ترور یک حقوقدان در کاخ دادگستری تهران| کسروی چگونه ترور شد؟
رویداد۲۴ | احمد کسروی نویسنده، تاریخنگار، حقوقدان، و متفکر ایرانی بود که به خاطر عقاید و نوشتههای بحثبرانگیزش در زمینه تاریخ، دین، و سیاست شهرت داشت که ترورش در کاخ دادگستری تهران اتفاق افتاد. او از نخستین نسل روشنفکران سکولار مشروطهخواه بود. کسروی در دانشگاه تهران حقوق درس میداد و در آثارش بر جدایی سیاست از دولت تاکید میکرد و با نگارش کتابهایی در نقد تشیع، بهائیت و صوفیگری خشم بسیاری از پیروان هر یک از این مذاهب را برانگیخته بود.
احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ توسط گروهی موسوم به فدائیان اسلام که به رهبری سید مجتبی نواب صفوی فعالیت میکرد، در کاخ دادگستری تهران ترور شد. او در آن زمان در دادگاه حاضر بود و قبلاً نیز چندین بار تهدید به مرگ شده بود. در جریان حمله، اعضای گروه با استفاده از چاقو به او و یکی از همراهانش به نام حدادپور حمله کردند و او را به شدت مجروح کردند که منجر به مرگش شد. این ترور، نمادی از درگیری میان جریانهای مذهبی و روشنفکری در آن زمان ایران بود.
بنیانگذار جنبش سکولار ایرانی
کسروی بنیانگذار جنبشی سیاسی-اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعهٔ ایران، موسوم به جنبش «پاکدینی» بود و بر مبارزه فکری با آنچه «واپس ماندگی بکری و علمی» میدانست، تاکید میکرد.
آثار وى بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی و عربی است. از مهمترین آثار کسروی میتوان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران هستند.
کسروی درباره مذهب چه نظری داشت؟
کسروی موضع تند و بسیار رادیکالی نسبت به روحانیت داشت و همین موضوع باعث شده بود مورد نفرت روحانیت قرار بگیرد. البته کسروی ادیان دیگر را نیز به شیوه تندی نقد میکرد و به همین دلیل صوفیان و بهاییان هم از وی متنفر بودند، اما روحانیت تشیع که از لایههای متنفذ اجتماعی بود، قدرت بیشتری برای مقابله با کسروی داشت.
موضع کسروی درباره تشیع و روحانیون را در نامهای که او در سال ۱۳۲۳ به نخست وزیر وقت نوشته میتوان دید، نامهای که خشم فدائیان اسلام و نواب صفوی را نیز برانگیخت: «در این موضوع که مذهب جعفری، مذهب رسمی است و قانون اساسی هم آنرا تصریح نموده حرفی نیست، اما این موضوع که شیعیان به خود حق میدهند بر مذاهب دیگر با آسودگی تف و لعنت بفرستند خلاف مشروطه و دموکراسی است. جناب آقای بیات [مرتضی قلی بیات نخست وزیر وقت ایران]حقیقت آن است که اینها معنی مشروطه را نیک نمیدانند، زیرا مشروطه معنایش این است که تودۀ مردم، ایران را میهن خود بدانند و کوشش به آبادی و آزادی آن کنند و قانون را نیز پاس بدارند... اینکه مشروطه در ایران به نیکی ممالک غرب به نتیجه نمیرسد همین ناسازگاری با قانون و از جمله قانون مشروطه است... میبینید که برابر هر گام که میخواهیم به سوی پیشرفت برداریم چه ایستادگی و کارشکنی میکنند!»
کسروی برای مخالفت خود البته راههای نامعمولی را انتخاب کرده بود؛ از کتابسوزان گرفته تا حمله به حافظ و مولانا و دیگر شعرای بزرگ ایرانی به بهانه ترویج صوفیگری در آثار آنها. اما آنچه بیش از همه اسلامگرایان را خشمگین کرده بود حمله کسروی به تشیع بود.
علت ترور کسروی توسط فداییان چه بود؟
سیدمجتبی نواب صفوی نخستین بار در بیست سالگی و زمانی که در نجف بود به یکی از کتابهای کسروی برخورد و به گفته خودش آن کتاب قلبش را آتش زد. نواب صفوی به ایران آمد و نزد کسروی رفت تا با بحث و محاجه وی را به اسلام بازگرداند. کسروی سخن نواب را نمیپذیرد و ظاهرا بحث بین نواب و کسروی بالا گرفت و کار به جایی کشید که در یکی از جلسات بحث یکدیگر را تهدید کردند.
نواب صفوی، کسروی را مرتد میدانست و تصمیم گرفته بود، خونش را بریزد. نخستین بار در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۴ و زمانی که نواب ۲۱ سال داشت به کسروی در چهارراه حشمت الدوله حمله کرد و نخست گلولهای به وی زد و سپس سعی کرد سرش را به جدول کنار خیابان بکوبد. اما با رسیدن پلیس نواب دستگیر شد و کسروی در بیمارستان مداوا شد و جان سالم به در برد.
نواب صفوی مدت کوتاهی در زندان ماند و سپس بیرون آمد و بیانیهای با عنوان «خون و انتقام» منتشر کرد. نواب گروهی به نام «فداییان اسلام» تشکیل داد و وزارت دادگستری پروندهای برای کسروی تشکیل داد تا او را به علت توهین به اسلام توبیخ کند. کسروی ابتدا از حضور در دادگاه به علت خطر جانی امتناع کرد، ولی نهایتا وقتی به دادگاه آمد توسط نواب و فداییان اسلام مورد حمله قرار گرفت و با چاقو تکه تکه شد. جسد کسروی و حدادپور منشیاش را به علت مواضع کسروی در هیچ گورستانی دفن نمیکردند تا اینکه نهایتا متولیان امامزاده قاسم شمیران اجازه دادند آن دو را در حیاط امامزاده دفن کنند.
کسروی که بود؟
کسروی در تبریز به دنیا آمد و تحصیلات خود را در علوم دینی آغاز کرد، اما بعدها به مطالعه و نقد دین و مسائل اجتماعی روی آورد. کسروی در دوران خود تلاش کرد تا با گسستن از باورهای سنتی و دینی، جامعه ایران را به سوی مدرنیته سوق دهد. او علاوه بر تألیف آثار تاریخی ارزشمند مانند تاریخ مشروطه ایران و تاریخ هجدهساله آذربایجان، به نقد صریح باورهای مذهبی و رفتارهای خرافی مردم پرداخت. یکی از آثار جنجالی او، کتاب شیعهگری، به نقد تشیع پرداخت که موجب شد دشمنیهای بسیاری علیه او شکل بگیرد.
کسروی همچنین با راهاندازی مجلهای به نام پیمان، عقاید خود را درباره لزوم سادهزیستی، تقویت زبان فارسی، و اصلاحات فرهنگی و اجتماعی منتشر میکرد. او گروهی به نام "پاکدینان" تأسیس کرد که هدفش بازگشت به اصول اخلاقی و سادهزیستی بود. این افکار باعث شد تا بسیاری از روحانیان و مذهبیون آن زمان او را دشمن دین تلقی کنند.