پایگاه «خانه شفافسازی اطلاعات»:
چگونه اتحاد ایران، روسیه و چین در حال تغییر جهان هستند؟
ایالاتمتحده از لحظه فرو ریختن دیوار برلین فرصت منحصربهفردی برای پیگیری هدف خود بهمنظور تبدیلشدن به تنها هژمون جهان را یافت. با فروپاشی شوروی، آمریکا بیتردید میتوانست آرزوی سلطه جهانی بدون رقیب و بهخصوص تحمل پیامدهای آن را عملی کند.
رویداد۲۴- ایالاتمتحده از لحظه فرو ریختن دیوار برلین فرصت منحصربهفردی برای پیگیری هدف خود بهمنظور تبدیلشدن به تنها هژمون جهان را یافت. با فروپاشی شوروی، آمریکا بیتردید میتوانست آرزوی سلطه جهانی بدون رقیب و بهخصوص تحمل پیامدهای آن را عملی کند.
به گزارش رویداد۲۴ به نقل از سايت "خانه شفافسازی اطلاعات" (information clearing house)، آمریکا خود را تنها ابرقدرت جهان میدید و به دورنمای گسترش الگوی فرهنگی و اقتصادی خود در سراسر جهان چشم دوخت و هر جا لازم شد از آزادگی نظامی استفاده کرد.
طی 25 سال گذشته مثالهای بیشماری نشان داده که واشنگتن با تردیدی بسیار اندک دست به بمباران ملتهایی زده که تمایلی به تبعیت از خواستههای غرب نداشتهاند. در دیگر موارد از اهرم اقتصادی که مبتنی بر سرمایهداری یغماگر و سفتهبازی مالی بوده، استفاده کرده که عملاً ملتهای مستقل را نابود کرده و نخبگان مالی آمریکا و اروپا را در این فرآیند متمولتر کرده است.
اتحاد برای مقاومت
طی دو دهه گذشته، ارتباط میان سه قدرت اصلی در قلب زمین بهشدت تغییر کرده است.
ایران، روسیه و چین بهخوبی دریافتهاند که اتحاد و همکاری تنها ابزار برای افزایش متقابل قدرت است. لزوم مبارزه با یک مشکل مشترک که بانفوذ روزافزون آمریکا در امور داخلی به نمایش درآمد، تهران، پکن و مسکو را مجبور کرده که اختلافات خود را کنار گذاشته و یک استراتژی متحد در راستای منافع مشترک دفاع از حاکمیتشان را در پی بگیرند.
اتفاقاتی چون جنگ در سوریه، بمباران لیبی، سرنگونی نظم دموکراتیک در اوکراین، تحریمها علیه ایران، و فشار مستقیم بر پکن در جنوب دریای چین، یکپارچگی میان کشورهایی که در اویل دهه 1990 میلادی مشترکات چندانی نداشتند را گردهم آورده است.
یکپارچگی اقتصادی
با بررسی قدرت اقتصادی آمریکا، مشخص میشود که سازمانهای فراملی مانند سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، نقش واشنگتن بهعنوان رهبر اقتصادی را تضمین میکنند. ستونهایی که از مرکزیت آمریکا در اقتصاد جهانی حمایت میکنند را میتوان به سیاست پولی بانک مرکزی آمریکا و عملکرد دلار بهعنوان ذخیره ارزی جهانی نسبت داد.
بانک مرکزی آمریکا توانایی نامحدودی برای چاپ پول بهمنظور تأمین مالی قدرت اقتصادی بیشتر بخش خصوصی و عمومی و همچنین پرداخت هزینه جنگهای بسیار پرهزینه را دارد. دلار آمریکا نقش مرکزی را بهعنوان ذخیره جهانی ارز ایفا میکند و درعینحال بهعنوان ارز رایج برای مبادلات مورد استفاده قرار میگیرد. این امر تقریباً بانک مرکزی هر کشوری را مجبور به حفظ ذخایر دلاری خود کرده و همچنان به ابراز اهمیت واشنگتن در سیستم اقتصاد جهانی ادامه میدهد.
ارائه یوان به سبد بینالمللی صندوق بینالمللی پول، توافقنامههای جهانی برای بانک سرمایهگذاری زیرساختهای آسیا، و اعتراض پکن به رفتار سازمان تجارت جهانی همگی زنگهای هشدار را برای استراتژیست های آمریکایی که شاهد فرسایش نقش ارز آمریکایی هستند، به صدا درمیآورد.
یکی دیگر از مزایایی که آمریکا از آن بهرهمند است، مربوط به بخش بانکداری خصوصی آن است که شامل فشار سیاسی میشود که آمریکاییها میتوانند از طریق مؤسسات مالی و بانکداری خود تحمیل کنند. یکی از برجستهترین نمونههای این مسئله، حذف ایران از سیستم بینالمللی پرداخت سوئیفت و گسترش تحریمها، شامل مسدود کردن داراییهای تهران در میشود. در شرایطی که آمریکا سعی دارد طرحهای مستقل اقتصادی را سرکوب کند، کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین در حال افزایش همکاریها هستند. در طول تحریم ایران، فدراسیون روسیه در حال تجارت کالاهای اولیه با ایران بود. چین با نفت صادراتی ایران را به یوان میخرید و از این طریق از جمهوری اسلامی حمایت کرده است. ضمن اینکه در ابعاد کلیتر، مسکو پیشنهاد ایجاد یک سیستم بانکداری جایگزین برای سیستم سوئیفت را مطرح کرده است.
بانکهای خصوصی، بانکهای مرکزی، آژانسهای رتبهبندی و سازمانهای فراملی به نقشی که دلار و بانک مرکزی آمریکا ایفا میکنند، بسیار وابسته است. نخستین هدف ایران، روسیه و چین کاهش میزان نفوذ این سازمانهای بینالمللی است. چندقطبی شدن اقتصادی یکی از نخستین و مهمترین راههای گسترش انتخابهای آزاد برای هر کشور بهمنظور پیجویی منافع خود و بازگرداندن حاکمیت ملی است.
بازدارندگی نظامی
در کنار اهمیت یکپارچگی اقتصادی، این همکاری استراتژیک نظامی است که کمتر عمومی میشود. اتفاقاتی مانند جنگهای خاورمیانه، کودتا در اوکراین، و فشاری که در جنوب دریای چین اعمال شده، تهران، مسکو و پکن را مجبور کرده به این نتیجه برسند که آمریکا نشاندهنده یک تهدید وجودی است.
در تمامی مواردی که بیان شد چین، روسیه و ایران سعی کردهاند که تصمیماتشان را با سنجش جوانب مثبت و منفی به یک اپوزیسیون به مدل آمریکایی اتخاذ کنند. کودتای اوکراین، ناتو را به مرزهای فدراسیون روسیه نزدیک کرد و تهدید وجودی برای بازدارندگی هستهای این کشور شکل گرفت. در خاورمیانه، نابودی عراق، لیبی و سوریه باعث شد ایران در مقابل اتحاد عربستان، ترکیه و آمریکا واکنش نشان دهد. در تمام این سناریوها امپریالیسم آمریکا یک تهدید وجودی به وجود آورده است. به دلیل همین دلایل طبیعی است که همکاری و توسعه تکنولوژیک حتی در حوزه نظامی، طی سالهای گذشته تشدید شده است.