نگاهی به ماجرای دختر آبادانی / ابرهای ما به ابرهای هیچ آسمانی شبیه نیست
فراموش نکنیم دختر آبادانی این بار واقعا بی قرار بود در شهری که غروبش زیاد دیگر برایش باصفا نبود. فراموش نکنیم در عین اینکه این دختر، دختر ماست، شهروند ماست و احتمالا در اختلاف خانوادگی و قطعا در روز حادثه مظلوم واقع شده، این قانون است که باید حرف آخر را بزند.
رویداد۲۴ عباس مدحجی: تقریبا سه روز است که از اتفاقی که به" دختر آبادانی " معروف شد گذشته و در این مدت واکنشها بیش از اندازه متنوع و گاه افراطی شده است. این اتفاق قبل از هرچیز رسانه ها، سیستم دادگستری و جامعه شناسان را به مبارزه طلبیده و هر لحظه بر فشار افکار عمومی افزوده، بطوری که فیلمها و توضیحات مختلفی که پس از آن حادثه از منابع رسمی و غیر رسمی ساخته و منتشر شده، افکار عمومی را قانع و روشن نکرده است.
در این هیاهوی تایید و انکار و تکذیب آنچه به یقین میتوان گفت، سخن از آستانهی پایین تحمل و آستانهی بالای خشونت جامعهی امروز ماست. به گمانِ نگارنده هیچکدام از ویدیوها و اظهارات منتشر شده به تنهایی نمیتوانند زوایای واقعی ماجرا را حداقل برای شهروندان و مخاطبان دقیق و نکته سنج شفاف کنند. هر ویدیوی که بیرون میآید دهها سوال جدید در ذهنها شکل میگیرد و سناریو نویسان داخلی و خارجی جدیدی را به ماجرا میافزاید. هرکس هم به فراخور شرایط خود از یک زاویه موضوع را اسکن میکند و بر آنچه را که به نظرش مهمتر است پای میفشارد.
بیشتر بخوانید: همه ابهامات درباره کتک خوردن دختر آبادانی؛ بهاره چرا راهی آن خانه شد؟
روی اول ماجرا، یافتن حقیقت امر و مجازات مسببین است و روی دوم که مهمتر است بررسی وضعیت روانی در حال انفجار جامعه است. جامعهای که در آن شخصی در لباس مامور امنیت و حراست این چنین عامل ناامنی میشود و با سواستفاده از موقعیتش پا نه فقط روی آن دختر که روی تمام ارزشها و باورهای همان جامعه میگزارد. این اتفاق میتوانست در هر جای دیگری از دنیا باشد، از متمدنترین کشورها تا مهجورترینشان، اما آنچه موضوع را برای ما مهم میکند ایران است. ایرانی که هزاران خاطره و حکایت و ماجرا از غیرت و ناموس پرستی مردمانش دهان همه را پر کرده به یک باره سرتیتر تمام اخبار بد میشود. مردی، دختری را این چنین پایمال کرد و هنجار یک جامعه را زیر پوتینش له کرد. مردی که در همین جامعه بزرگ شده و کار و تحصیل و زندگی کرده و جسورانه از قدرت لحظهای اش به بدترین شکل ممکن استفاده میکند.
منصفانه که نگاه کنیم، میبینیم اخلاق است که در این میان قربانی شده. دعوای خانوادگی و کنشهای سیاسی رسانههای این ور و آن ور آبی و گُر گرفتن جنبشهای فمینستی و نهادهای حقوق شهروندی بماند برای دنبال کنندگانشان، آنچه قلبهای صاف و صادق را به درد آورد فارغ از تمام حواشی و موضوعات قبل و بعد این فیلم، همان چند ثانیه دستمالی و لگد مالی دختر ماجراست. وقتی گیسش در مشت زنی دیگر بود و خون را بر صورتش جاری بود، پوتینی بر سینه اش نشست و دستی بر بدنش...
میان سیل کنشها و واکنشهای مشهود هم سربازان خودی و ناخودی رسانهای در تلاشند ماجرای خودشان را به هزار ترفند به مخیلهی مخاطب قالب کنند و ماهی مورد علاقهی خود را از آب بگیرند؛ و چه جایی بهتر از فضای ناشفاف و گاها ناامن مجازی؟! هم بولتنها پُر میشوند و هم اذهان درگیر میشوند. اصولا اگر ماجرایی در کسری از زمان وایرال شده، به احتمال زیاد میتوان روی اسکی رفتن جریان خاصی از رسانهها حساب ویژهای کرد.
با تمام این تفاصیل حالا چه باید کرد؟ میتوان صرفا از روی تصویر قضاوت کرد و بدون حرکتی ماندگار و تاثیر گذار به یک اعتراض یا انتقاد کور بسنده کرد، تا چند صباحی سوژه را دنبال کرد و بعد از آن به دست فراموشی سپرد یا در اوج غلیان احساسات و هیجانات نقدهایی هم نوشت و فحشهایی هم داد. کاری که اغلب ما میکنیم.
یا میتوان هیجانات فضای مجازی را ندید گرفت گرفتار سناریوهای رسانهها نشد، تاثیر پروپاگانداها را خنثی کرد و به فکر گامی تاثیر گذار بود. سوژه را دنبال، علل و عوامل دخیل در ماجرا را بررسی، خاستگاه و روایت را آسیب شناسی کرد، اصطلاحا مو را از ماست کشید، بر امور حقوقی، سواد رسانه ای، جامعه شناسی و روانشناسی سوار شد و راه تکرار چنین تراژدی را بست یا به حداقل رساند.
طی این ۷۲ ساعت هرچند ساعت یک خبر جدید آرامش خاطر و امنیت مضمحل روانی جامعه را دریده و نه تنها روزنهای به زوایای تاریک ماجرا باز نکرده که خرواری بر خاک گور این ماجرا افزوده. در این گونه مواقع افکار عمومی تشنهی گزارش و تحلیلهای شفاف است و بی طرفانه آنهم از زبان و قلم مختصصان است. آثار این اتفاق باید رصد و تحلیل شوند و حتی الامکان تقلیل یابند.
فراموش نکنیم دختر آبادانی این بار واقعا بی قرار بود در شهری که غروبش زیاد دیگر برایش باصفا نبود. فراموش نکنیم در عین اینکه این دختر، دختر ماست، شهروند ماست و احتمالا در اختلاف خانوادگی و قطعا در روز حادثه مظلوم واقع شده، این قانون است که باید حرف آخر را بزند. اما پیش و پس از قانون جامعه نیازمند آگاهی از روایت صحیح و سرنوشت افراد واقعه است تا این سیگنال را دریافت کند که اگر چنین حادثهای تکرار شد، آثار آن چگونه خواهد بود. سیگنالی که مسولین امر هم اکنون در حال ارسال آنند؛ و در پایان نقل قولی از [احتمالا]ایجیوما اومبیو:
هیچکس به شما هشدار نداده بود زنانی که پای دویدنشان را بریدهاند، دخترانی به دنیا میآورند که بال پرواز دارند؟
در این هیاهوی تایید و انکار و تکذیب آنچه به یقین میتوان گفت، سخن از آستانهی پایین تحمل و آستانهی بالای خشونت جامعهی امروز ماست. به گمانِ نگارنده هیچکدام از ویدیوها و اظهارات منتشر شده به تنهایی نمیتوانند زوایای واقعی ماجرا را حداقل برای شهروندان و مخاطبان دقیق و نکته سنج شفاف کنند. هر ویدیوی که بیرون میآید دهها سوال جدید در ذهنها شکل میگیرد و سناریو نویسان داخلی و خارجی جدیدی را به ماجرا میافزاید. هرکس هم به فراخور شرایط خود از یک زاویه موضوع را اسکن میکند و بر آنچه را که به نظرش مهمتر است پای میفشارد.
بیشتر بخوانید: همه ابهامات درباره کتک خوردن دختر آبادانی؛ بهاره چرا راهی آن خانه شد؟
روی اول ماجرا، یافتن حقیقت امر و مجازات مسببین است و روی دوم که مهمتر است بررسی وضعیت روانی در حال انفجار جامعه است. جامعهای که در آن شخصی در لباس مامور امنیت و حراست این چنین عامل ناامنی میشود و با سواستفاده از موقعیتش پا نه فقط روی آن دختر که روی تمام ارزشها و باورهای همان جامعه میگزارد. این اتفاق میتوانست در هر جای دیگری از دنیا باشد، از متمدنترین کشورها تا مهجورترینشان، اما آنچه موضوع را برای ما مهم میکند ایران است. ایرانی که هزاران خاطره و حکایت و ماجرا از غیرت و ناموس پرستی مردمانش دهان همه را پر کرده به یک باره سرتیتر تمام اخبار بد میشود. مردی، دختری را این چنین پایمال کرد و هنجار یک جامعه را زیر پوتینش له کرد. مردی که در همین جامعه بزرگ شده و کار و تحصیل و زندگی کرده و جسورانه از قدرت لحظهای اش به بدترین شکل ممکن استفاده میکند.
منصفانه که نگاه کنیم، میبینیم اخلاق است که در این میان قربانی شده. دعوای خانوادگی و کنشهای سیاسی رسانههای این ور و آن ور آبی و گُر گرفتن جنبشهای فمینستی و نهادهای حقوق شهروندی بماند برای دنبال کنندگانشان، آنچه قلبهای صاف و صادق را به درد آورد فارغ از تمام حواشی و موضوعات قبل و بعد این فیلم، همان چند ثانیه دستمالی و لگد مالی دختر ماجراست. وقتی گیسش در مشت زنی دیگر بود و خون را بر صورتش جاری بود، پوتینی بر سینه اش نشست و دستی بر بدنش...
میان سیل کنشها و واکنشهای مشهود هم سربازان خودی و ناخودی رسانهای در تلاشند ماجرای خودشان را به هزار ترفند به مخیلهی مخاطب قالب کنند و ماهی مورد علاقهی خود را از آب بگیرند؛ و چه جایی بهتر از فضای ناشفاف و گاها ناامن مجازی؟! هم بولتنها پُر میشوند و هم اذهان درگیر میشوند. اصولا اگر ماجرایی در کسری از زمان وایرال شده، به احتمال زیاد میتوان روی اسکی رفتن جریان خاصی از رسانهها حساب ویژهای کرد.
با تمام این تفاصیل حالا چه باید کرد؟ میتوان صرفا از روی تصویر قضاوت کرد و بدون حرکتی ماندگار و تاثیر گذار به یک اعتراض یا انتقاد کور بسنده کرد، تا چند صباحی سوژه را دنبال کرد و بعد از آن به دست فراموشی سپرد یا در اوج غلیان احساسات و هیجانات نقدهایی هم نوشت و فحشهایی هم داد. کاری که اغلب ما میکنیم.
یا میتوان هیجانات فضای مجازی را ندید گرفت گرفتار سناریوهای رسانهها نشد، تاثیر پروپاگانداها را خنثی کرد و به فکر گامی تاثیر گذار بود. سوژه را دنبال، علل و عوامل دخیل در ماجرا را بررسی، خاستگاه و روایت را آسیب شناسی کرد، اصطلاحا مو را از ماست کشید، بر امور حقوقی، سواد رسانه ای، جامعه شناسی و روانشناسی سوار شد و راه تکرار چنین تراژدی را بست یا به حداقل رساند.
طی این ۷۲ ساعت هرچند ساعت یک خبر جدید آرامش خاطر و امنیت مضمحل روانی جامعه را دریده و نه تنها روزنهای به زوایای تاریک ماجرا باز نکرده که خرواری بر خاک گور این ماجرا افزوده. در این گونه مواقع افکار عمومی تشنهی گزارش و تحلیلهای شفاف است و بی طرفانه آنهم از زبان و قلم مختصصان است. آثار این اتفاق باید رصد و تحلیل شوند و حتی الامکان تقلیل یابند.
فراموش نکنیم دختر آبادانی این بار واقعا بی قرار بود در شهری که غروبش زیاد دیگر برایش باصفا نبود. فراموش نکنیم در عین اینکه این دختر، دختر ماست، شهروند ماست و احتمالا در اختلاف خانوادگی و قطعا در روز حادثه مظلوم واقع شده، این قانون است که باید حرف آخر را بزند. اما پیش و پس از قانون جامعه نیازمند آگاهی از روایت صحیح و سرنوشت افراد واقعه است تا این سیگنال را دریافت کند که اگر چنین حادثهای تکرار شد، آثار آن چگونه خواهد بود. سیگنالی که مسولین امر هم اکنون در حال ارسال آنند؛ و در پایان نقل قولی از [احتمالا]ایجیوما اومبیو:
هیچکس به شما هشدار نداده بود زنانی که پای دویدنشان را بریدهاند، دخترانی به دنیا میآورند که بال پرواز دارند؟
خبر های مرتبط