تاریخ انتشار: ۰۸:۳۰ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
گزارش رویداد۲۴ از عملکرد یک موسسه هنری-رسانه‌ای

محصولات «موسسه اوج»، لوکس و بی محتوا

سال‌ها پیش اگر از یک اصول‌گرای مدعی ارزش‌مداری راجع به سینما می‌پرسیدی اطلاع چندانی از این هنر نداشت و وسعت دید و نگاهش محدود می‌شد به سریال‌های مذهبی تلویزیون و فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: سال‌ها پیش اگر از یک اصول‌گرای مدعی ارزش‌مداری راجع به سینما می‌پرسیدی اطلاع چندانی از این هنر نداشت و وسعت دید و نگاهش محدود می‌شد به سریال‌های مذهبی تلویزیون و فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا. 

اکثر این بچه‌ها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی‌کردند و بیشتر از آن‌که قصد حضور در این عرصه را داشته باشند به این عرصه معترض بودند. اعتراضاتی که گاهی هم از یک مجادله قلمی ساده فراتر می‌رفت و به حضور فیزیکی در خیابان می‌انجامید. سال‌ها گذشت تا این قشر اهمیت و قدرت سینما و تلویزیون را درک کند و سعی کند در کنار اعتراض در این عرصه حضور داشته باشد. 

حضور این قشر در سینما و تلویزیون اکثراً پراکنده و نامنسجم بود. آن‌ها نیروهای ایدئولوژیک و انقلابی بودند که سینما را ابزار می‌دانستند و قصد داشتند از سینما به عنوان ابزاری برای بیان دغدغه‌های ایدئولوژیک خود استفاده کنند. این اولین مشکل این گروه تازه نفس در عرصه سینما و تلویزیون بود. آن‌ها هنوز که هنوز است به این باور نرسیده‌اند که سینما نه یک ابزار برای بیان ایدئولوژی که هویتی مستقل و صاحب تاریخ است. به همین خاطر اکثر دوستانی که از این قشر در حوزه سینما فعالیت می‌کنند از تاریخ سینما منفک هستند و بدون مطالعه درست و اصولی تاریخ سینما وارد این عرصه شده‌اند. این عدم مطالعه در اکثر مواقع کار دست‌شان داده و باعث شده آثار تولیدی توسط آن‌ها از کیفیت لازم برخوردار نباشد. 

باری، بعد از پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 این گروه زمینه را برای فعالیت بیشتر در عرصه سینما مهیا دید. آن‌ها خیال می‌کردند بعد از سال‌ها دولتی همسو با عقاید خود پیدا کرده‌اند می‌توانند بیشتر از قبل به فعالیت در این حوزه بپردازند. البته این فعالیت هشت ساله پر از کش‌مکش و درگیری بود و در اواخر دولت محمود احمدی‌نژاد کار به تقابل هم رسید و به خاطر اکران گشت ارشاد، من مادر هستم و خصوصی یک‌بار دیگر آن‌ها را به خیابان آورد. آن‌ها به جای استفاده از این فرصت هشت ساله آن را سوزاندند و کل دستاورد آن‌ها به چند پروژه فاخر سینمایی ختم شد که نه کیفیت چندانی داشتند و نه می‌شد دلیلی برای صرف این همه هزینه برای آن‌ها را متوجه شد. 

نتیجه هشت سال کش‌مکش در عرصه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شکست در انتخابات سال 1392 بود. روی کارآمدن دولتی غیر همسو باعث شد تا این گروه به فکر حضور منسجم‌تر در عرصه فرهنگ و هنر بی‌افتد. نتیجه این تفکر تاسیس موسسات فرهنگی و رسانه‌ای فراوان بود که حضور چشمگیری در عرصه تولید داشتند. تاسیس شبکه افق و موسسه اوج از جمله این تلاش‌ها بود که بنا را بر تولید برنامه‌های منطبق با ایدئولوژی مدیران این موسسات می‌گذاشت. 

موسسه اوج در سال 1390 تاسیس شد، اما کار تولید برنامه در این موسسه در دولت حسن روحانی رونق گرفت. محصولاتی که علی‌رغم تلاش سازندگان و مدیران این موسسه (به جز چند مورد محدود) کیفیت لازم را نداشتند. اما این موسسه بیشتر تولید کرد و با تکیه بر بودجه فراوانی که در اختیار داشت سعی کرد فیلم، سریال و مسابقه تلویزیونی بسازد. پولی که موسسه اوج برای ساخت برنامه‌های خود خرج می‌کرد قابل توجه بود. تمرکز مدیران این موسسه بیشتر بر تولید فیلم‌های عظیم و پرهزینه بود. فیلم‌هایی که گروه‌های تولیدی دیگر توانایی ساخت آن‌ها را نداشتند. در این محصولات هم گرایش ایدئولوژیک مدیران رعایت می‌شد و هم با آثار قبلی هم‌فکران موسسه اوج (به لحاظ ابعاد و هزینه) قابل مقایسه نبود. اما این فیلم‌ها علی‌رغم هزینه‌های گزافی که صرف آن‌ها شده بود کیفیت لازم را نداشتند. 

سوال اصلی هم این‌جا به ذهن مخاطب خطور می‌کند، چرا محصولات این موسسه عریض و طویل کیفیت لازم را ندارند؟ این عدم کیفیت دو دلیل مشخص و واضح دارد. مشکل اول فیلم‌های این موسسه سینمایی بودجه کلانی است که صرف تولید آن‌ها می‌شود. همانطور که کمبود بودجه در تولید یک فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی می‌تواند باعث نابودی آن فیلم و سریال شود، بودجه فراوان هم می‌تواند به یک فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی آسیب بزند. 

تمام محصولات این سال‌های موسسه اوج از یک ناحیه ضربه خورده‌اند و آن فیلم‌نامه است. فیلم‌نامه اکثر محصولات موسسه اوج فیلم‌نامه‌هایی الکن و ضعیف هستند. کارگردانان فیلم‌های تولید شده در این موسسه سعی کرده‌اند این مشکل را با صحنه‌پردازی و تکیه بر مسائل فنی حل کنند. غافل از این‌که فیلم‌نامه پایه اصلی و اساسی و نقشه راه یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی است. این ضعف باعث شده فیلم‌های موسسه اوج آثاری شعاری و فاقد جذابیت باشند. مثلاً تنگه ابوقریب علی‌رغم کیفیت بالای فنی در نهایت فیلم متوسطی از کار درآمده است. علت متوسط بودن این فیلم هم به فیلم‌نامه آن برمی‌گردد. همانطور که به وقت شام، سوءتفاهم و امپراطور جهنم هم چنین مشکلی داشتند. 

حتی پایتخت پنج هم از ضعف مفرط فیلم‌نامه رنج می‌برد. آدم‌های این فیلم‌ها تیپ‌های بی‌هویتی هستند که اعمالشان برای تماشاگر قابل باور نیست. ضعف فیلم‌نامه‌های محصولات موسسه اوج بیشتر از آن‌که متوجه کارگردانان این فیلم و سریال‌ها باشد متوجه بودجه کلان و فراوانی است که صرف تولیدات این موسسه می‌شود. چرا که بودجه همه حواس عوامل فیلم را متوجه اجرا می‌کند و باعث می‌شود سازندگان و عوامل فیلم‌نامه‌های خوبی برای فیلم‌هایشان ننویسند. 

از طرف دیگر اکثر کارگردانانی که با موسسه اوج همکاری می‌کنند به لحاظ ایدئولوژیک با مدیران و بدنه این موسسه همسو نیستند. این عدم همسویی را می‌توان در لحظه به لحظه تنگه ابوقریب، سوءتفاهم و پایتخت پنج مشاهده کرد. مشخص است که کارگردانان این فیلم‌ها بیشتر به پول موسسه اوج احتیاج داشتند تا عقایدش. آن‌هایی هم که هم‌سو با عقاید این موسسه هستند توانایی ساخت فیلم خوب را ندارند (مثل ابراهیم حاتمی‌کیا). این مشکل را می‌توان بزرگترین مشکل موسسه اوج قلمداد کرد. 

مدیران این موسسه نیروهای وفادار و هم‌فکری ندارند که هم فن فیلم‌سازی را بلد باشند و هم عقایدشان شبیه عقاید مدیران این موسسه باشد، به همین خاطر آن‌ها مجبور هستند با کسانی کار کنند که لزوماً عقایدی نزدیک به گردانندگان این موسسه ندارند. این مشکل زمانی خودش را بیشتر نشان می‌دهد که بخواهیم درباره کیفیت نهایی آثار تولید شده توسط این موسسه صحبت کنیم. تنگه ابوقریب، سوءتفاهم و پایتخت پنج بیشتر از آن‌که نیازهای ایدئولوژیک موسسه اوج را تامین کنند به دلایل دیگری ساخته شده‌اند. 

اولی بیشتر برای به رخ کشیدن قدرت کارگردانی بهرام توکلی، دومی برای تصویری کردن عقاید فلسفی احمدرضا معتمدی و سومی برای تداوم و بهره‌برداری از یک برند معتبر تلویزیونی ساخته شده است. به خاطر همین هم هست که این آثار یا اساساً ربطی به عقاید گردانندگان موسسه اوج ندارند یا عقاید و گرایشات مدیران و عوامل این موسسه را به شعاری‌ترین شکل ممکن منتقل می‌کنند. 

موسسه اوج بهتر است تمرکز خود را از تولید متوجه کادرسازی کند. بچه‌های مکتبی که به حوزه سینما و تلویزیون علاقه‌مند هستند را زیر بال و پر بگیرد و آن‌ها را بدل به کارگردانانی کاربلد کند. فرق لاتاری با محصولات اوج در همین است. لاتاری چون فیلم خود مهدویان است انقدر موثر و جنجالی از کاردرآمده، اما فیلم‌های موسسه اوج چون فرسنگ‌ها با جهان بینی کارگردانان‌شان فاصله دارند بدل به آثاری خنثی و ضعیف شده‌اند. موسسه اوج قبل از آن‌که به فکر تولید باشد بهتر است روی کادرسازی تمرکز کند تا بودجه فراوانی که برای تولید فیلم و سریال صرف می‌کند به نتایج درخور توجهی ختم شود. 

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
دانیال
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۸
0
1
زنده باد حاتمی کیای قهرمان
نظرات شما