۴ نکته درمورد تلاشهای دیپلماتیک ظریف؛ از توکیو تا پاریس
ایران توانسته از طریق معامله بین ظریف و مکرون، برنده نشست بیاریتز باشد که رئیس جمهور آمریکا نیز نتایج آن را پذیرفته و این نتایج وی را مجبور به اعلام رسمی چشم پوشی اش از محدودیتهایی کرد که تحریمهای آمریکا علیه ایران را نادیده میگیرند.
رویداد۲۴ مهمترین نتایج عملی بیاریتز، موافقت ترامپ با باز شدن خط سرمایه گذاری در ایران، بواسطه دولتهای متعدد بود؛ ضمن آنکه ترامپ در صحبتهای خود در این نشست، تاکید کرد که به دنبال تغییر نظام در تهران نیست.
در نشستی که به میزبانی فرانسه و با رهبری مکرون برگزار شد، ایران، نقطه ضعف ایالات متحده بود و البته در آن، رئیس جمهور فرانسه یک مهارت دیپلمایتک نادر از خود نشان داده و توانست ترامپ را در مضیقهای قرار داده و از اجماع بین شش دولت دیگر، از جمله بریتانیا، در خصوص ضرورت کاهش تنشها با ایران و باز شدن درهایی برای نجات توافق هسته ای، کمک بگیرد.
ترامپ در نهایت امر، با زمینه سازی برای انجام دیداری بین او و حسن روحانی، بدون هیچ قید و شرطی، موافقت کرده و تصریح نمود که احترام زیادی برای ملت ایران و رهبری آن قائل است.
معامله
به نظر میرسد معامله ظریف-مکرون، که تلاشهای دیپلماتیک گستردهای به شکل گیری آن کمک کرد، از توکیو، تا اسلو، برلین و سپس پاریس، امتداد یافته و دربردارنده چهار نکته اصلی است:
- اجازه صادرات دوباره نفت ایران، اما با کمیتی پایین تر، که بین یک الی یک و نیم میلیون بشکه در روز، در نوسان است.
- دوم، راه اندازی ساز و کار اروپایی برای رسیدن پرداختیها به ایران، که نظام بانکی آمریکا مانع از آن میشد؛ که به این شکل به ایران اجازه میدهد با در اختیار داشتن اموال، احتیاجات خود را از خارج تامین کند.
- کاهش تنشها در تنگه هرمز و کاستن از اقدامات تحریک آمیزی که میتواند باعث پیچیدگی شرایط شود.
- آمادگی برای برگزاری نشستی بین دونالد ترامپ و حسن روحانی، که هدف از آن، گشودن راهی برای مذاکره دوباره در مورد توافقی تازه و جایگزین توافق هسته ای، که ایالات متحده از آن خارج شد.
این نشست احتمالا در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر برگزار میشود. معامله مذکور، در صورت اجرایی شدن، میتواند سهم زیادی در بازگشت ایران به بازار نفت جهانی داشته باشد و در ادامه، دولتهایی مثل ژاپن، کره و هند، میتوانند بدون هیچ مشکلی، از نفت ایران بهرهمند شوند.
این معامله فتیله بحران جدیدی را نیز میکشد، که میتوانست به دلیل مخالفت چین با تحریمهای آمریکا و ادامه خرید نفت از ایران، به بحرانی بین این دو کشور منجر شود.
در این شرایط، پس از موفقیتی که دیپلماسی محمد جواد ظریف در این زمینه به دست آورد، اکنون توپ در زمین ایران است.
اسرائیل و عربستان
اما ایران چه خواهد کرد؟ پیش از انکه به این سوال پاسخ دهیم، باید بگوییم که اسرائیل و عربستان سعودی، بیشترین زیان را از نتایج نشست بیاریتز میکنند و همین مساله باعث شده است یک حالت هیستریک شدید در بین رهبران این دو دولت، مشاهده شود؛ چرا که دشمن منطقهای آنها به معافیتهایی در تحریمها دست مییابد که این دو همواره با تمام قدرت سعی در افزایش تحریمهای مذکور علیه ایران میکردند.
نتانیاهو از یک سو و محمد بن سلمان از سوی دیگر، از مهمترین تحریک کنندگان ترامپ برای خروج از توافق هستهای بودند، تا آنجا که خود نتانیاهو تاکید کرد که نقشه خروج آمریکا از توافق هستهای و در ادامه، اعمال تحریمهای شدید علیه تهران، از سوی او طراحی شده است.
در این شرایط، پس از آنکه نتانیاهو خبرهایی را در مورد معامله بین مکرون و ظریف شنید، به شدت خشمگین شده و تصمیم گرفت آتشی برافروزد، تا راه معامله بین ظریف و مکرون را قطع کند؛ از این رو، حملاتی را به پایگاههای ایران و نیروهای هم پیمان این کشور، در داخل عراق و سوریه ترتیب داد و در نهایت، تاسیسات حزب الله در لبنان را هدف گرفت. نخست وزیر اسرائیل، که تصور میکند جنگ راه پیروزی او در انتخابات است، بخوبی میداند که رهایی ایران از تحریمهای آمریکا به نفع او نیست. به همین دلیل، گزینه ایران در هفتههای آینده، حداقل تا ۱۷ سپتامبر، تنها متاثر از نتایج نشست بیاریتز نیست و رفتار اسرائیل و هم پیمانان آن نیز میتواند نقش مهمی در تصمیم گیری ایران داشته باشد.
موضع ریاض نیز تفاوت چندانی با تل آویو ندارد؛ چرا که یکی از اهداف عقب نشینی ایالات متحده از توافق هسته ای، تامین منافع عربستان سعودی و تلاش آن برای محدود کردن نفوذ منطقهای ایران در خاورمیانه بود. در ادامه، نتایج نشست بیاریتز که مربوط به کاهش تاثیر تحریمهای آمریکا علیه ایران است، میتواند باب وسیعی را به روی تعامل مالی با ایران، با تضمین نفت، بگشاید و این به معنی تحکیم قدرت منطقهای این کشور است.
این در حالی است که هم پیمانان ایران در صنعاء، هشدارهای تازهای را به ریاض داده اند، که نشان میدهد تهران در این باره حرف آخر را میزند، همانطور که محمد جواد ظریف در صحبتهای خود تکرار کرده است: «ایران هرگز جنگی را آغاز نمیکند، اما اگر جنگی علیه آن شکل گیرد، تمام کننده آن، ایران خواهد بود».
بر این اساس، میتوانیم موج حملاتی که بین نیروهای ائتلاف سعودی و نیروهای یمنی در این کشور صورت گرفت را تفسیر کنیم. علاوه بر اینکه مرزهای یمن و عربستان نیز در معرض شعله ور شدن قرار دارد.
اعتدال گراها و اصولگرایان
از این پس، گزینههای ایران در نظر فرماندهان سپاه پاسداران ایران و اصولگرایان، دشوار است. اما این گزینهها از دیدگاه اعتدال گراها بسیار سادهتر به نظر میرسد.
نقطه توازنی که این دو طرف در آن تلاقی دارند، استقلال و آزادی اراده ملی ایران است. این نقطه غیر قابل چانه زنی و بحث است؛ از این رو، به احتمال زیاد، گزینههای اعتدال گراها و اصولگرایان، در معامله ظریف و مکرون و حرکت ایران به دور از تاثیر تحریمهای آمریکا، تلاقی مییابد؛ تحریمهایی که با وجود ضربه زدن به اقتصاد ایران، نتوانسته است اراده ملی را تضعیف کند و بر اقتصاد مقاومتی که این کشور بر آن متکی است، ضربهای وارد کند.
احتمالا دیپلماسی ایران در هفتههای آینده فعالیت قدرتمندتری داشته باشد، تا پاسخ و مقابلِ سیاست «آتش افروزی» که اسرائیل و عربستان بر آن تکیه دارند را به جهانی نشان دهد.
در نهایت امر، توازن در خاورمیانه، تنها بر پایهای استوار خواهد شد که میتوان آن را «صلح قدرتها» نامید و بدون قدرت ایران، راهی برای تحقق آن نیست.
در نشستی که به میزبانی فرانسه و با رهبری مکرون برگزار شد، ایران، نقطه ضعف ایالات متحده بود و البته در آن، رئیس جمهور فرانسه یک مهارت دیپلمایتک نادر از خود نشان داده و توانست ترامپ را در مضیقهای قرار داده و از اجماع بین شش دولت دیگر، از جمله بریتانیا، در خصوص ضرورت کاهش تنشها با ایران و باز شدن درهایی برای نجات توافق هسته ای، کمک بگیرد.
ترامپ در نهایت امر، با زمینه سازی برای انجام دیداری بین او و حسن روحانی، بدون هیچ قید و شرطی، موافقت کرده و تصریح نمود که احترام زیادی برای ملت ایران و رهبری آن قائل است.
معامله
به نظر میرسد معامله ظریف-مکرون، که تلاشهای دیپلماتیک گستردهای به شکل گیری آن کمک کرد، از توکیو، تا اسلو، برلین و سپس پاریس، امتداد یافته و دربردارنده چهار نکته اصلی است:
- اجازه صادرات دوباره نفت ایران، اما با کمیتی پایین تر، که بین یک الی یک و نیم میلیون بشکه در روز، در نوسان است.
- دوم، راه اندازی ساز و کار اروپایی برای رسیدن پرداختیها به ایران، که نظام بانکی آمریکا مانع از آن میشد؛ که به این شکل به ایران اجازه میدهد با در اختیار داشتن اموال، احتیاجات خود را از خارج تامین کند.
- کاهش تنشها در تنگه هرمز و کاستن از اقدامات تحریک آمیزی که میتواند باعث پیچیدگی شرایط شود.
- آمادگی برای برگزاری نشستی بین دونالد ترامپ و حسن روحانی، که هدف از آن، گشودن راهی برای مذاکره دوباره در مورد توافقی تازه و جایگزین توافق هسته ای، که ایالات متحده از آن خارج شد.
این نشست احتمالا در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر برگزار میشود. معامله مذکور، در صورت اجرایی شدن، میتواند سهم زیادی در بازگشت ایران به بازار نفت جهانی داشته باشد و در ادامه، دولتهایی مثل ژاپن، کره و هند، میتوانند بدون هیچ مشکلی، از نفت ایران بهرهمند شوند.
این معامله فتیله بحران جدیدی را نیز میکشد، که میتوانست به دلیل مخالفت چین با تحریمهای آمریکا و ادامه خرید نفت از ایران، به بحرانی بین این دو کشور منجر شود.
در این شرایط، پس از موفقیتی که دیپلماسی محمد جواد ظریف در این زمینه به دست آورد، اکنون توپ در زمین ایران است.
اسرائیل و عربستان
اما ایران چه خواهد کرد؟ پیش از انکه به این سوال پاسخ دهیم، باید بگوییم که اسرائیل و عربستان سعودی، بیشترین زیان را از نتایج نشست بیاریتز میکنند و همین مساله باعث شده است یک حالت هیستریک شدید در بین رهبران این دو دولت، مشاهده شود؛ چرا که دشمن منطقهای آنها به معافیتهایی در تحریمها دست مییابد که این دو همواره با تمام قدرت سعی در افزایش تحریمهای مذکور علیه ایران میکردند.
نتانیاهو از یک سو و محمد بن سلمان از سوی دیگر، از مهمترین تحریک کنندگان ترامپ برای خروج از توافق هستهای بودند، تا آنجا که خود نتانیاهو تاکید کرد که نقشه خروج آمریکا از توافق هستهای و در ادامه، اعمال تحریمهای شدید علیه تهران، از سوی او طراحی شده است.
در این شرایط، پس از آنکه نتانیاهو خبرهایی را در مورد معامله بین مکرون و ظریف شنید، به شدت خشمگین شده و تصمیم گرفت آتشی برافروزد، تا راه معامله بین ظریف و مکرون را قطع کند؛ از این رو، حملاتی را به پایگاههای ایران و نیروهای هم پیمان این کشور، در داخل عراق و سوریه ترتیب داد و در نهایت، تاسیسات حزب الله در لبنان را هدف گرفت. نخست وزیر اسرائیل، که تصور میکند جنگ راه پیروزی او در انتخابات است، بخوبی میداند که رهایی ایران از تحریمهای آمریکا به نفع او نیست. به همین دلیل، گزینه ایران در هفتههای آینده، حداقل تا ۱۷ سپتامبر، تنها متاثر از نتایج نشست بیاریتز نیست و رفتار اسرائیل و هم پیمانان آن نیز میتواند نقش مهمی در تصمیم گیری ایران داشته باشد.
موضع ریاض نیز تفاوت چندانی با تل آویو ندارد؛ چرا که یکی از اهداف عقب نشینی ایالات متحده از توافق هسته ای، تامین منافع عربستان سعودی و تلاش آن برای محدود کردن نفوذ منطقهای ایران در خاورمیانه بود. در ادامه، نتایج نشست بیاریتز که مربوط به کاهش تاثیر تحریمهای آمریکا علیه ایران است، میتواند باب وسیعی را به روی تعامل مالی با ایران، با تضمین نفت، بگشاید و این به معنی تحکیم قدرت منطقهای این کشور است.
این در حالی است که هم پیمانان ایران در صنعاء، هشدارهای تازهای را به ریاض داده اند، که نشان میدهد تهران در این باره حرف آخر را میزند، همانطور که محمد جواد ظریف در صحبتهای خود تکرار کرده است: «ایران هرگز جنگی را آغاز نمیکند، اما اگر جنگی علیه آن شکل گیرد، تمام کننده آن، ایران خواهد بود».
بر این اساس، میتوانیم موج حملاتی که بین نیروهای ائتلاف سعودی و نیروهای یمنی در این کشور صورت گرفت را تفسیر کنیم. علاوه بر اینکه مرزهای یمن و عربستان نیز در معرض شعله ور شدن قرار دارد.
اعتدال گراها و اصولگرایان
از این پس، گزینههای ایران در نظر فرماندهان سپاه پاسداران ایران و اصولگرایان، دشوار است. اما این گزینهها از دیدگاه اعتدال گراها بسیار سادهتر به نظر میرسد.
نقطه توازنی که این دو طرف در آن تلاقی دارند، استقلال و آزادی اراده ملی ایران است. این نقطه غیر قابل چانه زنی و بحث است؛ از این رو، به احتمال زیاد، گزینههای اعتدال گراها و اصولگرایان، در معامله ظریف و مکرون و حرکت ایران به دور از تاثیر تحریمهای آمریکا، تلاقی مییابد؛ تحریمهایی که با وجود ضربه زدن به اقتصاد ایران، نتوانسته است اراده ملی را تضعیف کند و بر اقتصاد مقاومتی که این کشور بر آن متکی است، ضربهای وارد کند.
احتمالا دیپلماسی ایران در هفتههای آینده فعالیت قدرتمندتری داشته باشد، تا پاسخ و مقابلِ سیاست «آتش افروزی» که اسرائیل و عربستان بر آن تکیه دارند را به جهانی نشان دهد.
در نهایت امر، توازن در خاورمیانه، تنها بر پایهای استوار خواهد شد که میتوان آن را «صلح قدرتها» نامید و بدون قدرت ایران، راهی برای تحقق آن نیست.
خبر های مرتبط