گرایش روزافزون به اشتغالِ کاذب؛
تحصیلکردگان از «کارگری ساده» هم استقبال میکنند! / با دکتر - مهندسهای بیکار چه باید کرد؟
بسیاری برای بیکار نماندن یا افزایش درآمد خود حاضر به اشتغال در حوزههایی هستند که هیچ شناختی از آن ندارند یا متناسب با تحصیلات و مهارتهای آنها نیست.
رویداد۲۴ نرخ بیکاری بالا و درآمد ناکافی باعث میشود بسیاری به هیچ پیشنهاد شغلی جواب رد ندهند.در سالهای اخیر تحصیلکردگان بیشتری به مشاغلی مانند مسافرکشی روی آوردهاند. آنها در بهترین شرایط، کارگران یقه سفید تمام وقت و کارگاران ساده نیمه وقت هستند.
«وقتی ما توی دانشگاه صنعتی شریف بودیم، آن وقتها که ما تازه آمده بودیم دانشگاه تهران و ...»
راننده خیلی از حرفهایش را با جملههای اینچنینی شروع میکند. لازم نیست از او بخواهیم داستان زندگیاش را تعریف کند. آرزوهای بر باد رفته او آنقدر بزرگ هستند که بعدِ سالها بیکاری، حالا که بالاخره خودش را راضی به ثبت نام در یکی از تاکسیهای اینترنتی و مسافرکشی کرده، هنوز حسرتشان را میخورد. بچه درسخوان بوده، سال اول کنکور قبول و در یکی از بهترین دانشگاههای فنی کشور پدیرفته شده، لیسانس گرفته و برای فوق لیسانس بهتر دیده است به حوزه علوم انسانی برود و علوم سیاسی بخواند. توانسته بازهم در یکی از بهترین دانشگاهها، یعنی دانشگاه تهران قبول شود و خلاصه همه چیزش عالی بوده، به جز وضعیت شغل و امرار معاش.
میلیونها نفر در سراسر جهان مشاغلی دارند که برای آن به دانشگاه نرفته و به عبارتی شغل غیرتخصصی آنها محسوب میشود. دلایل مختلفی برای اشتغال این چنینی وجود دارد. بسیاری هستند که بعد از تحصیل یا حتی اشتغال به این نتیجه میرسند که رشتهای که انتخاب کردهاند به شکوفایی استعدادهایشان منجر نمیشود. آنها چارهای جز تغییر نمیبینند و در مواردی این تغییر بسیار موثر واقع شده و زندگی آنها را متحول میکند. با این همه، اشتغال در حوزه غیرتخصصی همیشه خودخواسته نیست و زمینههای موفقیت را فراهم نمیکند. بسیاری از افراد در حوزهای غیرتخصصی کار میکنند، چون کاری مرتبط با مهارت و تحصیلات خود نمییابند. آنها شاغل بودن را به بیکار بودن ترجیج میدهند، پس هرچه پیش آید خوش آید و نباید دست رد به سینه هیچ شغلی زد. بسیاری از ایرانیها به ویژه در دهههای اخیر چنین موقعیتی را تجربه کردهاند. نرخ بالای بیکاری در ایران، به علاوه کافی نبودن حقوق بسیاری از مشاغل و جستوجو برای شغل دوم یا حتی سوم باعث شده صدها هزار شهروند ایرانی در جایی مشغول به کار باشند که شاید اگر ۱۰ سال قبل در موردش از آنها میپرسیدی با تعجب نگاهت میکردند و میگفتند: بعید است من این کاره شوم!
چاه ویل بیکاری
«ما هرچه شغل درست میکنیم، بیکاری کم نمیشود.» این اظهارنظر تلخ را ششم اسفند سال گذشته رئیسجمهور در حالی انجام داد که کارنامه دولت یازدهم و دوارده در زمینه ایجاد اشتغال به نسبت کارنامه دو دولت قبل از خود، بهتر بوده است. در سالهای اخیر با اجرای طرحهای متفاوت اشتغالزایی افزایش یافته، اما نرخ بیکاری نه تنها کم نشده که بیشتر هم شده است.
بر اساس اطلاعات مرکز آمار، نرخ بیکاری در سال ۹۷ با افزایش یک دهم درصدی به ۱۲ درصد رسید. این در حالی است که مانند سالهای گذشته همچنان جوانان، زنان و فارغالتحیصلان دانشگاهی صدرنشین بیکاری در ایران هستند. شمار بیکاران کشور در سال ۹۷ سه میلیون و ۲۶۰ هزار نفر اعلام شد که ۵/۳۸ درصد آنها از فارغالتحصیلان آموزش عالی بودند. این تعداد در مقایسه با سال ۱۳۹۶، ۴/۱ درصد افزایش یافت. ۱/۲۶ درصد فارغالتحصیلان بیکار را مردان تشکیل میدهند و ۹/۶۵ درصد فارغالتحصیلانِ بیکار، زنان هستند.
این آمار به خوبی نشان میدهد که چرا ایران را باید سرزمین دکتر و مهندسهای بیکار نامید. کشور ما رتبه سوم جهان در تولید مهندس را دارد و از پزشکها که بگذریم، سالانه حداقل ۲۰ هزار نفر موفق به اخذ مدرک دکتری در رشتههای مختلف میشوند. دو هزار و ۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد و حدود چهار میلیون دانشجو در آن مشغول تحصیل هستند. این دانشگاهها سالانه دهها هزار فارغالتحصیل در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تحویل جامعه میدهند که بسیاری از آنها برای ورود به بازار کار یا لااقل کار کردن در حوزهای که در آن تحصیل کردهاند، شانسی ندارند. با این همه، این فقط فارغالتحصیلان بیکار نیستند که از شغلهایی خارج از حوزه تخصصی خود استقبال میکنند. بسیاری از شاغلان نیز دنبال شغل دوم هستند و برای یافتن آن زیاد مته به خشخاش نمیگذارند.
تمایل عجیب به کار کردن
اشتغال نوعی هویتیابی است و بسیاری از ما به واسطه شغلی که داریم، تعریف میشویم، اما بیشک کار کردن زیاد آن هم وقتی قرار است صبح مشغول کاری باشیم و بعد از ظهر شغل متفاوتی داشته باشیم، آنقدرها هم جالب به نظر نمیرسد. با این همه، برخی ایرانیها این کار را میکنند و بسیاری از آنها هم تمایل به داشتن شغل دوم و سوم دارند. وقتی پای صحبت بسیاری از شهروندان مینشینی در کمال تعجب میبینی آنها همانقدر که داشتن شغل اول را لازم میدانند، داشتن شغل دوم را هم ضروری قلمداد میکنند. تردیدی نیست که درآمد ناکافی بسیاری از شاغلان، آنها را به شغل دوم و حتی سوم متمایل میکند. واقعیت این است که حقوق حداقلی در ایران که برای درصد بالایی از افراد پرداخت میشود، نیمی از هزینههای افراد را نیز پوشش نمیدهد. در چنین شرایطی باید شغل دوم یا حتی سوم داشت.
تعداد دو شغلهها در ایران مشخص نیست. برخی آمارها حکایت از اشتغال ۳۰ درصدی شاغلان در شغل دوم و سوم دارد که به این صورت باید تعداد کسانی را که بیش از یک شغل دارند، بیشتر از هفت میلیون نفر دانست. پیمایشی از طرف سازمان آمار نشان میدهد حدود یک میلیون فرد شاغل از اینکه شغل دومی دارند ابراز خشنودی کردهاند. به هر حال در ایران داشتن یا لااقل جستوجو برای یافتن شغل دوم را نمیتوان انکار کرد. در شرایطی که به سختی یک شغل برای یک نفر پیدا میشود و بسیاری برای رها شدن از چنبره بیکاری تن به هر شغل پیشنهادی میدهند، قطعا پیدا کردن شغل دوم بسیار سختتر است و اغلب باید به فکر یافتن شغلی بیرون از حوزه تحصیلات و حتی مهارت خود بود.
مسافرکشهای تحصیلکرده
مسافرکش تحصیلکرده؛ تیپ جا افتادهای در ایران است. کاربران فضای مجازی مدام با رانندگانی شوخی میکنند که هر نوع اطلاعاتی دارند و هر کاری بلدند، جز مسافرکشی. خارج از شوخیهایی که میشود، بسیاری از رانندگانی که به محض گیر آوردن گوش مفت راجع به همه چیز، از سیاست و مسائل اجتماعی گرفته تا موضوعات اقتصادی و فناوری اطلاعات و ... حرف میزنند، برخی از آنها واقعا تحصیلات بالا و اطلاعات وسیعی دارند. آنها همان خستهشدگان از بیکاری یا جویندگان شغل دوم هستند. رانندهای که اول این گزارش از او حرف زدیم، جزء دسته اول است. این کارشناس مهندسی مواد و کارشناس ارشد علوم سیاسی میگوید: گاهی فکر میکنم من زرنگ نبودهام یا اینکه، چون تغییر رشته دادهام و از این شاخه به آن شاخه پریدهام باعث شده موقعیت مناسبی از نظر شغل نداشته باشم، اما همه چیز این نیست. خود اینکه یک فرد تحصیلکرده باید مدام پی کار باشد، ارتباط ایجاد کند، به هزار جا سر بزند و دم این و آن را ببیند، نشان میدهد که مشکلی وجود دارد. حالا منِ مهندس مواد و کارشناس ارشد علوم سیاسی، مسافرکش هستم و فقط دلخوشیام این است که با درآمدی که حاصل میشود کمی خیالم برای کتاب خواندن در حوزه مورد علاقهام راحت است.
مسافرکش دیگری که در یک شرکت بیمه کار میکند هم وضعیتی کمابیش مشابه قبلی دارد. او مدرکش را از دانشگاه آزاد تهران مرکز کارشناسی معماری گرفته، در رشته خودش برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شده، اما به دلیل شغلی که به واسطه کار پدرش در یک شرکت بیمهای برایش پیدا شده، تحصیل را نیمه کاره گذاشته است. میگوید: با افزایش حقوق امسال، دستمزدم دو میلیون و ۵۰ هزار تومان میشود. مشخص است که این رقم کفاف نمیدهد، بنابراین مجبورم مسافرکشی کنم.
او نه به رشته دانشگاهیاش در مقطع لیسانس، نه به تحصیل نیمه کارهاش در دوره کارشناسی ارشد، نه به شغل اولش در بیمه و نه به شغل دومش یعنی مسافرکشی هیچ علاقهای ندارد.
بحث تکراری نداشتنِ مهارت
مهارت نداشتن تحصیلکردگان موضوعی است که در سالهای اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته است.
یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس معتقد است دلیل اشتغال افراد در حوزه غیر تخصصی این است که بسیاری از افراد اساسا با تحصیل دانشگاهی مهارتی نمیآموزند.
معصومه آقاپور علیشاهی در جواب این سوال که اگر افراد در دانشگاه یا مراکز فنی تخصص پیدا کنند، مشکل بیکاری و قبول هر موقعیت شغلی حل میشود؟ به ایلنا میگوید: مشکل عمده ما نداشتن تخصص است. الان در دنیا آنقدر تخصصها خرد و ریز شدهاند که دیگر نمیتوان با دانستههای کلی که معمولا عمق کمی هم دارند، کار ویژهای انجام داد.
یک اقتصاددان نیز عنوان میکند که تحصیل و آموختن یک تخصص به تنهایی برای کاریابی کفایت نمیکند.
حمید دیهیم به ایلنا میگوید: اینکه فردی در حوزه غیر تخصصی خود کار کند امری عجیب و غریب و ویژه کشور ما نیست. در آمریکا و کشورهای پیشرفته نیز آدمهای زیادی در دانشگاه در رشتهای تحصیل میکنند، اما در حوزهای دیگر سر کار میروند.
او به یک مهارت لازم دیگر یعنی مدیریت و آموختن شیوه معرفی تخصص خود نیز اشاره میکند و میگوید: بسیاری از افراد تخصص لازم را دارند، اما نمیتوانند ارتباطات خوبی بگیرند و جایی را که مناسب وضعیتشان است، پیدا کنند.
خوب و بدِ کارِ بیتخصصها
وقتی بپرسیم آیا کار در حوزه غیر تخصصی خوب است یا بد، قریب به اتفاق افراد میگویند این پدیده خوب نیست. آدمهای زیادی از اینکه دیگران موقعیت شغلی متناسب با تخصص آنها را اشغال کردهاند، گلهمند هستند. پای حرف آنها که بنشینیم میگویند اینجا هیچ چیزی سر جای خودش نیست. پزشک بساز بفروش میشود، مهندس مسافرکش و دیپلمه جراحی زیبایی انجام میدهد. از منظر این افراد اگر به موضوع نگاه کنیم قطعا کار در حوزه غیر تخصصی زیانآور است، اما اگر بپذیریم که با لشکری از بیمهارتها روبهرو هستیم، دیگر نمیتوان عنوان کرد که اگر هر کسی در رشته تحصیلی خودش سر کار برود، اوضاع گل و بلبل میشود. حوزه کار در کشور با مجموعهای از مشکلات دست به گریبان است. بیکاری فراگیر، امنیت شغلی کم، دستمزد ناکافی و تخصصگرایی فراموش شده است. هر چند دلایل مختلفی برای ایجاد چنین وضعیتی وجود دارد، اما به نظر میرسد مشکل عمده را باید در ظرفیت پایین اقتصاد یا کیک کوچک اقتصاد ایران جستوجو کرد.
موسسه «درک پول» که موسسهای با کارویژه شناختن وضعیت اقتصاد کشورها و مقایسه آنها با همدیگر است، در گزارش اخیر خود سهم ایران از کیک اقتصاد جهانی را تنها ۰/۵۵ دانسته است.
این سهم ناچیز از کیک اقتصاد روشنگر برخی مسائل اساسی است. اگر بیش از ۱۲ درصد کارجویان در ایران بیکار هستند و مهمتر از آن اگر جمعیت فعال چیزی در حدود ۴۰ درصد و پایینتر از بسیاری از کشورهاست، دلیل آن ظرفیت کم اقتصاد کشور ماست.
با شرایط موجود نه تنها نمیتوان انتظار کاهش بیکاری را داشت، بلکه با هجوم شاغلان به بازار کار برای یافتن شغل دوم و سوم با سونامی قرار گرفتن بیتخصصها در مناصب مختلف نیز روبهرو میشویم. وضعیت اقتصادی کشور باعث شده، اخلاق کاری، انگیزه شغلی و لذتجویی از شغل و به تبع آن خلاقیت و پیشرفت جای خود را به کسب درآمد بدهد. برای اکثر شاغلان، پول مهمتر از کاری است که انجام میدهند. آنها از نظر اخلاقی مشکلی با اشتغال در کاری که هیچ چیز دربارهاش نمیدانند، ندارند و البته نگران این هم نیستند که از پس کارشان برآیند، چون اساسا بازده کاری در مورد بسیاری از مشاغل در درجه چندم اهمیت قرار دارد.
«وقتی ما توی دانشگاه صنعتی شریف بودیم، آن وقتها که ما تازه آمده بودیم دانشگاه تهران و ...»
راننده خیلی از حرفهایش را با جملههای اینچنینی شروع میکند. لازم نیست از او بخواهیم داستان زندگیاش را تعریف کند. آرزوهای بر باد رفته او آنقدر بزرگ هستند که بعدِ سالها بیکاری، حالا که بالاخره خودش را راضی به ثبت نام در یکی از تاکسیهای اینترنتی و مسافرکشی کرده، هنوز حسرتشان را میخورد. بچه درسخوان بوده، سال اول کنکور قبول و در یکی از بهترین دانشگاههای فنی کشور پدیرفته شده، لیسانس گرفته و برای فوق لیسانس بهتر دیده است به حوزه علوم انسانی برود و علوم سیاسی بخواند. توانسته بازهم در یکی از بهترین دانشگاهها، یعنی دانشگاه تهران قبول شود و خلاصه همه چیزش عالی بوده، به جز وضعیت شغل و امرار معاش.
میلیونها نفر در سراسر جهان مشاغلی دارند که برای آن به دانشگاه نرفته و به عبارتی شغل غیرتخصصی آنها محسوب میشود. دلایل مختلفی برای اشتغال این چنینی وجود دارد. بسیاری هستند که بعد از تحصیل یا حتی اشتغال به این نتیجه میرسند که رشتهای که انتخاب کردهاند به شکوفایی استعدادهایشان منجر نمیشود. آنها چارهای جز تغییر نمیبینند و در مواردی این تغییر بسیار موثر واقع شده و زندگی آنها را متحول میکند. با این همه، اشتغال در حوزه غیرتخصصی همیشه خودخواسته نیست و زمینههای موفقیت را فراهم نمیکند. بسیاری از افراد در حوزهای غیرتخصصی کار میکنند، چون کاری مرتبط با مهارت و تحصیلات خود نمییابند. آنها شاغل بودن را به بیکار بودن ترجیج میدهند، پس هرچه پیش آید خوش آید و نباید دست رد به سینه هیچ شغلی زد. بسیاری از ایرانیها به ویژه در دهههای اخیر چنین موقعیتی را تجربه کردهاند. نرخ بالای بیکاری در ایران، به علاوه کافی نبودن حقوق بسیاری از مشاغل و جستوجو برای شغل دوم یا حتی سوم باعث شده صدها هزار شهروند ایرانی در جایی مشغول به کار باشند که شاید اگر ۱۰ سال قبل در موردش از آنها میپرسیدی با تعجب نگاهت میکردند و میگفتند: بعید است من این کاره شوم!
چاه ویل بیکاری
«ما هرچه شغل درست میکنیم، بیکاری کم نمیشود.» این اظهارنظر تلخ را ششم اسفند سال گذشته رئیسجمهور در حالی انجام داد که کارنامه دولت یازدهم و دوارده در زمینه ایجاد اشتغال به نسبت کارنامه دو دولت قبل از خود، بهتر بوده است. در سالهای اخیر با اجرای طرحهای متفاوت اشتغالزایی افزایش یافته، اما نرخ بیکاری نه تنها کم نشده که بیشتر هم شده است.
بر اساس اطلاعات مرکز آمار، نرخ بیکاری در سال ۹۷ با افزایش یک دهم درصدی به ۱۲ درصد رسید. این در حالی است که مانند سالهای گذشته همچنان جوانان، زنان و فارغالتحیصلان دانشگاهی صدرنشین بیکاری در ایران هستند. شمار بیکاران کشور در سال ۹۷ سه میلیون و ۲۶۰ هزار نفر اعلام شد که ۵/۳۸ درصد آنها از فارغالتحصیلان آموزش عالی بودند. این تعداد در مقایسه با سال ۱۳۹۶، ۴/۱ درصد افزایش یافت. ۱/۲۶ درصد فارغالتحصیلان بیکار را مردان تشکیل میدهند و ۹/۶۵ درصد فارغالتحصیلانِ بیکار، زنان هستند.
این آمار به خوبی نشان میدهد که چرا ایران را باید سرزمین دکتر و مهندسهای بیکار نامید. کشور ما رتبه سوم جهان در تولید مهندس را دارد و از پزشکها که بگذریم، سالانه حداقل ۲۰ هزار نفر موفق به اخذ مدرک دکتری در رشتههای مختلف میشوند. دو هزار و ۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد و حدود چهار میلیون دانشجو در آن مشغول تحصیل هستند. این دانشگاهها سالانه دهها هزار فارغالتحصیل در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تحویل جامعه میدهند که بسیاری از آنها برای ورود به بازار کار یا لااقل کار کردن در حوزهای که در آن تحصیل کردهاند، شانسی ندارند. با این همه، این فقط فارغالتحصیلان بیکار نیستند که از شغلهایی خارج از حوزه تخصصی خود استقبال میکنند. بسیاری از شاغلان نیز دنبال شغل دوم هستند و برای یافتن آن زیاد مته به خشخاش نمیگذارند.
تمایل عجیب به کار کردن
اشتغال نوعی هویتیابی است و بسیاری از ما به واسطه شغلی که داریم، تعریف میشویم، اما بیشک کار کردن زیاد آن هم وقتی قرار است صبح مشغول کاری باشیم و بعد از ظهر شغل متفاوتی داشته باشیم، آنقدرها هم جالب به نظر نمیرسد. با این همه، برخی ایرانیها این کار را میکنند و بسیاری از آنها هم تمایل به داشتن شغل دوم و سوم دارند. وقتی پای صحبت بسیاری از شهروندان مینشینی در کمال تعجب میبینی آنها همانقدر که داشتن شغل اول را لازم میدانند، داشتن شغل دوم را هم ضروری قلمداد میکنند. تردیدی نیست که درآمد ناکافی بسیاری از شاغلان، آنها را به شغل دوم و حتی سوم متمایل میکند. واقعیت این است که حقوق حداقلی در ایران که برای درصد بالایی از افراد پرداخت میشود، نیمی از هزینههای افراد را نیز پوشش نمیدهد. در چنین شرایطی باید شغل دوم یا حتی سوم داشت.
تعداد دو شغلهها در ایران مشخص نیست. برخی آمارها حکایت از اشتغال ۳۰ درصدی شاغلان در شغل دوم و سوم دارد که به این صورت باید تعداد کسانی را که بیش از یک شغل دارند، بیشتر از هفت میلیون نفر دانست. پیمایشی از طرف سازمان آمار نشان میدهد حدود یک میلیون فرد شاغل از اینکه شغل دومی دارند ابراز خشنودی کردهاند. به هر حال در ایران داشتن یا لااقل جستوجو برای یافتن شغل دوم را نمیتوان انکار کرد. در شرایطی که به سختی یک شغل برای یک نفر پیدا میشود و بسیاری برای رها شدن از چنبره بیکاری تن به هر شغل پیشنهادی میدهند، قطعا پیدا کردن شغل دوم بسیار سختتر است و اغلب باید به فکر یافتن شغلی بیرون از حوزه تحصیلات و حتی مهارت خود بود.
مسافرکشهای تحصیلکرده
مسافرکش تحصیلکرده؛ تیپ جا افتادهای در ایران است. کاربران فضای مجازی مدام با رانندگانی شوخی میکنند که هر نوع اطلاعاتی دارند و هر کاری بلدند، جز مسافرکشی. خارج از شوخیهایی که میشود، بسیاری از رانندگانی که به محض گیر آوردن گوش مفت راجع به همه چیز، از سیاست و مسائل اجتماعی گرفته تا موضوعات اقتصادی و فناوری اطلاعات و ... حرف میزنند، برخی از آنها واقعا تحصیلات بالا و اطلاعات وسیعی دارند. آنها همان خستهشدگان از بیکاری یا جویندگان شغل دوم هستند. رانندهای که اول این گزارش از او حرف زدیم، جزء دسته اول است. این کارشناس مهندسی مواد و کارشناس ارشد علوم سیاسی میگوید: گاهی فکر میکنم من زرنگ نبودهام یا اینکه، چون تغییر رشته دادهام و از این شاخه به آن شاخه پریدهام باعث شده موقعیت مناسبی از نظر شغل نداشته باشم، اما همه چیز این نیست. خود اینکه یک فرد تحصیلکرده باید مدام پی کار باشد، ارتباط ایجاد کند، به هزار جا سر بزند و دم این و آن را ببیند، نشان میدهد که مشکلی وجود دارد. حالا منِ مهندس مواد و کارشناس ارشد علوم سیاسی، مسافرکش هستم و فقط دلخوشیام این است که با درآمدی که حاصل میشود کمی خیالم برای کتاب خواندن در حوزه مورد علاقهام راحت است.
مسافرکش دیگری که در یک شرکت بیمه کار میکند هم وضعیتی کمابیش مشابه قبلی دارد. او مدرکش را از دانشگاه آزاد تهران مرکز کارشناسی معماری گرفته، در رشته خودش برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شده، اما به دلیل شغلی که به واسطه کار پدرش در یک شرکت بیمهای برایش پیدا شده، تحصیل را نیمه کاره گذاشته است. میگوید: با افزایش حقوق امسال، دستمزدم دو میلیون و ۵۰ هزار تومان میشود. مشخص است که این رقم کفاف نمیدهد، بنابراین مجبورم مسافرکشی کنم.
او نه به رشته دانشگاهیاش در مقطع لیسانس، نه به تحصیل نیمه کارهاش در دوره کارشناسی ارشد، نه به شغل اولش در بیمه و نه به شغل دومش یعنی مسافرکشی هیچ علاقهای ندارد.
بحث تکراری نداشتنِ مهارت
مهارت نداشتن تحصیلکردگان موضوعی است که در سالهای اخیر بارها مورد بحث قرار گرفته است.
یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس معتقد است دلیل اشتغال افراد در حوزه غیر تخصصی این است که بسیاری از افراد اساسا با تحصیل دانشگاهی مهارتی نمیآموزند.
معصومه آقاپور علیشاهی در جواب این سوال که اگر افراد در دانشگاه یا مراکز فنی تخصص پیدا کنند، مشکل بیکاری و قبول هر موقعیت شغلی حل میشود؟ به ایلنا میگوید: مشکل عمده ما نداشتن تخصص است. الان در دنیا آنقدر تخصصها خرد و ریز شدهاند که دیگر نمیتوان با دانستههای کلی که معمولا عمق کمی هم دارند، کار ویژهای انجام داد.
یک اقتصاددان نیز عنوان میکند که تحصیل و آموختن یک تخصص به تنهایی برای کاریابی کفایت نمیکند.
حمید دیهیم به ایلنا میگوید: اینکه فردی در حوزه غیر تخصصی خود کار کند امری عجیب و غریب و ویژه کشور ما نیست. در آمریکا و کشورهای پیشرفته نیز آدمهای زیادی در دانشگاه در رشتهای تحصیل میکنند، اما در حوزهای دیگر سر کار میروند.
او به یک مهارت لازم دیگر یعنی مدیریت و آموختن شیوه معرفی تخصص خود نیز اشاره میکند و میگوید: بسیاری از افراد تخصص لازم را دارند، اما نمیتوانند ارتباطات خوبی بگیرند و جایی را که مناسب وضعیتشان است، پیدا کنند.
خوب و بدِ کارِ بیتخصصها
وقتی بپرسیم آیا کار در حوزه غیر تخصصی خوب است یا بد، قریب به اتفاق افراد میگویند این پدیده خوب نیست. آدمهای زیادی از اینکه دیگران موقعیت شغلی متناسب با تخصص آنها را اشغال کردهاند، گلهمند هستند. پای حرف آنها که بنشینیم میگویند اینجا هیچ چیزی سر جای خودش نیست. پزشک بساز بفروش میشود، مهندس مسافرکش و دیپلمه جراحی زیبایی انجام میدهد. از منظر این افراد اگر به موضوع نگاه کنیم قطعا کار در حوزه غیر تخصصی زیانآور است، اما اگر بپذیریم که با لشکری از بیمهارتها روبهرو هستیم، دیگر نمیتوان عنوان کرد که اگر هر کسی در رشته تحصیلی خودش سر کار برود، اوضاع گل و بلبل میشود. حوزه کار در کشور با مجموعهای از مشکلات دست به گریبان است. بیکاری فراگیر، امنیت شغلی کم، دستمزد ناکافی و تخصصگرایی فراموش شده است. هر چند دلایل مختلفی برای ایجاد چنین وضعیتی وجود دارد، اما به نظر میرسد مشکل عمده را باید در ظرفیت پایین اقتصاد یا کیک کوچک اقتصاد ایران جستوجو کرد.
موسسه «درک پول» که موسسهای با کارویژه شناختن وضعیت اقتصاد کشورها و مقایسه آنها با همدیگر است، در گزارش اخیر خود سهم ایران از کیک اقتصاد جهانی را تنها ۰/۵۵ دانسته است.
این سهم ناچیز از کیک اقتصاد روشنگر برخی مسائل اساسی است. اگر بیش از ۱۲ درصد کارجویان در ایران بیکار هستند و مهمتر از آن اگر جمعیت فعال چیزی در حدود ۴۰ درصد و پایینتر از بسیاری از کشورهاست، دلیل آن ظرفیت کم اقتصاد کشور ماست.
با شرایط موجود نه تنها نمیتوان انتظار کاهش بیکاری را داشت، بلکه با هجوم شاغلان به بازار کار برای یافتن شغل دوم و سوم با سونامی قرار گرفتن بیتخصصها در مناصب مختلف نیز روبهرو میشویم. وضعیت اقتصادی کشور باعث شده، اخلاق کاری، انگیزه شغلی و لذتجویی از شغل و به تبع آن خلاقیت و پیشرفت جای خود را به کسب درآمد بدهد. برای اکثر شاغلان، پول مهمتر از کاری است که انجام میدهند. آنها از نظر اخلاقی مشکلی با اشتغال در کاری که هیچ چیز دربارهاش نمیدانند، ندارند و البته نگران این هم نیستند که از پس کارشان برآیند، چون اساسا بازده کاری در مورد بسیاری از مشاغل در درجه چندم اهمیت قرار دارد.
منبع: ایلنا
خبر های مرتبط