مرگ در ایستگاه قاچاق
کمتر جائی میتوان نام کردستان و کُردها را بدون پسوند قاچاق یافت. گویی قاچاق پسوند جاودانه برای کُردها گردیده است و البته اینبار قاچاق در نوع دیگری در مرکز استان کردستان نمایان گردید.
رویداد۲۴بدون شک بر اساس نگرش تنگنظرانه و سیاستهای خاصی که توسط تنگنظری برخی از مدیران استانی و کشوری در کردستان حاکم گردیده است، کمتر جائی میتوان نام کردستان و کُردها را بدون پسوند قاچاق یافت. گویی قاچاق پسوند جاودانه برای کُردها گردیده است و البته اینبار قاچاق در نوع دیگری در مرکز استان کردستان نمایان گردید. همچنان که در قانون کشور ما بحثی به نام عرف حاکم است و عرف سرچشمه از امور زندگی شهروندان است.
1- آیا مسئولین امر به ویژه مسئولان راهنمایی و رانندگی از این عرف حاکم در بین رانندگان اتوبوس بین شهری اطلاعی ندارند؟
2- آیا سریال تکراری مشکلاتی که این تانکرهای حامل نفت به بار آوردهاند از دیدگاه مسئولین استانی و کشوری پایانی ندارد؟
3- آیا حضور این تانکرها و مشکلاتی که بار میآورند ضد امنیتی نیست که مسئولان افتخارش را در نوشتار و گفتار به دوش میکشند؟
4- منافع حضور این تانکرها به جیب چه کسی میرود که خبری از ارتقاء جادهای استان نیست و هیچ تحول اقتصادی برای کردستان به همراه نداشته است؟
مجموعه قوانین دست و پاگیری که اکثراً اجرا نمیگردد و در قالب ماده متروکه میماند اینبار در زمینه حملونقل دردسرساز گردید به نوعی که بر اساس عرف حاکم در ترمینال و رانندگان اتوبوس، هرچند که در بلیت ارائه شده از مسافر درخواست گردیده که حداقل 15 دقیقه قبل از حرکت در داخل ترمینال حاضر باشد اما هیچ حرکت اتوبوسی را در ترمینال سنندج نمیتوان یافت که دقیقاً در سر وقت باشد و قریب به اتفاق با نیم ساعت تأخیر در داخل محوطه ترمینال و بیش از بیست دقیقه تأخیر در خارج از ترمینال برای سوار کردن مسافرانی که هزینهاشان برای راننده و شاگرد و قیمت بلیتی که ارائه نمیگردد هم کمتر از قیمت ارائهشده در داخل ترمینال است (با ذکر اینکه یک اتوبوس از مشهد تا تهران یک فاصله 15 ساعته را با 50 هزار تومان کرایه طی میکند و یک اتوبوس از سنندج به تهران با مسیر کمتر از 7 ساعت را با هزینهای بالغ بر 50 هزار تومان طی میکند.) و اینبار همین ایستگاه سوار کردن مسافران قاچاق دردسرساز شد به نحوی که در 20 دقیقه از بامداد روز چهارشنبه 20 تیر میگذشت در ایستگاه قاچاق که اتوبوس تعاونی گیتی سیر در نظر داشت مسافرانی را سوار کند و یا اینکه منتظر مسافر است تانکر حامل سوختی که 7 ساعت قبل حادثه از مرز باشماق وارد کردستان شده است و علاوه بر ممنوعیت تردد عبور تانکر در این ساعت شبانه و حضور دوربینهای بسیاری که گویا تحت نظارت راهنمایی و رانندگی است با اتوبوس عازم تهران در خارج ترمینال تصادف میکند و بعد از تصادف منفجر میگردد و بر اساس آمار دولتی 11 نفر سرنشین اتوبوس کشته میشوند و بر اساس شنیدههای شاهدان بیش از 27 نفر در این تصادف میسوزند.
فارغ از هر بحث علمی و تخصصی در این اتفاق، چند سئوال بیجواب همچنان در ذهن شهروندان باقی است.
2- آیا سریال تکراری مشکلاتی که این تانکرهای حامل نفت به بار آوردهاند از دیدگاه مسئولین استانی و کشوری پایانی ندارد؟
3- آیا حضور این تانکرها و مشکلاتی که بار میآورند ضد امنیتی نیست که مسئولان افتخارش را در نوشتار و گفتار به دوش میکشند؟
4- منافع حضور این تانکرها به جیب چه کسی میرود که خبری از ارتقاء جادهای استان نیست و هیچ تحول اقتصادی برای کردستان به همراه نداشته است؟
5-آیا مسئولیت فنی (رعایت اصول راهنمایی و رانندگی) از وظایف پلیس راه است؟ آیا دوربینهای نصب شده در مسیر جادهای استان تحت نظر راهنمایی و رانندگی است؟ آیا خروجی این دوربینها ثبت تخلف رانندگی است؟
در هر شرایطی بدون شک بحث آتش گرفتن اتوبوس در سنندج بدون شک آخرین اتفاق اینگونه نیست و مسئولین کردستان و کشور بیشتر از قبل و محکمتر بر صندلی ریاست تکیه میزنند و اوج کم کاری خود را در یک پیام تسلیت بیان میدارند که اگر پیامهای ارائهشده را هم باهم مقایسه کنیم بدون شک به یک سبک ساختاری تکراری و در دسترس در فضایی مجازی میرسیم که کمی جای فعل و فاعلش تغییر یافته است.
شورش عزیزی
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط