آیا اروپاییها عملا توان تاثیرگذاری خود بر ایران و آمریکا را از دست داده اند؟
رویداد۲۴ العربی الجدید نوشت: با پایان جنگ جهانی دوم، اروپا از نظر قدرت جهانی، پس از آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، قرار گرفت. از آن زمان از یک معضل قدیمی رنج میبرند. اساس این معضل، محدودیت ظرفیتها و اراده سیاسی پایین با وجود محوریت در مسائل اقتصادی است.
در ادامه این مطلب آمده است: در خصوص پرونده هستهای ایران، اروپا در روند حرکت دولت اوباما به سمت توافق هستهای با تهران هیچ ممانعتی ایجاد نکرد، همانطور که در ادامه و در دوره ریاست ترامپ نتوانست مانع از خروج آمریکا از توافق هستهای شود و تلاشهای اروپاییها برای دور زدن تحریمهای آمریکا و ادامه معاملات اقتصادی با تهران، با شکست مواجه شد، از جمله اینستکس که قرار بود ابزاری برای حمایت از فعالیتهای تجاری اروپا با ایران شود و در عمل موفقیتی نداشت. در ادامه، ایران اروپا را در ایفای نقش خود برای مقابله با تحریمهای آمریکا، مقصر دانست.
اروپا نه تنها در مقابله با ایالات متحده، بلکه در مقابل ایران نیز ناتوان است، چرا که در طول سه سال از زمان خروج واشنگتن از توافق هسته ای، اروپاییها نتوانستند تهران را در مورد لزوم پایبندی کامل به توافق قانع کنند، حتی زمانی که ایران در چند مرحله و در زمان بندیهای اعلام شده، از تعهدات برجامی خود کاست.
تاثیر گذاری فعلی موضع اروپا در جریان اظهار نظرهای رسمی، از درخواست از واشنگتن و تهران، فراتر نمیرود. پس از آنکه جو بایدن در کاخ سفید روی کار آمد، شرایط اروپاییها تغییر نکرد و تاثیر حضور اروپا به تشویق طرفین برای مذاکره منحصر شد و سپس، در نتیجه مخالفت تهران با مذاکره مستقیم با آمریکا، اروپا نقش انتقال دهنده مواضع دو طرف در مذاکرات را بر عهده گرفت.
مساله قابل تامل آن است که با پیشرفت مذاکرات و اعلام دو طرف آمریکایی و ایرانی در مورد نزدیکی به توافق، اروپاییها کم کم خود را صحنه دور کردند و این روسها بودند که به عنوان واسطهای علنی، مطرح شدند. مذاکرات هستهای سهم زیادی در سفر وزیر خارجه روسیه به تهران داشت و طی آن، موضع رسمی و مشخص روسیه در مورد مذاکرات جاری اعلام شد، چرا که مسکو تاکید کرد چارچوب گفتگوهای فعلی، تنها توافق هستهای است، یعنی همان موضع ایران در مذاکرات وین.
بیشتر بخوانید: مذاکرات وین به کجا رسید؛ آیا واقعا توافقی صورت گرفته؟
اروپا نقش و نظری در این باره ندارد و اگر احیانا موضع موافق یا مخالفی در مساله مورد نظر اتخاذ کند، به احتمال زیاد، تهران ان را نادیده میگیرد و واشنگتن هم حساب زیادی روی آن باز نمیکند، ولو اینکه موضع اروپا موافق موضع آمریکا باشد. دلیل این امر، بی تاثیری مواضع اروپاست، برای مثال، اگر دولتهای غربی حاضر در توافق هستهای در طول دو سال گذشته میتوانستند تاثیری در تخفیف تحریمهای آمریکا علیه ایران داشته باشند، شاید شاهد تاثیرگذاری شان بر تهران میشدیم، تا ایران به خواستههای اروپا پاسخ مثبت دهد، اما معضل اروپاییها آن است که همیشه تنها منتظر برآورده شدن خواستههای خود هستند، بدون انها تلاشی برای تحقق آن کنند.
با این حال، باید به این موضوع اقرار کرد که وجود اروپا در فضای روابط بین تهران و واشنگتن بی فایده هم نیست و اروپاییها نقش مهمی در تسهیل و چه بسا بهبود گفتگوهای غیر مستقیم میان دو طرف داشتند، در حالی که نقش بی طرف را ایفا میکند و نمیتواند کاملا بی تاثیر باشد. در واقع تاثیر دولتهای غربی در جریان تعامل ایران و آمریکا کمرنگ بوده و منحصر به تحریک و اثرگذاری بین عناصر اساسی و تسهیل آن است.