مهدی عبایی خراسانی:
مصباح یزدی و عبدالکریم سروش به انجمن حجتیه گرایش داشتند/ دستور تخریب حظیره القدس را فلسفی صادر کرد
مهدی واعظ عبایی خراسانی درباره اینکه گویا بعدا سندی پیدا نشد که هویدا بهایی بوده، میگوید: بله. میگویند بهایی نبوده است. ولی منبریهای آن زمان مثلا آقای فلسفی مرتب تبلیغ میکرد که حظیره القدس تهران با بودجه هویدا ساخته شده است؛ که مردم ریختند و آن را خراب کردند. در هر صورت آقای هویدا متهم به بهاییت بود. اما بعد انقلاب خودش هم تکذیب کرد و مشخص شد به هیچ دینی گرایش ندارد.
رویداد۲۴ مهدی واعظ عبایی خراسانی برادر کوچکتر مرحوم آیت الله محمدعبایی خراسانی در گفت و گویی درباره ارتباطش با «انجمن حجتیه» توضیح داده است. بخشی از صحبت های عبایی خراسانی را در ادامه می خوانید.
از آیت الله شیخ محودحلبی رهبر انجمن حجتیه بگویید. ظاهرا از نزدیک با تشکیلات ایشان آشنایی داشته اید؟
عبایی خراسانی: بله، ایشان از وعاظ معروفی بود که در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت حامی سرسخت مرحوم دکتر مصدق و نماینده مشهد در مجلس شورای ملی بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد دچار یاس و سرخوردگی شد و مبارزه را کنار گذاشت. معتقد بود تا امام زمان (عج) نیاید کار درست نمیشود. افتاد در مسیر تشکیل انجمن حجتیه مهدویه. این انجمن ابتدا توسط ایشان در مشهد تاسیس شد. آن زمان از منبریان مشهد بود و جلسات مذهبی با صنف بلورفروشان این شهر داشت و بین آنها محبوب و عزیز بود.
در مشهد شیخی بود به نام «مصباح». البته غیر از این آقای مصباح یزدی است. آقای مصباح یکبار مرا دعوت کرد به جلسه آقای حلبی بروم و من رفتم. آنجا برای بار نخست مرحوم شیخ محمودحلبی را دیدم. مسن بود و ریش حنایی و قرمز رنگی داشت.
این جلسات در نقاط مختلفی از جمله در خانه خود ما برگزار شد. آقای ... آموزشهایی را به ما میداد و من برخی دست خطهای کلاسهای ایشان را هنوز دارم. تقریر میکرد و ما مینوشتیم. زندگی نامه سیدمحمدعلی باب و سیدکاظم رشتچی را میگفت و اینکه بهاییها چه هستند و فکرشان از کجا نشات گرفته است و سرنوشتشان چه شد.
جملات معروف کتاب سیدمحمدعلی باب را هم میگفت. یکی دو ماه بعد به ما استدلالهای مقابل بهاییت را یاد داد. این که وقتی یک بهایی این را گفت: پاسخش این است و هنگامی که فلان چیز را مطرح کرد جوابش آن است.
بودجه زیادی هم داشتند. آن موقع شهر «بشرویه» در اطراف مشهد یکی از جاهایی بود که بهایی داشت. برای همین طلبههایی از این شهر به کلاسهای انجمن میآمدند تا بتوانند با بهاییان آنجا بحث کنند.
آن موقع خلبانان نیروی هوایی به شدت به بهاییت گرایش پیدا کرده بودند. هویدا تازه سرکار آمده بود و میگفتند بهاییها در نیروی هوایی زیاد شده اند. انجمنیها میگفتند باید به هر طریقی در جلسات آنها نفوذ کنیم و برویم ببینیم آنها چه میگویند.
البته گویی بعدا سندی پیدا نشد که هویدا بهایی بوده است؟
عبایی خراسانی: بله. میگویند بهایی نبوده است. ولی منبریهای آن زمان مثلا آقای فلسفی مرتب تبلیغ میکرد که حظیره القدس تهران با بودجه هویدا ساخته شده است؛ که مردم ریختند و آن را خراب کردند. در هر صورت آقای هویدا متهم به بهاییت بود. اما بعد انقلاب خودش هم تکذیب کرد و مشخص شد به هیچ دینی گرایش ندارد.
گفته میشود انجمن در بعضی دستگاههای حاکمیتی هم نفوذ داشت؟
عبایی خراسانی: بله. عدهای از ساواکیها هم که افراد مذهبی سنتی بودند انجمن حجتیه را در خود ساواک تبلیغ میکردند. این طیف ساواک میگفتند بهاییها دارند ریشه مملکت را میزنند و مخالف کشوری هستند که اکثر مردمش شیعه هستند. اینها طرفدار انجمن حجتیه شده بودند.
ما به این نتیجه رسیده بودیم که هر چند بهایی گری خطرناک است، اما ریشه این خطر در بودن رژیم شاه است. این حکومت شاه است که ضددین و اسلام و تشیع است و اگر برکنار شود بهاییت نیز از بین خواهد رفت؛ بنابراین تبلیغ ما مبارزین علیه شاه این شد که انجمن حجتیه یک جریانی است که راه مبارزه با بهاییت را درست نفهمیده است. اگر کسی میخواهد با بهاییت مقابله کند باید رژیم شاه بجنگد چرا که این حکومت بهایی پرور است.
اما برخی از این طلاب تا آخر عمر انجمن را رها نکردند.
این انجمنیها البته با «کانون نشر حقایق اسلامی» آقای محمدتقی شریعتی ائتلاف داشتند. بسیاری از انجمنیها عضو این کانون بودند. بعدها هم با دکتر علی شریعتی به شدت مخالفت میکردند البته همیشه با مرحوم محمدتقی شریعتی روابط خوبی داشتند.
شهید دیالمه که بعد از انقلاب نماینده مشهد در مجلس اول بود هم انجمنی بود.
ما هم در حد خودمان با حجتیه ایها تماس میگرفتیم و سعی داشتیم آنها را جذب نهضت امام کنیم.
انجمن حجتیه هایی، اما انضباط و قوانین خاصی داشتند هر که را که احساس میکردند وارد نهضت شده است از تشکیلات خود اخراج میکردند.
انجمن میگفت ما هیچ کاری به قانون مملکت و شاه و مشکلاتی از این قبیل نداریم. اگر کسی میخواهد این کارها را بکند جایش در انجمن نیست و برود جای دیگر. اگر عضوی از انجمن توسط ساواک دستگیر میشد بلافاصله او را اخراج میکردند. در این مسائل قاطع هم بودند.
البته برخی از این حجتیه ایها بعد از انقلاب پست گرفتند.
چگونه؟
عبایی خراسانی: اینها زیرک بودند. از حوالی مهر ۵۷ که دیدند فضا فضای دیگری است و صدای پیروزی انقلاب میآید از انجمن بیرون آمدند. مجمعی درست کردند به نام «مجمع احیای تفکرات شیعی». حتی آقای عبدالکریم سروش هم قبل از اینکه برای تحصیل به خارج کششور برود به انجمن حجتیه گرایش داشت. همین طور مرحوم آیت الله خزعلی. ایشان دهه ۳۰ در مشهد منبر میرفت. از بدو تاسیس هم در انجمن بود و با شیخ محود حلبی مستقیم در ارتباط بود.
انجمن به شدت ضد مبارزه با شاه بود. اما راستش را بخواهید در ایجاد جریان روشنفکری مشهد اثر مثبت داشت. یادم هست آن موقع روحانی سیدی بود به نام بلخی. ایشان فردی محقق بود و علل و فلسفه احکام دینی را تحقیق و تفسیر میکرد. روحاینون سنتی مشهد با ایشان مخالف بودند که آقا چرا درباره فلسفه احکام صحبت میکنید این کار درست نیست.
آقای بلخی پاسخ میداد این کار درست است، چون مردم میآموزند که هر حکمی باید دلیلی داشته باشد. ایشان در مسجد گوهرشاد هم سخنرانی میکرد و منبرهای معروفی داشت. مثلا راجع به شبهای قدر صحبت میکرد. راجع به برداشتهای جدید از قرآن میگفت. درباره مغرب شرعی و هلال ماه و اینها توضیح میداد. روحانیون سنتی با ایشان مخالف بودند، اما انجمن حجتیه از او حمایت میکرد.
طلاب انجمن حجتیه میرفتند و کتابهای جدید مطالعه میکردند. اما طلاب دیگر علاقهای به خواندن این کتب نداشتند. حجتیه ایها میخواستند از همه چیز سر در بیاورند. مثلا اینکه در آمریکا چه خبر است؟ دنیا چند بلوک دارد و از این حرفها. طلابی که در مشهد دنبال این مسائل بودند انجمنی بودند. اما طلبههای عادی علاقهای به این امور نداشتند؛ بنابراین میتوان گفت: انجمن حجتیه یک نوع گرایش روشنفکری را در حوزههای سنتی مشهد رواج داد.
واقعا قصد انجمن مبارزه با بهایت بود؟ یا میشود در نیت پایه گذار آن تردید کرد؟
عبایی خراسانی: این از حرفهایی بود که بعدا درآمد. اینکه بگوییم رژیم به این نتیجه رسید که چه کار کند که نهضت را منحرف کند و دست به تاسیس انجمن زد را قبول ندارم. اصلا چنین چیزی به فکر رژیم نمیرسید.
حجتیه ایها جمعی از روحانیونی بودند که از ملی شدن صنعت نفت حمایت میکردند، اما بعد از شکست آن گفتند مبارزه با حکومت ظلم بی فایده است و باید منتظر ظهور ماند. ولی بیکار هم ننشستند، چون معتقد بودند خطر اصلی که اسلام را تهدید میکند رشد بهایی گری است.
منابع مالی انجمن از کجا تامین میشد؟
عبایی خراسانی: معروف بود که آیت الله بروجردی تا زمان فوت به آنها کمک میکرده است. برخی دیگر از مراجع نیز به نام کمک به امام زمان از آنها حمایت مالی میکردند.
روایتی به طور متواتر وجود دارد که خود من هم این را از طلاب و فضلای قم شنیده ام. آن اینکه آیت الله بروجردی خیلی به مرحوم فلسفی علاقه داشت.
آقای فلسفی هم از حامیان شیخ محمود بود و در منبرها از ایشان حمایت میکرد. حتی دستور تخریب حظیره القدس را هم آقای فلسفی از روی منبر صادر کرد که مردم با بیل و کلنگ ریختند و آنجا را خراب کردند.
مشهور بود که آقای فلسفی شیخ محمود را پیش آیت الله بروجردی برده و به ایشان معرفی کرده بود. گفته بود شیخ محمود چنین انجمنی را تاسیس کرده است و با کارهایش به امام زمان خدمت میکند.
ولی واقعیتش را بخواهید انجمنیها بهاییها را مسلمان نکرده بودند، بلکه تبدیل به شیعه آریامهری کردند. اما اموج انقلاب که شدت گرفت فعالیت آنها کمرنگ شد.
چهرههای معروف آنها دیگر چه کسانی بودند؟
عبایی خراسانی: آقایی به نام یعقوبی هم بود. حجتیه ایها در دو سال اول انقلاب خیلی مسولیت گرفتند. پیروان مرحوم آیت الله شریعتمداری هم جذب انجمن میشدند. چون آقای شریعتمداری هم هرچند شخص اهل اندیشهای بود، ولی مانند امام نبود و اعتقاد چندانی به مبارزه با شاه نداشت. آیت الله خویی هم همین طور. آقای قرائتی هم آن موقع در مجموعه آقای شریعتمداری کار میکرد. در دارالتبلیغ ایشان. نخستین طلبهای بود که با تخته سیاه کار میکرد. بعدا آقای راستگو از ایشان الگو گرفت.
آقای قرائتی هم وقتی آقای حلبی در تهران بود با ایشان ارتباط داشت، ولی حجتیهای نبود.
اما گرایش آقای مصباح یزدی به انجمن زیاد بود. موسسه ایشان قبلا نامش در «در راه حق» بود بعدها به موسسه «امام خمینی» تغییر نام داد. خاطرم هست تابستان ۱۳۵۷ پس از کشتار و سرکوب انقلابیون در خراسان، امام خمینی فرمودند که امسال شیعیان جشن نیمه شعبان ندارند، اینها به مشهد آمدند و در دیوار شهر را پر از پرده و آویز کردند و جشن گرفتند. دولت هم از آنها حمایت کرد.
از آیت الله شیخ محودحلبی رهبر انجمن حجتیه بگویید. ظاهرا از نزدیک با تشکیلات ایشان آشنایی داشته اید؟
عبایی خراسانی: بله، ایشان از وعاظ معروفی بود که در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت حامی سرسخت مرحوم دکتر مصدق و نماینده مشهد در مجلس شورای ملی بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد دچار یاس و سرخوردگی شد و مبارزه را کنار گذاشت. معتقد بود تا امام زمان (عج) نیاید کار درست نمیشود. افتاد در مسیر تشکیل انجمن حجتیه مهدویه. این انجمن ابتدا توسط ایشان در مشهد تاسیس شد. آن زمان از منبریان مشهد بود و جلسات مذهبی با صنف بلورفروشان این شهر داشت و بین آنها محبوب و عزیز بود.
در مشهد شیخی بود به نام «مصباح». البته غیر از این آقای مصباح یزدی است. آقای مصباح یکبار مرا دعوت کرد به جلسه آقای حلبی بروم و من رفتم. آنجا برای بار نخست مرحوم شیخ محمودحلبی را دیدم. مسن بود و ریش حنایی و قرمز رنگی داشت.
این جلسات در نقاط مختلفی از جمله در خانه خود ما برگزار شد. آقای ... آموزشهایی را به ما میداد و من برخی دست خطهای کلاسهای ایشان را هنوز دارم. تقریر میکرد و ما مینوشتیم. زندگی نامه سیدمحمدعلی باب و سیدکاظم رشتچی را میگفت و اینکه بهاییها چه هستند و فکرشان از کجا نشات گرفته است و سرنوشتشان چه شد.
جملات معروف کتاب سیدمحمدعلی باب را هم میگفت. یکی دو ماه بعد به ما استدلالهای مقابل بهاییت را یاد داد. این که وقتی یک بهایی این را گفت: پاسخش این است و هنگامی که فلان چیز را مطرح کرد جوابش آن است.
بودجه زیادی هم داشتند. آن موقع شهر «بشرویه» در اطراف مشهد یکی از جاهایی بود که بهایی داشت. برای همین طلبههایی از این شهر به کلاسهای انجمن میآمدند تا بتوانند با بهاییان آنجا بحث کنند.
آن موقع خلبانان نیروی هوایی به شدت به بهاییت گرایش پیدا کرده بودند. هویدا تازه سرکار آمده بود و میگفتند بهاییها در نیروی هوایی زیاد شده اند. انجمنیها میگفتند باید به هر طریقی در جلسات آنها نفوذ کنیم و برویم ببینیم آنها چه میگویند.
البته گویی بعدا سندی پیدا نشد که هویدا بهایی بوده است؟
عبایی خراسانی: بله. میگویند بهایی نبوده است. ولی منبریهای آن زمان مثلا آقای فلسفی مرتب تبلیغ میکرد که حظیره القدس تهران با بودجه هویدا ساخته شده است؛ که مردم ریختند و آن را خراب کردند. در هر صورت آقای هویدا متهم به بهاییت بود. اما بعد انقلاب خودش هم تکذیب کرد و مشخص شد به هیچ دینی گرایش ندارد.
گفته میشود انجمن در بعضی دستگاههای حاکمیتی هم نفوذ داشت؟
عبایی خراسانی: بله. عدهای از ساواکیها هم که افراد مذهبی سنتی بودند انجمن حجتیه را در خود ساواک تبلیغ میکردند. این طیف ساواک میگفتند بهاییها دارند ریشه مملکت را میزنند و مخالف کشوری هستند که اکثر مردمش شیعه هستند. اینها طرفدار انجمن حجتیه شده بودند.
ما به این نتیجه رسیده بودیم که هر چند بهایی گری خطرناک است، اما ریشه این خطر در بودن رژیم شاه است. این حکومت شاه است که ضددین و اسلام و تشیع است و اگر برکنار شود بهاییت نیز از بین خواهد رفت؛ بنابراین تبلیغ ما مبارزین علیه شاه این شد که انجمن حجتیه یک جریانی است که راه مبارزه با بهاییت را درست نفهمیده است. اگر کسی میخواهد با بهاییت مقابله کند باید رژیم شاه بجنگد چرا که این حکومت بهایی پرور است.
اما برخی از این طلاب تا آخر عمر انجمن را رها نکردند.
این انجمنیها البته با «کانون نشر حقایق اسلامی» آقای محمدتقی شریعتی ائتلاف داشتند. بسیاری از انجمنیها عضو این کانون بودند. بعدها هم با دکتر علی شریعتی به شدت مخالفت میکردند البته همیشه با مرحوم محمدتقی شریعتی روابط خوبی داشتند.
شهید دیالمه که بعد از انقلاب نماینده مشهد در مجلس اول بود هم انجمنی بود.
ما هم در حد خودمان با حجتیه ایها تماس میگرفتیم و سعی داشتیم آنها را جذب نهضت امام کنیم.
انجمن حجتیه هایی، اما انضباط و قوانین خاصی داشتند هر که را که احساس میکردند وارد نهضت شده است از تشکیلات خود اخراج میکردند.
انجمن میگفت ما هیچ کاری به قانون مملکت و شاه و مشکلاتی از این قبیل نداریم. اگر کسی میخواهد این کارها را بکند جایش در انجمن نیست و برود جای دیگر. اگر عضوی از انجمن توسط ساواک دستگیر میشد بلافاصله او را اخراج میکردند. در این مسائل قاطع هم بودند.
البته برخی از این حجتیه ایها بعد از انقلاب پست گرفتند.
چگونه؟
عبایی خراسانی: اینها زیرک بودند. از حوالی مهر ۵۷ که دیدند فضا فضای دیگری است و صدای پیروزی انقلاب میآید از انجمن بیرون آمدند. مجمعی درست کردند به نام «مجمع احیای تفکرات شیعی». حتی آقای عبدالکریم سروش هم قبل از اینکه برای تحصیل به خارج کششور برود به انجمن حجتیه گرایش داشت. همین طور مرحوم آیت الله خزعلی. ایشان دهه ۳۰ در مشهد منبر میرفت. از بدو تاسیس هم در انجمن بود و با شیخ محود حلبی مستقیم در ارتباط بود.
انجمن به شدت ضد مبارزه با شاه بود. اما راستش را بخواهید در ایجاد جریان روشنفکری مشهد اثر مثبت داشت. یادم هست آن موقع روحانی سیدی بود به نام بلخی. ایشان فردی محقق بود و علل و فلسفه احکام دینی را تحقیق و تفسیر میکرد. روحاینون سنتی مشهد با ایشان مخالف بودند که آقا چرا درباره فلسفه احکام صحبت میکنید این کار درست نیست.
آقای بلخی پاسخ میداد این کار درست است، چون مردم میآموزند که هر حکمی باید دلیلی داشته باشد. ایشان در مسجد گوهرشاد هم سخنرانی میکرد و منبرهای معروفی داشت. مثلا راجع به شبهای قدر صحبت میکرد. راجع به برداشتهای جدید از قرآن میگفت. درباره مغرب شرعی و هلال ماه و اینها توضیح میداد. روحانیون سنتی با ایشان مخالف بودند، اما انجمن حجتیه از او حمایت میکرد.
طلاب انجمن حجتیه میرفتند و کتابهای جدید مطالعه میکردند. اما طلاب دیگر علاقهای به خواندن این کتب نداشتند. حجتیه ایها میخواستند از همه چیز سر در بیاورند. مثلا اینکه در آمریکا چه خبر است؟ دنیا چند بلوک دارد و از این حرفها. طلابی که در مشهد دنبال این مسائل بودند انجمنی بودند. اما طلبههای عادی علاقهای به این امور نداشتند؛ بنابراین میتوان گفت: انجمن حجتیه یک نوع گرایش روشنفکری را در حوزههای سنتی مشهد رواج داد.
واقعا قصد انجمن مبارزه با بهایت بود؟ یا میشود در نیت پایه گذار آن تردید کرد؟
عبایی خراسانی: این از حرفهایی بود که بعدا درآمد. اینکه بگوییم رژیم به این نتیجه رسید که چه کار کند که نهضت را منحرف کند و دست به تاسیس انجمن زد را قبول ندارم. اصلا چنین چیزی به فکر رژیم نمیرسید.
حجتیه ایها جمعی از روحانیونی بودند که از ملی شدن صنعت نفت حمایت میکردند، اما بعد از شکست آن گفتند مبارزه با حکومت ظلم بی فایده است و باید منتظر ظهور ماند. ولی بیکار هم ننشستند، چون معتقد بودند خطر اصلی که اسلام را تهدید میکند رشد بهایی گری است.
منابع مالی انجمن از کجا تامین میشد؟
عبایی خراسانی: معروف بود که آیت الله بروجردی تا زمان فوت به آنها کمک میکرده است. برخی دیگر از مراجع نیز به نام کمک به امام زمان از آنها حمایت مالی میکردند.
روایتی به طور متواتر وجود دارد که خود من هم این را از طلاب و فضلای قم شنیده ام. آن اینکه آیت الله بروجردی خیلی به مرحوم فلسفی علاقه داشت.
آقای فلسفی هم از حامیان شیخ محمود بود و در منبرها از ایشان حمایت میکرد. حتی دستور تخریب حظیره القدس را هم آقای فلسفی از روی منبر صادر کرد که مردم با بیل و کلنگ ریختند و آنجا را خراب کردند.
مشهور بود که آقای فلسفی شیخ محمود را پیش آیت الله بروجردی برده و به ایشان معرفی کرده بود. گفته بود شیخ محمود چنین انجمنی را تاسیس کرده است و با کارهایش به امام زمان خدمت میکند.
ولی واقعیتش را بخواهید انجمنیها بهاییها را مسلمان نکرده بودند، بلکه تبدیل به شیعه آریامهری کردند. اما اموج انقلاب که شدت گرفت فعالیت آنها کمرنگ شد.
چهرههای معروف آنها دیگر چه کسانی بودند؟
عبایی خراسانی: آقایی به نام یعقوبی هم بود. حجتیه ایها در دو سال اول انقلاب خیلی مسولیت گرفتند. پیروان مرحوم آیت الله شریعتمداری هم جذب انجمن میشدند. چون آقای شریعتمداری هم هرچند شخص اهل اندیشهای بود، ولی مانند امام نبود و اعتقاد چندانی به مبارزه با شاه نداشت. آیت الله خویی هم همین طور. آقای قرائتی هم آن موقع در مجموعه آقای شریعتمداری کار میکرد. در دارالتبلیغ ایشان. نخستین طلبهای بود که با تخته سیاه کار میکرد. بعدا آقای راستگو از ایشان الگو گرفت.
آقای قرائتی هم وقتی آقای حلبی در تهران بود با ایشان ارتباط داشت، ولی حجتیهای نبود.
اما گرایش آقای مصباح یزدی به انجمن زیاد بود. موسسه ایشان قبلا نامش در «در راه حق» بود بعدها به موسسه «امام خمینی» تغییر نام داد. خاطرم هست تابستان ۱۳۵۷ پس از کشتار و سرکوب انقلابیون در خراسان، امام خمینی فرمودند که امسال شیعیان جشن نیمه شعبان ندارند، اینها به مشهد آمدند و در دیوار شهر را پر از پرده و آویز کردند و جشن گرفتند. دولت هم از آنها حمایت کرد.
منبع: ایرنا
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط