تریاک چگونه باعث تغییر یک سلسله پادشاهی در ایران شد؟
رویداد ۲۴ | فرشید غضنفرپور: بنا به نوشته ابولفضل بیهقی تاریخ نویس و دبیر دربار غزنوی، (۹۶۷–۱۱۸۷ میلادی) که خود نیز در آن لشگرکشی تاریخی حاضر بوده سلطان مسعود غزنوی (سومین سلطان سلسله غزنویان) در تعقیب طغرل سلجوقی به سمت نیشابور حرکت میکرده و قصد داشته با تمام قوا به او حمله کرده و فتنه سلجوقیان را در همان آغاز فرو بنشاند، اما یک بدشانسی باعث شده که سرنوشت جنگ و در نهایت سلسله غزنویان تغییر کند!
بنا به خبری که بیهقی از طریق باقیمانده کتاب ارزشمندش (تاریخ بیهقی) به ما رسانده، سلطان در این سفر به دلیل ابتلا به اسهال به تجویز طبیبان اردوگاه سلطنتی اندکی تریاک خورده. شایان ذکر است که گویا در آن زمان تریاک هنوز مصرف تفریحی نداشته و به عنوان داروی برخی از ناخوشیها و امراض از جمله اسهال استفاده میشده است.
خلاصه آنکه سلطان کمی تریاک میخورد تا از اسهال در میانه لشگرکشی خلاصی یابد غافل از آنکه تریاک خواب سلطان را به هم میریزد و سلطان که بر روی فیل سوار بوده به خواب میرود.
فیلبانان هم جرات نمیکنند که سلطان را بیدار کنند و به همان روال معمول آهسته میراندند تا سلطان بیدار نشود.
خواب طولانی شده و طغرل که اسبهای تندرو هم در اختیار داشته و البته در این مقطع نسبت به سپاه غزنوی ضعیفتر هم بوده از چنگ سلطان میگریزد.
سلطان بیدار میشود و با عجله به محل نبرد میتازد غافل از آنکه وقتی به «استوا» محلی که احتمالا قوچان فعلی است میرسد متوجه میشود طغرل سلجوقی از چنگ او گریخته، عصبانی شده و به میان لشگریان میافتد و هر کس به دست او میرسد زده و فحاشی میکند، چنانکه بیهقی نقل کرده: «من وی را هرگز بر آن ضجرت ندیده بودم»
بیهقی میگوید که آن خواب بی وقت به سبب خوردن تریاک در نهایت سبب دیر رسیدن سلطان و گریختن طغرل از مهلکه شده.
گفتنی است، سلجوقیان اندکی بعد از این واقعه با سپاهی مجهزتر و ورزیدهتر در چند نوبت سلطان مسعود غزنوی را شکست دادند و در نهایت هم پس از برانداختن باقیمانده غزنویان در محدوده حکومتشان، به یکی از امپراطوریهای بزرگ و نامدار جهان کهن تبدیل شدند.
(یک نگاره باقیمانده از دوران سلطان مسعود غزنوی در افغانستان جنوبی)
متن گزارش بیهقی از این ماجرا به نقل از صفحه تلگرامی، «نور سیاه» یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی با توضیحات ایشان به شرح زیر است:
تاریخ بیهقی از یک منظر داستان طلوع و زوال سلطنت مسعود غزنوی است. در این زوال و اضمحلال غمبار، امیر مسعود هم بد کرد و هم بد آورد. از جمله جاهایی که بد آورد اینجا بود:
«امیر از هرات برفت بهجانب پوشنگ با لشکری سخت گران آراسته.
هزاهز در جهان افتاد از حرکت این لشکر بزرگ. طغرل به نشابور بود. چون امیر به سرای سنجد رسید، بر سر دو راه نشابور و طوس، عزمش بر آن قرار گرفت که سوی طوس رود تا طغرل ایمنگونه فرا ایستد و دیرتر از نشابور برود تا وی از راه نوق تاختنی کند سوی استوا و راه فرو گیرد، چنانکه نتواند که اندر نسا رود. پس به چشمۀ شیرخان رفت و داروی مسهل خورد و از دارو بیرون آمد و خوابی سبک بکرد؛ و نماز دیگر پیل ماده بخواست و برنشست.
وزیر را مثال داد تا نماز خفتن براند. این بگفت و پیل بهتعجیل براند، چنانکه تاختن باشد؛ و طغرل سواران نیکاسبه داشته بود بر راه. چون شنوده بود که امیر سوی طوس رفت، مقرر گشت که راهها بر وی فروخواهد گرفت، بهتعجیل سوی اون کشید.
از اتفاق عجایب که نمیبایست که طغرل گرفتار آید، آن بود که سلطان اندک تریاکی خورده بود و خواب تمام نایافته، پس از نماز خفتن بر پیل به خواب شد و پیلبانان، چون بدانستند، زهره نداشتند پیل را بهشتاب راندن و به گام خوشخوش میراندند و سلطان خفته بود تا نزدیک سحر و آن فرصت ضایع شد، که اگر آن خواب نبودی، سحرگاه بر سر طغرل بودی؛ و من با امیر بودم.
سحرگاه نیز براندیم. امیر پیل براند بهشتابتر. طغرل بامداد از آنجا برانده بود که آواز کوس رسیده بود چنانکه بسیارجای ثقل [و بسیار کالا و قماش]بگذاشته بودند از شتاب که کردند؛ و امیر دمادم در رسید و فرود آمد سخت ضجر از شدن این فرصت و در خویشتن و مردمان میافتاد و دشنامی فحش میداد، چنانکه من وی را هرگز بر آن ضجرت ندیده بودم».
میبینید که سرنوشت نبرد مسعود با طغرل سلجوقی و سرنوشت نهایی او و سلسلۀ غزنویان بهدلیل این خواب نابهنگام عوض شد. مسعود چرا در آن هنگامۀ خطیر خفت؟ چون پس از خوردن داروی مسهل اندکی تریاک خورد. خب چرا در آن گیر ودار تریاک خورد؟
استاد خطیبرهبر به معنا کردن تریاک به «افیون و معجونی که به آن تریاق گویند» بسنده کرده است. استادان یاحقی و سیدی از مقالۀ «افیون در ادبیات فارسی» آقای محمد سیاسی نقل کردهاند: «ظاهرا این نخستین مورد از استعمال تریاک بهعنوان تفنن در ادبیات فارسی است».
متأسفانه فعلا به مقالۀ آقای سیاسی دسترسی ندارم، اما موافق نیستم که تریاک به معنی افیون باشد. در حدود اطلاع ناچیز من گویا آنچه امروز تریاک مینامیم، در روزگار بیهقی افیون نامیده میشد. تریاک/ تریاق معجونی بوده که انواع مختلف و مصارف پزشکی گوناگون داشته و رسالات و کتب دربارۀ آن نوشته شده است.
در اغراضالطبیه و ذخیره خوارزمشاهی، هر دو از اسماعیل جرجانی (۴۳۴-۵۳۱ ق) فصول بسیار مفیدی دربارۀ داروهای مسهل هست که با توجه به آنها میتوان این چند جملۀ تاریخ بیهقی را کمی روشنتر و دقیقتر فهمید. بر مبنای این دو کتاب:
۱. علیالقاعده سلطان مسعود در چنین اوضاع و احوالی نمیبایست داروی مسهل بخورد. چون حکم پزشکان بوده که «کسی را که شادی بزرگ یا غمی بزرگ یا اندیشه و مهمی بزرگ دارد، دارو نشاید خورد» ولی لابد مسعود در این موضوع هم استبداد ورزید.
۲. خواب امیر سبک بود و امیر خواب تمام نیافته بود، چون گذشته از ضعف و عوارض اسهال، اطبا اعتقاد داشتند اساسا وقتی مسهل قوی باشد، داروخوار بعد از کار کردن دارو نباید بخوابد تا داروی مسهل باطل نشود. همچنین ظاهرا امیر داروی مسهل قوی خورده بود.
۳. تعبیر «از دارو بیرون آمدن» عینا در اغراضالطبیه هم هست: «چون از دارو بیرون آیند، همه چیزها که حالی از احوال مردم بگرداند، چون شادی بزرگ و غمی بزرگ و، چون جماع و، چون خشم عظیم، از خویشتن دور باید داشت»
جرجانی در ذخیره خوارزمشاهی از تعبیر «به سلامت از دارو فارغ شود» استفاده کرده است. آقایان یاحقی و سیدی آن را «نتیجه دادن و اثر کردن دارو و اجابت مزاج» معنا کردهاند که درست است.
۴. وقتی داروی مسهل، به قول جرجانی اسهال افزون از اندازه میکرد، انواع مداوا وجود داشت. فیالمثل اگر اسهال زیاد باعث میشد که داروخوار تب کند، تریاک فاروق را در شراب حل میکردند و به او میخوراندند. در ذخیره خوارزمشاهی آمده که «تریاق بزرگ اسهال بازگیرد» و «هرگاه داروی مسهل یا قی افراط کند... تریاق بزرگ بباید داد».
۵. در ذخیره خوارزمشاهی اطلاع مهمی دربارۀ خاصیت بازدارندگی از اسهال تریاق آمده:
«بباید دانست که تریاق را کودکی و جوانی و پیری است... و مارگزیده را ازبهر دفع مضرت زهرها، [تریاقی]هرچه قویتر و تازهتر باید داد و آزمودن تازگی و جوانی آن باشد که مردی را داروی مسهل دهند و توقف کنند تا دارو به کار آید پس شربتی تریاق دهند اگر دارو را از کار باز دارد تریاق تازه است و اگر باز ندارد یا پیر است یا مغشوش». همین مطلب در رسالۀ تریاق فاروق هم آمده است.
درست است که سلطان برگشتهبخت حتی در کشاکش جنگ و گرفتاریهای سیاسی نیز دست از نشاط و شراب نمیکشید، اما این «تریاکخوران» از روی شادخواری و تفنن نبود بلکه برای «بازگرفتن اسهال» بود و لابد به تجویز و توصیۀ پزشکان.
وثوقالدوله میفرمود:.
چون بد آید هرچه آید بد شود
یک بدی ده گردد و ده صد شود
سلطان مسعود، در قوس نزول و زوال، مدام بد میکرد و مدام بد میآورد.