نقش ژنرال هایزر در انقلاب ایران چه بود؟
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: سفر ژنرال هایزر به ایران که در ایام منتهی به پیروزی انقلاب رخ داد محل حدس و گمانهزنیهای بسیاری بوده است. انقلابیون هدف این سفر را وادار کردن ارتش برای کشتار مردم معترض میدانند و هواداران سلطنت هدف را تلاش برای برکناری شاه و حمایت از انقلاب اعلام میکنند. در واقع سفر ژنرال رابرت هایزر بدل به یکی از نمونههای مهم اختلاف در روایت تاریخ ایران شده است. انتشار اسناد سری وزارت خارجه ایالات متحده در سال ۲۰۱۵ میلادی زوایای پنهان سفر هایزر را تا اندازه زیادی روشن کرده است و امروز میتوانیم روایتی مستند و روشن از این سفر داشته باشیم.
سفر ژنرال هایزر به ایران در جریان پیروزی انقلاب
در ۱۸ دی ماه سال ۱۳۵۷ وزارت خارجه ایالات متحده از حضور ژنرال «رابرت ارنست هایزر» جانشین فرمانده نیروهای مسلح ایالات متحده در اروپا، در تهران خبر داد. ماموریت او تقویت حمایت ارتش ایران از دولت غیرنظامی بود. از فردای آن روز مطبوعات مختلف فارسیزبان نیز سفر هایزر را پوشش دادند.
در اسنادی که وزارت خارجه بریتانیا منتشر کرده، آمده که هایزر از سوی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا ماموریت یافته بود به ایران سفر کند و علاوه بر تقویت دولت بختیار، سران ارتش را راضی کند که از دولت او حمایت کنند.
مایکل آکسورثی در کتاب ایران انقلابی مینویسد: «هایزر بهترین انتخاب برای این ماموریت بود. او در بهار و تابستان ۱۹۷۸ در ایران اقامت داشت و نوعی سیستم فرماندهی و کنترل برای نیروهای مسلح ایران طراحی کرده و با بالاترین سطوح نظامی و شخص شاه ارتباط داشت. پس از ورود به ایران پیامی از واشنگتن مبنی بر تعلیق دستوراتش دریافت کرد و به زودی متوجه شد که از نظر سالیوان [سفیر وقت آمریکا در ایران] کار حکومت پهلوی تمام است و تنها گزینه واقع بینانه برای ایالات متحده ارتباط گرفتن با مخالفان شاه است.»
بیشتر بخوانید:
محمدرضا پهلوی چگونه از ایران خارج شد؟
مصاحبه باربارا والترز خبرنگار آمریکایی با محمدرضا شاه پهلوی
نشست خبری محمدرضا شاه در میان اعتراضات دانشجویان
ریشههای انقلاب ایران و سقوط پهلوی
آخرین سفر شاه به مشهد و تلاش برای اتحاد با روحانیون
ماموریت هایزر در ایران چه بود؟
همچنین بنابر تحلیل آبراهامیان، هایزر برای رفع اختلاف میان برژنسکی و سالیوان به ایران رفته بود. سالیوان هوادار برکناری شاه و توافق با انقلابیون بود. او حتی مذاکراتش را با بازرگان و تعدادی از انقلابیون آغاز کرده بود و آنها برای انتقال قدرت به توافق رسیده بودند.
بنا بود با خروج شاه از ایران، ژنرالهای عالیرتبه نیز از کشور خارج شوند و باقیمانده بدنه ارتش به انقلابیون بپیوندد. برژینسکی با این پیشنهاد شدیدا مخالف بود و اعتقاد داشت حکومت انقلابی شدیدا علیه منافع آمریکا عمل خواهد کرد بنابرین جیمی کارتر که میان نظر برژینسکی و سالیوان مردد بود، هایزر را برای بررسی اوضاع و فهم اینکه کدام موضع درست است، به ایران فرستاد.
به گزارش رویداد۲۴ هایزر معاون فرماندهی کل ناتو بود و ناتو در آن دوران یک اداره مستشاری در ارتش ایران داشت. به همین دلیل سفرهای زیادی به ایران میکرد اما ماموریت وی این بار سیاسی بود نه نظامی و به همین دلیل حتی حضور او به اطلاع شاه نرسیده بود و چند روز پس از حضورش در ایران بود که شاه مطلع شد هایزر در ایران است. هین امر باعث بدگمانی شاه شد، چرا که در آن روزها مدام نگران توطئه متحدانش بود.
تیمسار حبیباللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی در دوره پهلوی که از حامیان سرسخت شاه بود، در اینباره میگوید: «چند روز پیش از اینکه شاه بروند بیرون آمدند و گویا آمدن ایشان [ژنرال هایزر] هم بدون اطلاع اعلیحضرت بوده؛ یعنی قبلا خوب هر مقام آمریکایی میآمد ایشان خبردار میشدند. این دفعه ایشان بدون خبر میآید. بهطوریکه شاه را خیلی ناراحت میکند که چطور خبر ندارد و فکر میکنند که یک توطئه در کار است»
اردشیر زاهدی آخرین سفیر پهلوی در آمریکا درباره سفر وی میگوید: «هایزر اصلا حق نداشت به ایران بیاد. ما یک مملکت مستقلی بودیم. من اون شب، جمعه شب که در حضور اعلیحضرت بودیم وقتی موضوع خبر آمد و به ایشون عرض کردند و به من فرمودند که با سفیر آمریکا صحبت بکنم، به ایشون عرض کردم آقا اجازه بدید دستور داده بشه به ارتش که هایزر را به مجرد اینکه به فرودگاه میرسه بیرونش کنند یا اینکه توقیفش کنند. هایزر یک ژنرال خارجی است و حق ندارد بدون اجازه ارتش و بدون اجازه مملکت و دولت به کشور ما بیاید. اما اعلی حضرت اجازه دادند بیاید و امر فرمودند با او کاری نداشته باشیم.»
نظر شاه درباره سفر هایزر به ایران چه بود؟
محمدرضا شاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ درباره سفر هایزر چنین نوشته است: «بالاخره من یک بار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سالیوان، ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هر دو آنها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. پس از آنکه من ایران را ترک کردم، ژنرال هایزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوایی ایران طی محاکمهاش به قضات گفت: ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد.»
محمدرضا شاه اعتقاد داشت هایزر برای خنثی کردن وفاداری ژنرالهای ایرانی به سلطنت و قانون اساسی به ایران آمد. وی در پاسخ به تاریخ مینویسد: «هایزر توانسته بود تیمسار قرهباغی، رئیس ستاد ارتش مرا جذب کند. او کسی بود که رفتارهایش به من نشان داد که خائن است. قرهباغی قدرت خود را برای جلوگیری از کودتای ارتش علیه [آیتالله] خمینی بهکار برد.»
تیمسار قرهباغی بعدها در خاطراتش هدف اولیه سفر هایزر را تقویت روحیه ارتش ایران و اعلام حمایت آمریکا از ارتش ایران دانست. بنابر اظهارات قرهباغی و دیگر فرماندهان ارتش، هایزر پس از چند روز به سران ارتش اعلام کرد که هدف اصلی وی از سفر به ایران اعلام این خبر است که «دولت آمریکا و دولتهای غربی دیگر از شاه حمایت نمیکنند و برای برقرار آرامش در مملکت همانطور که ملت ایران میخواهد، مسافرت اعلیحضرت ضروری است.»
فرماندهان ارتش نیز سه خواسته از آمریکا داشتهاند: یکی اینکه آمریکا جلوی بازگشت آیتالله خمینی به ایران را بگیرد؛ دوم اینکه بیبیسی فارسی را ساکت کنند تا بیانیهها و خبرهای انقلابی را پوشش ندهد و سوم اینکه جلوی رسیدن کاستها و تبلیغات رهبران انقلاب به ایران را بگیرند.
هایزر و کودتای ارتش
وزارت خارجه آمریکا اسنادی منتشر کرده که در آن ادعا شده در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۵۷ یعنی سه روز پیش از خروج شاه از ایران، فرماندهان ارتش تصمیم گرفتند پس از خروج شاه از کشور دست به یک کودتای نظامی زده و قدرت را در کشور به دست بگیرند. آنها قصد خود را برای انجام کودتا با ژنرال هایزر در میان گذاشتند. هایزر نیز این موضوع را با جیمی کارتر رئیسجمهور وقت ایالت متحده مطرح کرد اما کارتر با کودتا مخالفت کرد.
البته این مسئله پیش از انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا در گفتوگوی تیمسار حبیباللهی در پروژه تاریخ شفاهی هاوارد در تاریخ آذر ۱۳۶۳ مطرح شده بود. حبیباللهی در آن گفتگو از پیشنهاد چندباره خود و دیگر فرماندهان ارتش برای برای بهدست گرفتن قدرت میگوید و میگوید: «میدانستیم انقلاب پیروز میشود، مگر اینکه با قدرت جلویش دربیاییم. این کار در آن موقع کودتا هم نبود، یک چیز قانونی بود.» اما تصمیم به انجام کودتا نهایتا با مذاکرات هایزر منتفی شد. هایزر همچنین از فرماندان ارتش خواسته بود تا با حمایت از دولت بختیار، «به او فرصت پیادهسازی دموکراسی داده شود.»
رابرت دریفوس روزنامهنگار آمریکایی و سردبیر مجله نیشن در گزارشی نوشته ژنرال هایز به فرماندهان ارتش گفته بود که نباید وارد عمل شوند و اینکه اگر کودتا کنند ارتش آمریکا با آنها قطع رابطه خواهد کرد. دریفوس مینویسد: «هایزر نه یکی، بلکه چند کودتا را خنثی ساخت. هدف اصلی هایزر این بود که به نظامیان اطمینان بدهد که اگر دولت غیر نظامی بختیار بهجایی برسد که نتواند جلوی انقلابیون را بگیرد، در آن صورت دولت آمریکا کودتای نظامی را برای کسب قدرت تجویز و حمایت خواهد کرد. ژنرالها این تضمینها را باور کرده بودند و در کناری نشسته و منتظر بودند، تا وقتی مردم مسلح همه جا را گرفتند و کاری انجام نشد.»
ابراهیم یزدی در کتاب بررسی سفر هایزر به ایران مینویسد: «هایزر به بعضی از ژنرالها گفته بود که شاه دیگر بر نمیگردد و دولت کارتر درصدد آن است که قدرت را روحانیون و نظامیان مشترکا بهدست گیرند. قرهباغی نیز از این فکر استقبال کرده و آن را تشویق میکرد.» و معتقد است هایزر در دو مقطع مهم مانع از کودتای ارتش شد: در روز ۲۶ دی ماه (روز خروج شاه از ایران) و در روز ۱۲ بهمن (روز ورود آیت الله خمینی به ایران)
هواداران سلطنت با استناد به همین مطالب، ژنرال هایزر را «خائن» میدانند و این باور را بارها مطرح کردهاند که انقلاب ایران کار آمریکا بوده است چرا که مانع از کودتای ارتش و مواجهه آهنین با انقلابیون شده است. اما این دیدگاه درست نیست. مسئله این است که حتی اگر فرماندهان ارتش میخواستند کودتا کنند، توان این کار را نداشتند زیرا بدنه ارتش به دلیل عقاید مذهبی، هوادار آیتالله خمینی بودند.
قرهباغی در خاطرات خود به عقاید مذهبی بدنه ارتش اشاره کرده و میگوید: «مسئله اینجاست که اینها از راه مذهب وارد شدند در نیروهای مسلح. نیروهای مسلح ما مثل همه خوب اکثریت شیعه بودند، مسلمان بودند و اعتقاد داشتند. پدر مادرهایشان معتقد بودند. یعنی فرض بفرمایید در روستا آخوند ده جمعشان میکرد با آنها صحبت میکرد. پدر و مادر تحت تاثیر این قرار میگرفت. مادر نامه مینوشت که پسرم من شیرم را به تو حلال نمیکنم. اینها تمام گزارشهایی بود که آن زمان به ما میرسید. در غالب خانوادههای ارتشیها جنگ و جدال بود. زن و شوهرها با هم قهر کرده بودند. حتی آن اواخر من وقتی وزیر کشور بودم، سپهبد محققی آمد به من گفت که من دخترم با شوهرش اختلافی دارند و قهر کردند، حتی در ردههای بالاتر اینگونه بود. حال ببینید در ردههای پایینتر چه خبر بود.»
جالب اینجاست حتی زمانی که بختیار از فرماندهان ارتش خواسته بود آیتالله خمینی را سرکوب کنند، کسی به درخواستش اعتنا نکرد. حتی تیمسار ربیعی که سرسختترین هوادار انجام کودتای ارتش و سیاست مشت آهنین بود اعلام کرد که از انجام این کار عاجز است. تیمسار حبیباللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی در بهمن ۱۳۶۳ در خاطراتش میگوید: «در یک جلسه اول نخستوزیر دستور داد که اگر میشود محل اقامت آیت الله خمینی بمبباران بشود. ربیعی گفت نمیشود، چون نمیتوانست دستور بدهد و کسی دستورات او را اجرا نمیکرد. ربیعی بهانه آورد و گفت آنجا دوروبر خانههای مردم است. ولی خانه مردم مطرح نبود، خوب مردم مهم نبودند در آن وضعیت. مسئله این بود که چنین دستوری نمیتوانست بدهد.»
حبیباللهی در قسمتی دیگر از خاطراتش میگوید «وقتی شاه هنوز در ایران بود، خلبانها به ما نامه نوشتند که اگر در جنگی میهنی درگیر بشویم ما با کمال افتخار میجنگیم. ولی اگر شما فکر میکنید ما را علیه ملت خودمان در خیابانها به کار ببرید، ما اطاعت نخواهیم کرد.»
نمونههای فراوانی از این قبیل روایات در خاطرات فرماندهان ارتش وجود دارد. واقعیت این است که امام خمینی نفوذ و محبوبیت فراوانی در میان مردم و تودهها داشت که در بدنه ارتش نیز فراوان بودند. به همین دلیل کودتای ارتش عملا ممکن نبود. حتی اگر تلاش هایزر شکست میخورد و نمیتوانست مانع کودتای ارتش بشود، فقط ممکن بود روند وقوع انقلاب کند شود و نهایتا به تاخیر بیفتد. البته در آن صورت خود ارتش تکه پاره میشد و سطح خشونتها افزایش فراوانی مییافت.
مایکل آکسورثی ماموریت هایزر را چنین خلاصه میکند: «هایزر اعتقاد داشت که نظامیان ایرانی اراده و انسجام لازم برای اقدام قاطعانه را دارند و ارتش میتواند در صورت نیاز دولت بختیار را نجات دهد. بعدها مشخص شد که حداقل در مورد گزینه اول درست فکر میکرده، اما درباره گزینه دوم بر خطا بوده و اقدام نظامی نمیتوانست دولت بختیار را نجات دهد.»
هایزر تا ۱۵ بهمن ماه در ایران بود و در روزهای پایانی اقامتش کاملا در میان مردم شناخته شده بود و نام وی را در پلاکاردهای تظاهرات اعتراضی میشد دید. هایزر در سوم فوریه ایران را ترک کرد. وی پس از ترک ایران به آلمان رفت و بعدها خاطراتش از اتفاقات ایران را در قالب یک کتاب منتشر کرد و در سال ۱۹۹۸ درگذشت.