فلسفه، قربانی گیشه در آخرین درد دل مانی حقیقی
ساجده رحیمی
مردم پایتخت سال ۹۵ را با استقبال از سینما آغاز کردند و با وجود افزایش قیمت بلیط نشان دادند قصد آشتی با سینما را دارند. اگر از سه فیلمی که در رده نخست اکران نوروزی بودند، بگذریم به فیلمهای طنزی میرسیم که شعور مخاطب را قربانی طنز و طنز را قربانی تجارت خود کردهاند.
یکی از فیلمهای طنز اکران شده در بهار ۹۵ «۵۰ کیلو آلبالو» است. مانی حقیقی ۶ سال پیش قصد ساخت این فیلم را که خودش آن را به همراه فرهاد توحیدی نوشته بود، داشت ولی امکان آن فراهم نشد تا اینکه چندی پیش شهرام شاه حسینی تصمیم به ساخت آن داشت ولی به دنبال انصراف او دوباره حقیقی ساخت فیلم را بر عهده گرفت.
حقیقی کارگردان و نویسنده این کار با استفاده از حضور بازیگران مطرح و شناخته شده (افسانه بایگان، فرهاد آییش، بهنوش بختیاری، آزاده صمدی، علی صادقی، مهران غفوریان،، امید روحانی، سیامک انصاری، ویشکا آسایش، سروش صحت، پژمان جمشیدی و..) و جمع کردن کلکسیونی از ستارهها ولو برای چند ثانیه تلاش کرد فیلمی برای گیشه بسازد. از جمله نکات مثبت فیلم، تا اندازهای متفاوت بودن فیلم نامه آن است که در حقیقت از ابتدای فیلم به راحتی نمیتوان آخر آن را حدس زد و علاوه بر آن فانتزی بودن فضای فیلم، نوع لباس بازیگران و طراحی صحنههای متنوع مخاطب را از تماشای آن خسته نمیکند. هچنین موسیقی «۵۰ کیلو آلبالو» را باید برگ برنده فیلم دانست که فضای کلی فیلم را برای مخاطبگاه خاطره انگیز وگاه خنده دار میکند.
این فیلم نشانههایی از تغییر سینمای ایران دارد، فیلمی که به شدت و با تمام قوا به خط قرمزهای سینمای ایران نزدیک میشود و دربعضی مواقع حتی از خطوط قرمز ارزشهای اخلاقی جامعه گذر میکند و جالب آنکه با پایان فیلم صدای زمزمههای تماشاگران نشان از حیرت تماشگران از ساختار شکن بودن این فیلم دارد.
کارگردان به ذم خود زیرکی خاصی در نشان دادن و ندادن برخی از صحنهها دارد. مانند سکانسی که داوود و آیدا، شخصیتهای اصلی داستان در میدان مین هستند و طوری عشق بینشان شعله ور میشود که صحنههای عاشقانه فیلمهای هالیوودی را به یاد میآورد اما فقط به آن نزدیک میشود و از آن میگذرد و یا عاشقانههایی به سبک سریالهای شبکه ماهوارهای gem.
این فیلم با وجود اینکه در برخی موارد بسیار بچگانه ساخته شده است (مانند: نقش آزاده صمدی و یا عکس العملهای امید روحانی) اما مطلقا برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست و متاسفانه هیچ کجا ذکر نشده که از آوردن کودکان خودداری شود و والدین به امید داشتن لحظههایی شاد با خانواده، دست کودکان خود را میگیرند و به سینما میآورند اما با جلوتر رفتن داستان و نمایان شدن بد آموزیهای آن حس پشیمانی و تاسف برای آنها رغم میزند.
وجود فیلمهای طنز یکی از نیازهای جوامع به خصوص جامعه ایران است و یکی از دلایل استقبال مردم از این ژانر علاقه و خواست مردم است اما نه به هر قیمتی. آنچه باعث تعجب میشود این است که مانی حقیقی با وجود داشتن خانوادهای فرهنگی و تحصیلات عالی در رشته فلسفه و سالها همکاری با اصغر فرهادی چطور به فکر ساختن چنین فیلمی افتاده است؟