به مناسبت زادروز محمدرضا شجریان؛ ماجرای یک عکس معروف
رویداد۲۴ نام محمدرضا شجریان انگار قرن هاست که بر سر زبانها افتاده. در کنارش که میایستی، هیچ فرقی نمیکند که شما چه مقام و جایگاهی داری، بی درنگ ضربان قلبتان کند میزند و انگار فشارتان افتاده و ناچار در مقابل این همیشه استاد تعظیم میکنید.
مصاحبه با استاد شروع شد و من حدود نیم ساعت فقط به اطراف و محیطی برای عکاسی فکر میکردم. همیشه عکاسی از آدمهای بزرگ بسیار سخت و پیچیده است، آن هم زمانی که میخواهی عکسی خاص و منحصر به فرد بگیری. کافی است قافیه عکاسی را ببازی؛ هیچی دستگیرت نمیشود و باید با یک عکس معمولی به نشریه ات برگردی.
بیش از ده مدل عکس از استاد در ذهنم گرفتم، اما راضی نشدم. یک قاب عکس چوبی ذهنم را مشغول کرد و درست در همین لحظه عکس اصلی را که میبایست برای جلد مجله میگرفتم، در ذهنم شکل گرفت. از مژگان شجریان درخواست یک قاب عکس چوبی خالی کردم. بعد از چند دقیقه قاب عکس آماده شد و از همکاران همراهمان خواستم که از دستهایشان استفاده کنم.
وقتی موضوع را با استاد در میان گذاشتم (البته با ادبیات خوذدم)، بی درنگ با تمام صورتش خندید و در قاب عکس خالی چوبی ایستاد و از آن لحظه، نه قاب عکس خالی ماند و نه قاب عکس دوربینم.