وزرای آموزش و پرورش همه کموبیش مثل فانی هستند
در سال آخر و با افزایش نارضایتی از وزیر ، افراد و گروه های اداری با این تحلیل که ممکن است فانی برکنار شود و حتی اگر هم اتفاقی نیفتد دوره وزارت او تا چند ماه دیگر تمام می شود و از آنجایی که احتمال انتخاب علی اصغر فانی در دولت دوم روحانی بسیار بعید می دانستند کوشیدند حساب خود را او جدا کنند. مهم ترین ضعف فانی نداشتن اقتدار مدیریتی و ناتوانی در گرفتن تصمیم های دشوار بود. او کارشناس خوبی است و مسایل آموزش و پرورش را می شناسد اما لزوما هر کارشناس خوبی ، مدیر اجرایی توانایی نیست. در واقع فانی تیم منسجمی در اطراف خود نداشت. به همین دلیل وقتی در شرایط سخت قرار گرفت کسی به کمک او نیامد.
گروه های سیاسی حامی فانی مثل انجمن اسلامی و مجمع فرهنگیان و برخی از نمایندگان وابسته به فراکسیون امید، در هفته های اخیر انتقادهای خود از وزیرآموزش و پرورش را علنی کردند. در حالی که علی اصغر فانی یکی از سه نامزد گروه های اصلاح طلب برای تصدی وزارت آموزش و پرورش در مرداد 92 بود، انجمن اسلامی در نامه ای تند، شکواییه فانی را نزد جهانگیری بردو مجمع فرهنگیان سراغ محمدرضا عارف رفت و او را متقاعد کرد که از رییس جمهور بخواهد برای جلب حمایت یک میلیون فرهنگی پیش از اینکه نمایندگان دست بکار استیضاح شوند، خود، فانی را کنار گذاشته و اعتماد و امید را به جامعه فرهنگیان برگرداند.استعفا، برکناری توسط رییس جمهور یا استیصاح؟ ظاهرا فانی گزینه سوم را ترجیح می داد و می خواست بخت خود را در مجلس حامی دولت هم بیازماید. اما سیر حوادث و فشار مخالفان سرنوشت دیگری برای او رقم زد.
پس از انتشار شایعات قوی درباره استعفای فانی، آقای فاضل مدیرکل دفتر وزارتی در تلویزیون ظاهر شد و استعفای فانی را تکذیب کرد. فانی می دانست که در دوره دوم ریاست جمهوری روحانی شانسی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش ندارد و کار اجرایی در وزارتخانه ای مانند آموزش و پرورش بیش از حد سنگین و پر درد سر است. ایده آل فانی این بود که بدون حادثه مهمی چند ماه باقیمانده تا خرداد 96 را کج دار و مریز ، سپری کند. او به دوره پس از وزارت و جایگاهی انتصابی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و یا مجمع تشخیص مصلحت بعد از سال 96 چشم دوخته بود. فانی کم و بیش موقعیتی شبیه حسین مظفر در کابینه اول دولت اصلاحات داشت. نامه استعفای او هم نشانه هایی از نارضایتی او را بروز می دهد او همچنان بر این نکته اصرار می ورزد که توانایی دفاع از کارنامه سه ساله خود در مجلس را دارد. حرکات روزهای آخر از دید برخی ناظران نوعی مقاومت در برابر تمایل رییس جمهور تلقی شد.
مهم ترین مشکل وزارتخانه در این سه سال عدم انسجام در مدیریت عالی و میانی بود. تیم مدیریتی فانی از افرادی تشکیل شده علایق و منافع و سلیقه خود را دنبال می کنند. یک تیم منسجم اما ضعیف کارکرد بهتری از یک تیم ناهماهنگ اما متشکل از افراد قوی دارد. در مدیریت آموزش و پرورش، عناوین اصلاح طلبی و اصولگرایی اصالت ندارد و به درد یارگیری در فضای سیاسی خارج از آموزش و پرورش می خورد. نزاع های مدیریتی داخلی هر چند ممکن است ظاهری جناحی داشته باشند اما دسته بندی ها و اختلافات، چهارچوب تئوریک یا برنامه ای ندارد. تفاوت های فکری وقتی معنا می یابد که مدیران حول دو برنامه متفاوت و روشن با هم رقابت کنند. وقتی محور رقابت ها، برنامه نیست و مدیران منسوب به اصولگرایان و اصلاح طلبان صرفا یک سری ایده ها و آرمانهای کلی و اغلب مشابه را به عنوان برنامه اعلام می کنند ، رقابت ها بیشتر جنبه شخصی و گروهی به خود می گیرد.
سال 92 هنگام معرفی علی اصغر فانی به عنوان وزیر نوشتم: "عده ای با توجه به سوابق فانی می گویند که درصورت انتخاب به عنوان وزیر، احتمالا نقشی مشابه حسین مظفر، در کابینه روحانی، ایفا می کند. دلایلی برای تایید و نقض این گمانه زنی وجود دارد. فانی و مظفر تبار سیاسی مشترکی دارند . چپ گرا های وزارت آموزش و پرورش بر خلاف چپ های وزارت ارشاد، هیچ گاه تبدیل به اصلاح طلب تمام عیار نشدند و عده ای از آنها با راست های جدید، همپوشانی و قرابت های فکری و عملی دارند. حسین مظفر به دلیل همین قرابت ها از اردوی چپ به جمع هواداران احمدی نژاد پیوست. اما برخی شواهد فانی را از حسین مظفر متمایز می کند. از سال 80 به بعد، حسین مظفر و فانی مسیرهای سیاسی متفاوتی را پیموده اند. فانی فاصله خود را با دولت اول احمدی نژاد حفظ کرد و در انتخابات 88 مسئولیت ستاد فرهنگیان مهندس موسوی به عنوان جدی ترین رقیب احمدی نژاد را به عهده گرفت."
به نظر من فانی فرق زیادی با وزرای قبلی و احتمالا بعدی آموزش و پرورش نداشت. فانی برآمده از بافت مدیریت عقب مانده آموزش و پرورش است. محصول این بافت مدیریتی افرادی کمابیش شبیه جناب فانی و جناب محمود فرشیدی است. امروز هم اگر بخواهیم در بافت مدیریتی آموزش و پرورش افرادی را به عنوان کاندیدای وزارت معرفی کنیم یافتن یک مدیر در تراز ملی غیر ممکن است و افراد در مظان وزارت کم و بیش در حد و اندازه آقای فانی هستند. اگر هم بخواهیم افرادی را از خارج وارد این سیستم کنیم. مانند عمل پیوند عضو نامتجانس، بدنه مدیریتی او را پس می زند. بخشی از معلمان انتظار دارند که نجفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی شود. آنها تصور می کنند نجفی معجزه خواهد کرد. اما واقعیت این است که حل مشکلات آموزش و پرورش در توان یک وزیر نیست. وزیر صرفا یکی از بازیگران موثر در صحنه آموزش و پرورش است. این تفکر که دنبال یک قهرمان باشیم که مشکلات را یک تنه و یک ضرب حل کند خطرناک است و معمولا شیفتگی خیلی زود جای خود را به افسردگی و نفرت می دهد.
آموزش و پرورش وزارتخانه ای متفاوت با سایر وزارتخانه ها است. این وزارتخانه با 970 هزار پرسنل 40 درصد کارکنان دولت را تحت پوشش دارد. هر چه تعداد پرسنل یک وزارتخانه بیشتر باشد مشکلات آن هم افزون تر است، زیرا در سازمانهای دولتی بخش عمده ای از امکانات و فعالیت ها صرف رفع نیازهای رو به تزاید پرسنل می شود. برای یک ناظر بیرونی تعجب آور است که مثلا 99 درصد بودجه 30 هزار میلیارد تومانی وزارت آموزش و پرورش با 13 میلیون دانش آموز ، صرف پرداخت حقوق و مزایای کارکنان می شود. نکته مهم تر این است که این شیوه تخصیص منابع ، نه تنها باعث رضایت پرسنل نشده است بلکه بخشی از کارکنان همواره به میزان حقوق و مزایای خود معترضند . این همان پارادوکسی است که دولت قادر به حل آن نیست. در چنین وزارتخانه ای هر وزیر محبوبی بعداز مدتی منفور می شود. وزرای آموزش و پرورش منابعی برای ارتقای کیفیت آموزش و پرورش در اختیار ندارند. از طرفی نیروی انسانی وزارتخانه هم در مقابل وزیر با شعارهای معیشت محور صف آرایی کرده اند. حتی اگر بودجه دوبرابر هم بشود باز هم 95 درصد آن صرف هزینه های پرسنلی می شود.
محمدعلی نجفی در مرداد 92 به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس نهم معرفی شد. به نظرم اقبال نجفی بلند بود که از مجلس رای عدم اعتماد گرفت . هر چند نجفی بسیار محبوب بود اما در مدت سه سال گذشته چه می توانست بکند؟ به نظر من نجفی در این سه سال نه تنها محبوبیت خود را از دست می داد بلکه در سیبل انتقادات قرار می گرفت. نجفی نمی توانست معجزه کند. او در حد امکانات و مقدورات دولت می توانست برای آموزش و پرورش اعتبار جذب کند. در مدت سه سال بدون حضور نجفی اعتبارات این وزارتخانه دو برابر شده ومیانگین حقوق کارکنان 80 درصد اضافه شده است. آیا نجفی می توانست بیشتر از این عمل کند ؟ ممکن بود با چانه زنی و لابیگری مثلا ده درصد اعتبار اضافه بگیرد. اما چنین افزایشی با مطالبات برانگیخته معلمان تناسبی نداشت. نجفی هم متهم به بی توجهی به مسایل معیشتی و حتی بدتر از آن اجرای"برنامه های نئولیبرالیستی" دولت روحانی می شد. من عمدا نجفی را که محبوب ترین کاندیدای احتمالی وزارت نزد معلمان است را مثال زدم ، می توانید به جای او ، حاجی بابایی ، مرتضی حاجی یا محمود فرشیدی یا حسین مظفر یا هر کاندیدای دیگری را بگذارید.
به عقیده من مشکل با تعویض وزیر و حتی با افزایش جهشی اعتبارات این وزارتخانه حل نمی شود. من منکر تفاوت وزرا نیستم. با منتقدان همدل هستم که فانی فاقد قدرت تصمیم گیری و قاطعیت بود. اگر کس دیگری به جای فانی وزیر بود، احتمالا عملکردش با فانی ده درصد تفاوت داشت. ده درصد عدد کوچکی نیست، اما با ده درصد تفاوت، نه پرسنل راضی می شد و نه تغییر عمده ای در کیفیت آموزش و پرورش پدید می آمد. از طرفی سطح انتظارات جامعه و بدتر از آن توقعات پرسنل آموزش و پرورش با سطح امکانات و مقدورات دولت اصلا تناسب ندارد. حل این پارادوکس از عهده و توان وزیر آموزش و پرورش خارج است. حالا فرض کنیم که معجزه ای رخ دهد و اعتبارات آموزش و پرورش فورا دو برابر شود . اولا بیش از 90 درصد آن بازهم صرف پرداخت حقوق کارکنان می شود و ثانیا بعد از چندماه، پرسنل با مقاسه درآمد خود با پزشکان و مهندسان شرکت نفت و بانکی ها باز هم شروع به اعتراض می کنند. در چنین شرایطی یک وزیر چه می تواند بکند؟ وزیر مصلوب الاخیار نیست اما توسط استاد بالادستی و نهادهای مرتبط و غیر مرتبط زمینگیر شده است. بدتر از همه اسیر گفتمان معیشت محور است.