زندگی نامه منصور اوجی
منصور اوجی در سال ۱۳۱۶ در شیراز دیده به جهان گشود. وی در رشته فاسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغ التحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس خود را گرفت.منصور اوجی در سن ۸۴ سالگی از دنیا رفت.
رویداد۲۴ اوجی از شاعرانی است که آرام و پیوسته در جهت تکامل زبان شعری خاص خود تلاش میکند. وی با تاکید بر تکرار مصراعها و واژهها جهت تاثیر گذاری در خواننده شعرش گونه خاصی از شعر را ارئ میدهد.
زبان شعر او تا حدی تغزلی است و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میسازد. اوجی در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا میآفریند. وی در شعر نو نیمائیتجارب قابل توجهی دارد
توجه منصور اوجی در شعر بیشتر به فرم است او با منبت کاری و صیقل دادن واژهها و تکرار مصراعها سعی دارد به ذهن خواننده شعرش نزدیک شود. زبان شعر او ساده و خوش اهنگ است با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعار منصور اوجی نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی دارد و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر است.
آثار:
باغ شب (۱۳۴۴)
خواب درخت و تنهایی زمین (۱۳۴۴)
شهر خسته (۱۳۴۶)
برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
این سوسن است که میخواند (۱۳۴۹)
مرغ سحر (۱۳۵۶)
صدای همیشه (۱۳۵۷)
شعرهایی به کوتاهی عمر (۱۳۵۸)
حالی است مرا (۱۳۶۸)
کوتاه مثل آه (۱۳۶۸)
خوشا تولد و پرواز
گفتم بهار کو؟
تابوتی در غروب نشانم داد
بر شانههای مردان
در شیون زنان
یا لالهای که سرخ و سراسیمه رسته بود
از لای درز آن
شلاق باد و باران
بر بند گرده میخورد، اما من
میبینم
سرخ و درشت
در هر دو سو نشسته سبکبال.
چون آتشی جوان اند
یاقوت و ازغوان اند
در این مدار سورت سرما و خواب سنگ
میبینی اینچنین که شکفته است
در چله زمستان؟
از تارهای رگبار
در کوچههای خاموش
سازی بساز، بنواز
گلهای سرخ شیراز
خونابه خوردگان اند
زبان شعر او تا حدی تغزلی است و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میسازد. اوجی در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا میآفریند. وی در شعر نو نیمائیتجارب قابل توجهی دارد
توجه منصور اوجی در شعر بیشتر به فرم است او با منبت کاری و صیقل دادن واژهها و تکرار مصراعها سعی دارد به ذهن خواننده شعرش نزدیک شود. زبان شعر او ساده و خوش اهنگ است با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعار منصور اوجی نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی دارد و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر است.
آثار:
باغ شب (۱۳۴۴)
خواب درخت و تنهایی زمین (۱۳۴۴)
شهر خسته (۱۳۴۶)
برگزیده اشعار (۱۳۴۹)
این سوسن است که میخواند (۱۳۴۹)
مرغ سحر (۱۳۵۶)
صدای همیشه (۱۳۵۷)
شعرهایی به کوتاهی عمر (۱۳۵۸)
حالی است مرا (۱۳۶۸)
کوتاه مثل آه (۱۳۶۸)
خوشا تولد و پرواز
گفتم بهار کو؟
تابوتی در غروب نشانم داد
بر شانههای مردان
در شیون زنان
یا لالهای که سرخ و سراسیمه رسته بود
از لای درز آن
شلاق باد و باران
بر بند گرده میخورد، اما من
میبینم
سرخ و درشت
در هر دو سو نشسته سبکبال.
چون آتشی جوان اند
یاقوت و ازغوان اند
در این مدار سورت سرما و خواب سنگ
میبینی اینچنین که شکفته است
در چله زمستان؟
از تارهای رگبار
در کوچههای خاموش
سازی بساز، بنواز
گلهای سرخ شیراز
خونابه خوردگان اند