فرمول جدید آمریکاییها نتیجه مذاکرات وین را مشخص میکند؟
رویداد۲۴ جیک سالیوان مشاور امنیت ملی ایالات متحده به تازگی خبر از بسته پیشنهادی توافقی موقت با تهران داده است. به نظر میرسد که واشنگتن به دنبال آن است که به توافقی مانند ژنو در سال ۱۳۹۲ بازگردد. در صورتی که در تهران اوضاع با هشت سال پیش از این تفاوتهای زیادی پیدا کرده است. عملکرد دولت ترامپ در قبال توافق هستهای بی اعتمادی شدیدی را از سوی ایران شامل حال امریکاییها کرده و به همین دلیل شرط دولتمردان برای رسیدن به یک نتیجه و احیای برجام، برداشته شدن همه تحریمها و بازگشت کامل ایالات متحده به برجام است. امری که در این توافق که سالیوان آن را مطرح کرده، گنجانده نشده است.
گفتگوی خبر انلاین با دیاکو حسینی کارشناس ارشد سیاست خارجی:
تغییر فاز مذاکرات برجامی؛ فرمول جدید آمریکاییها چه خاصیتی برای طرفین دارد؟
به رغم آنکه هنوز دور هفتم مذاکرات آغاز نشده، نشانههایی از ناامیدی در رسیدن به نتیجه در مواضع طرفهای غربی دیده میشود. چقدر محتمل است که مذاکرات احیای برجام به نتیجه برسد؟
مذاکرات احیای برجام به مراتب دشوارتر از مذاکرات منتج به برجام خواهد بود؛ به این دلیل که بعد از خروج دولت ترامپ از توافق، واکنشهای بعدی یعنی اعمال نزدیک به هشتصد تحریم جدید با تگهای مختلف از یک طرف و قدمهای متناسب ایران در کاهش تعهدات و فراتر رفتن از محدودیتهای پیش بینی شده در برجام از طرف دیگر، همه طرفها را با این سوال مواجه کرده که در صورت احیای توافق منعقد شده در سال ۹۴، این توافق چقدر میتواند ضامن منافع مورد نظر باشد. بعلاوه؛ خروج بیمحابای دولت ترامپ از توافق، به ایران ثابت کرده که تا زمانیکه جامعه آمریکا تا این حد دوقطبی است، توافق با یک رئیس جمهوری که حتی ممکن است در انتخابات آتی کاخ سفید را از دست بدهد، مثل ساختن خانهای روی آب است. شماری از جمهوری خواهان متنفذ وعده داده اند که در صورت انتخاب یک رئیس جمهور جمهوری خواه در انتخابات ۲۰۲۴ بار دیگر از توافق خارج خواهند شد مگر آنکه دولت بایدن توافق با ایران را به تایید سنا برساند. ما میدانیم که احتمال تصویب توافق در سنا تقریباً غیرممکن است؛ بنابراین ایران در عمل خود را با توافق محتملی رو به رو میبیند که شاید فقط سه سال یا حتی کمتر دوام داشته باشد. بنابراین، احیای برجام نامحتمل نیست، اما ارزش آن برای همه طرفها از جمله ایران به شدت کاهش یافته است؛ هرچند که همچنان به عنوان یک توافق، تنها گزینه روی میز است.
دولت بایدن از اولین روزهای بدست گرفتن قدرت در کاخ سفید، خواستار توافقی طولانیتر و قویتر شده بود که احتمالاً به معنای اصلاحاتی در برجام به اضافه مذاکره و توافق درباره برنامههای موشکی و سیاستهای منطقهای ایران است. چقدر تحقق این خواستهها امکان پذیر است؟
ما به دلایل قابل درکی حتی نمیتوانیم به این موضوع فکر کنیم. آمریکا در انجام تعهدات بسیار سادهتر خود در اجرای بندهای برجام شکست خورده و به بدترین شکل ممکن بی اعتبار شده است. حتی اگر فرض بگیریم که نفس چنین مذاکراتی مورد موافقت ایران قرار بگیرد، چطور میتواند درباره موضوعات حساستر و بنیادیتر با دولت آن وارد مذاکره و توافق شود و امیدوار باشد که آمریکا به تعهداتش عمل کند؟ با این حال، دولت بایدن در یک بلندپروازی حساب نشده و به منظور مجاب کردن منتقدان داخلی در آمریکا وعده داده که در مذاکرات بازگشت به برجام، سایر نگرانیها از جمله برنامههای موشکی و سیاستهای منطقهای ایران را به نحوی در توافق خواهد گنجاند. حالا، بدون دربرگرفتن چنین موضوعاتی، دولت بایدن با حجم وسیعی از انتقادهای داخلی مواجه خواهد شد. این بن بستی که دولت بایدن ساخته، اما تا جاییکه به ایران مربوط میشود، قرار نیست چنین مسائلی در دستورکار مذاکرات قرار بگیرد.
برخی منابع غربی به نقل از مشاور امنیت ملی آمریکا از احتمال یک توافق موقت خبر داده اند که طبق آن ایران برای مثال تولید غنی سازی ۶۰ درصد را موقف کند و در عوض برخی منابع مالی مسدود شده ایران آزاد شود. با توجه به ضعیف شدن احتمال احیای برجام، آیا باید منتظر یک توافق موقت باشیم
در حال حاضر مطالبات طرفین ایران و آمریکا بصورت حداکثری است. اگر این مواضع اعلام شده در میز مذاکرات هم حفظ شود راه رسیدن به توافق را بسیار دشوار میکند، اما به هر حال دیپلماسی و چانه زنی بر روی میز مذاکرات، معمولاً تفاوتهای عمده و معناداری با مواضع رسمی و عمومی دارد. دیپلماتها گاهی مواضع سرسختانهای در رسانهها اتخاذ میکنند به این امید که خود را سرسختتر و انعطاف ناپذیرتر نشان بدهند و مسئولیت واگذاری امتیاز برای زنده نگه داشتن توافق را به طرف دیگر بسپارند. اگر هر طرف واقعا به این جمع بندی برسد که طرف دیگر چارهای جز احیای توافق ندارد، احتمال بیشتری دارد که هرچند خود نیز مشتاق احیای توافق باشد، مواضع سرسختانه و انعطاف ناپذیر را ادامه بدهد و ناخواسته مذاکرات را به شکست بکشاند.
همه طرفها باید متوجه باشند که اگر برجام را تنها توافق عملی با نظر به خطوط قرمز خود میدانند، چارهای جز کنار گذاشتن مطالبات حداکثری ندارند. بر اساس یک نگاه که گمانه زنی درباره توافق موقت آن را نمایندگی میکند، در صورتیکه دست پیدا کردن به احیای توافق بطور کامل امکان پذیر نباشد، یک توافق موقت به هدف خرید زمان و کاستن از فوریت تنش، میتواند ضمن آنکه مانع از شکست مذاکرات میشود، سطحی از اختلافات را کم کند.
هرچند تا پیش از آغاز مذاکرات هنوز زود است که در این باره صحبت کنیم، اما بطور کلی، یک توافق موقت به دو شرط اساسی نیاز دارد. اول؛ ترسیم چشم اندازی برای دستیابی به توافق نهایی و اثبات اراده و جدیت طرفین در رسیدن به آن. دوم؛ تعیین یک بازه زمانی محدود برای عمر کوتاه توافق موقت. این ویژگیها کمک میکنند که سختگیری برای سپردن امتیازها در یک توافق موقت کمتر باشد.
هرچند بعید است که ایران و آمریکا حاضر باشند، اهرمهای کلیدی خود را به عنوان امتیازی برای دستیابی به توافق موقت واگذار کنند. مقامات رسمی ایران خواستار برچیدن یکباره تحریمها شده اند که این در نگاه اول بدان معناست که امکان اجرای مرحلهای تعهدات وجود ندارد، اما شاید اگر بی اعتمادی توأم با شکاف در مطالبات ادامه پیدا کند، بهترین گزینه همچنان سلسلهای از توافقهای موقت و احیای گام به گام توافق باشد. زیان ناشی از نقض عهد در توافقهای موقت که امتیازهای کوچکتر وکمتری مبادله شده اند به مراتب کمتر از زیان ناشی از نقض عهد در توافقهای کلیتر است. در مواردی که راه حلی برای رفع بی اعتمادی وجود ندارد، اما همچنان دیپلماسی تنها مسیر مطلوب شناخته میشود، ابتکار توافق موقت میتواند یک مزیت تلقی شود.
بیشتر بخوانید: کاخ سفید: دیپلماسی با ایران شکست بخورد، از دیگر گزینهها استفاده میکنیم
یکی از درخواستها و اصرارهای ایران دریافت تضمین عملی مبنی بر عدم تکرار خروج آمریکا از برجام است. چقدر چنین چیزی ممکن است و در صورت امکان چه نوع تضمینی میتواند واقعا معتبر باشد؟
در دنیایی که هیچ قانونی فراتر از اراده ملی کشورها در آن حاکم نیست و توسط پلیس یا ارتشی فراتر از نیروی نظامی کشورها حفاظت نمیشود و در دنیایی که بر اساس حاکمیت مستقل دولتها بنا شده است نمیتوان انتظار داشت که تضمینهای حقوقی مشابه آنچه در روابط اجتماعی درون جوامع رواج دارد در روابط بین المللی هم حاکم باشد. وقتی دو نفر در یک جامعه دچار اختلاف و بی اعتمادی میشوند، معمولا سازوکاری به منظور تضمین توافق میان آنها وجود دارد که در صورت نقض با قوه قهریه مانند پلیس و دادگاهها به اجرا گذاشته میشود و فرد خاطی را تنبیه میکند. چنین سازوکاری در سیاست بین الملل وجود ندارد و به همین دلیل ساده تضامین حقوقی نیز در دنیای سیاستهای جهانی امکان پذیر نیستند. بی دلیل نیست که در تاریخ معاهدات و توافقهای بین المللی حتی یک نمونه سراغ نداریم که یک طرف به طرف دیگر توافق، تضمین داده باشد.
در محیط بین المللی که مختصات و ویژگیهای متفاوتی با محیط داخلی کشورها دارد، تنها به دو شکل میتوان اعتبار یک توافق را تضمین کرد: اول؛ با استفاده از زور و اعمال مجازات علیه طرف نقض کننده توافق که غالباً توسط کشور قربانی نقض و در صورتیکه دارای چنین قدرتی برای مجازات باشد انجام میگیرد؛ دوم، وجود چنان منافع گستردهای که مزایای ناشی از پایبندی به توافقات را به مزایای ناشی از نقض عهد برتری ببخشد؛ بنابراین من گمان نمیکنم که امکان تضمین حقوقی با توجه به قوانین و ساختار سیاسی آمریکا امکان پذیر باشد. ما در گذشته شاهد بودیم که آمریکا حتی در مواردی مانند پیمان ABM، پیمان INF و پیمان آسمانهای باز با روسیه که به تایید سنا رسیده بود نیز خارج شده است؛ بنابراین حتی اگر برجام به تایید کنگره هم برسد، راه را بر خروج دوباره نمیبندد. تضمینهای سیاسی از این هم بی اعتبارتر هستند.
معلوم نیست چگونه میتوان به یک کشور بی اعتماد بود، اما به تضمین آن اعتماد کرد. طبعاً تضمینهای سیاسی که به ارادهای خارج از اختیار ما وابسته است، نمیتواند اساساً معتبر باشد؛ بنابراین بنده گمان نمیکنم که درخواست تضمین اگر هدف از آن واقعا ارائه تضمین باشد اطمینان بیشتری به ایران ببخشد. اما اگر هدف از درخواست تضمین، استفاده به منزله اهرمی برای کاهش دادن انتظارات آمریکا از ایران باشد، میتواند کاربردهایی در میز مذاکرات پیدا کند؛ از جمله اینکه آمریکا را وادار کند که، چون قادر به تضمین توافق نیست، از تلاش برای مذاکرات مکمل و تغییراتی که مد نظر دارد، عقب نشینی کند.
اگر تضمینی برای عدم خروج دوباره آمریکا از برجام وجود نداشته باشد، چرا باید یکبار دیگر با آمریکا توافقی کنیم که چند سال بیشتر باقی نمیماند؟ بعضیها میگویند که پیامدهای خروج دوباره از برجام به لحاظ بی ثباتی و نوسان اقتصادی که میتواند ایجاد کند بیشتر از فواید اقتصادی است که در طول مدت زمان کوتاه اجرای برجام نصیب ایران میشود.
از آنجاییکه جستجوی تضمین در توافقهای بین المللی بی فایده و اطمینان کردن به آن تضمینها خطرناک است، باید بپذیریم که توافق با آمریکا با ریسک خروج دوباره را به همراه دارد. البته ما به شیوههایی میتوانیم انگیزه خروج و یا نقض عهد را کاهش دهیم. تعریف منافع اقتصادی برای شرکتهای آمریکایی در فضای اجرای برجام میتواند به تدریج اشتیاق دولت آمریکا به اجرای برجام را بیشتر کند و چه بسا در صورت موفقیتهای چشمگیر اولیه، انگیزهای برای کاهش یا عدم اجرای تحریمهای اولیه که مانعی برای سطح بالاتری از فعالیت اقتصادی و تجاری شرکتهای آمریکایی در ایران هستند، فراهم کند. در نهایت باید بخاطر داشته باشیم که هر توافقی ذاتاً این امکان را با خودش به همراه دارد که یکی از طرفین از اجرای آن سرباز بزند و یا به نحوی تقلب کند. اگر بنا باشد که احتیاط و هراس از تقلب و نقض عهد غلبه داشته باشد، اساساً هیچ توافقی به امضا نخواهد رسید. ضمن آنکه فکر میکنم ما از هر فرصتی ولو گذرا باید برای مذاکره درباره رفع تحریمها استفاده کنیم. در غیر اینصورت ممکن است در طول زمان، تحریمهای غیرقانونی وضع شده چنان رسوب کنند و بدیهی انگاشته شوند که در عمل و برای طولانی مدت ایران را از چرخه ارتباطات مالی بین المللی حذف کند.
گاهی شنیده میشود که طرف آمریکایی از پلن بی صحبت میکنند. یعنی طرحی که در صورت شکست مذاکرات برای متوقف کردن برنامههای هستهای ایران و یا دست پیدا کردن به دیگر اهداف مورد استفاده قرار بگیرد. دنیس راس اخیراً از این صحبت کرده که ایران به اندازه کافی از آمریکا نمیترسد و تا وقتی اینطور باشد، آمریکا نمیتواند به اهداف مذاکراتی خود دست پیدا کند. به فرض شکست مذاکرات پلن بی آمریکا چه میتواند باشد و یا پلن بی ایران برای رفع تحریمها چیست؟
در گذشته که هنوز حداکثر فشار تحریمی علیه ایران بکار نرفته بود و یا طرفداران ایده اقدام نظامی برای متوقف کردن برنامههای هستهای ایران تا این حد بی اعتبار نشده بودند، شاید طرح جایگزین دیپلماسی و مذاکره میتوانست معنایی داشته باشد، اما در سالهای اخیر معلوم شده که استفاده حداکثری از تحریم و تهدید نه تنها برنامههای هستهای ایران را متوقف نکرده بلکه بطرز بی سابقهای به آن سرعت داده و تنشهای منطقهای را به اوج خود رسانده است. همینطور هر کسی با اندکی آشنایی با امور نظامی به خوبی درک میکند که اقدام نظامی یا خرابکارانه علیه برنامههای هستهای هم به نتیجه پایداری نمیرسد جز آنکه در بهترین حالت تنها مقداری سرعت این فعالیتهای فنی را کمتر میکند.
این مزایای ناچیز در ازای خطراتی که بالا بردن تنش به دنبال دارد، در هیچ محاسبه عقلانی مقرون به صرفه نیست؛ بنابراین درطرف آمریکا فکر نمیکنم آنچه پلن بی نامیده شده، اشاره به طرحی سنجیده و موثر داشته باشد. البته این به معنای امکان ناپذیر بودن وقوع یک اشتباه در محاسبه نیست، اما نمیتوان نام آن را یک طرح از پیش تعیین شده با فرض سودمندی آن گذاشت. در طرف ایران هم راهی جز مذاکره و توافق به رغم همه دشواریهای آن برای رفع تحریمها نیست.
اگر این دور از مذاکرات هم شکست بخورد باز هم برای رفع تحریم دیر یا زود باید سراغ دور تازهای از مذاکرات ولو با ساختار و تحت شرایط دیگری رفت. البته ما میتوانیم شاید تا سالها و به شرط بهبود ساختارها و قوانین اقتصادی که از بازتوزیع عادلانه و بدون هدر رفت منابع حمایت کند، زندگی کنیم، اما حتی اگر چنین امری هم اتفاق بیفتد تنها به بقای ایران کمک میکند. بدون ارتباطات مالی بین المللی و ادغام در شبکه تجارت جهانی، رشد در مسیر توسعه بسیار کُندتر از آن سرعتی خواهد بود که برای عقب نماندن از رقابتهای بین المللی به آن نیاز داریم.
شتاب دادن به برنامههای هستهای در حالیکه هدف نهایی ایران ساخت تسلیحات هستهای نیست صرفاً بهانهای برای اجماع بین المللی، عملیاتهای خرابکارانه و احیاناً حملات محدود نظامی فراهم میکند که هرچند پاسخهای متقابلی به همراه خواهد داشت، اما در نهایت کمکی به مسئله اصلی یعنی رفع تحریمهای اقتصادی نمیکند؛ بنابراین فکر میکنم هیچ طرح جایگزینی بهتر از احیای برجام به رغم همه نواقص آن برای هیچکدام از طرفها وجود ندارد و بخاطر وجود چنین چشم انداز تیره و تاری است که باید امیدوار باشیم دیپلماسی به نتیجه برسد.