انقلاب گذشته بود که گروهی از انقلابیون به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند. مدتی پس از این واقعه، ویلیام سولیوان به واشنگتن فراخوانده و از مشاغل دولتی کنار گذاشته شد.
اگر انگلیس اسناد قبل و زمان انقلاب ایران را پخش میکند ، منطقیست ! اما سازمان سیا چرا اسناد خود را به نمایش نمیگذارد !!!؟؟؟ از همین موضوع باید فهمید که چگونه بر ضد شاه عمل کردند !!!!