صوفی: آراء سنتی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس به میدان نیامد/ اصولگرایان سال ۱۴۰۰ هم قاعده بازی را بهم خواهند زد
وزیر دولت اصلاحات و عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان میگوید: اصولگرایان همیشه بر اساس آن خصلت تمامیت خواهیشان، میخواهند که تمام ارکان قدرت را در اختیار بگیرند، با ابزارهایی که در اختیار دارند معمولا قاعده بازی را هم بهم میزنند.
رویداد۲۴ یازدهمین انتخابات مجلس با همه، اما و اگرهایش به پایان رسید و اصولگرایان فاتحان خانه ملت برای چهار سال دیگر شدند. هرچند تحلیلها در باره این انتخابات و مهرهچینیهای سیاسی دو جریان متفاوت است، اما «علی صوفی» وزیر تعاون دولت اصلاحات که خود برای حضور در عرصه رقابت کاندیدا شد و دست نظارت استصوابی او را از گردونه رقابت خارج کرد میگوید پیروزی اصولگرایان در غیبت اصلاحطلبان رقم خورد.
عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان درباره فتح سنگر به سنگر اصولگرایان و رسیدن به ساختمان پاستور در ۱۴۰۰ میگوید: از آنجا که اصولگرایان تمامیتخواه هستند هیچ بعید نیست از ابزارهایی که در اختیار دارند استفاده کنند تا دولت هم از آن آنها شود.
صوفی میگوید در این مسیر احتمال ردصلاحیت افرادی مانند عارف هم وجود دارد. صحبت درباره آینده مجلس یازدهم و چند و، چون آن و حتی احتمالات بر سر کسی ریاست مجلس هم به میان آمد او معتقد است مجلس یازدهم مجلسی است که با مطالبات مردم فاصله زیادی دارد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این مصاحبه است:
*****
آقای صوفی! انتخابات مجلس یازدهم به پایان رسید، تحلیل شما از این انتخابات و نتیجه آن چیست؟
کاهش مشارکت در انتخابات موضوع غیر منتظرهای نبود و از همان سال ۹۶ که اعتراضات به وضعیت اقتصادی و معیشتی شکل گرفت میشد حدس زد که وضعیت مشارکت در یازدهمین انتخابات مجلس با آنچه در ادوار قبل شاهدش بودیم متفاوت باشد. در حقیقت از سال ۹۶ مردم در اعتراضات علیه گرانی و اوضاع بد معیشتی شعار میدادند؛ یعنی تا آن زمان همه اعتراضات رنگ بوی سیاسی و شعارهای مشخصی داشت که اوج آن سال ۸۸ بود، اما در سال ۹۶ یکدفعه یک اعتراضاتی رقم خورد که ماهیتا متفاوت بود و شرکت کنندگان و کسانی که در اعتراضات خیابانی حضور داشتند، جنسشان سیاسی نبود و با قبلیها متفاوت بود. شعارها همه نشان میداد که مردم به شدت نگران از وضع موجود هستند و این را دارند به مسؤلین اعلام میکنند. از سوی دیگر قریب به ۹۰ درصد کاندیداهای اصلاحطلب رد صلاحیت شدند اساسا آنها در انتخابات ظهور و بروزی نداشتند لذا طبیعی بود که در چنین وضعیتی اصولگرایان پیروز میدان باشند.
سال ۹۴ آرای خاکستری باعث بالا رفتن رأی اصلاح طلبان شد
* در سال ۹۴ لیست اصلاح طلبان تمام و کمال رای آورد، اما سر لیست اصولگرایان که حداد عادل بود دقیقا نفر سی و یکم شد، اما در این دوره از انتخابات، آقای مجید انصاری سر لیست اصلاح طلبان خیلی پایینتر از لیست اصولگرایان قرار گرفت. یعنی وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم محجوب و جلودار زاده رای بیشتری از مجیدانصاری کسب میکنند. برای این موضوع چه تحلیلی وجود دارد؟
در سال ۹۴ مردم در انتخابات مشارکت کردند و به هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان با تمام نیرو وارد صحنه شدند از این بود که نرخ مشارکت افزایش پیدا اکرد و آرا در یک فضای رقابتی متوجه دو لیست اصلاحطلب و اصولگرا شد. در آن انتخابات اصولگرایان همان رای سنتی خودشان را داشتند که به هرحال قابل توجه است، اما آن چیزی که سرنوشت انتخابات را مشخص کرد رای اصلاح طلبان در کنار آرای خاکستری بود.
آرای سنتی اصلاح طلبان به میدان نیامدند
مردم آمدند و آن آرای خاکستری باعث شد که رای اصلاح طلبان کاملا از اصولگرایان بیشتر شود. طبیعی بود در آنجا سقف رای اصلاح طلبان آنقدر بالا رود که اصولگرایان عقب بمانند؛ اما عقب ماندن اصولگرایان به این معنی بود که آنها در این رقابت پیروز نشدند، اما به معنی عدم مشارکت اصولگرایان نبود. در این دوره اصولگرایان همچنان همان وضع گذشته را با یک افت کمی داشتند، ولی وضعیت اصلاح طلبان، همان وضعیت انتخابات ۹۴ نبود. در حقیقت در این دوره از انتخابات بدنه رای اصلاح طلب در انتخابات حضور پیدا نکرد. یعنی اینگونه نبود که آرای سنتی اصولگرایان که در سال ۹۴ حفظ شد، در این دوره ما شاهد حفظ آرای سنتی اصلاح طلبان هم باشیم که ببینیم بله آرای اصلاح طلبان حفظ شده، ولی آرای خاکستری در انتخابات شرکت نکرده اند؛ اینگونه نبود و اصلا اصلاح طلبان نیامدند؛ بنابراین در این انتخابات مردم تصمیمشان بر این بوده (بر عکس آن دوره) که در انتخابات شرکت نکنند و این تصمیم دو جنبه داشت، یک جنبه آن از سر نارضایتی و سرخوردگی بود و جنبه دیگر آن اعتراض مدنی بود و مردم میخواستند اعتراض خودشان را به حاکمیت نشان دهند لذا در اینجا میبینیم که آرا اصلاح طلبان به شدت پایین آمد. مثلا آرای آقای محجوب. با اینکه خانه کارگر یک آرای مشخصی دارد و باید در اینجا خودش را نشان میداد، ولی مثلا آرا آقای محجوب خیلی پایین آمده است و این نشان میدهد حتی کارگرها هم شرکت نکردند یعنی خانه کارگر هم در انتخابات با وجود اینکه کاندیدهای همیشگی خودش را داشت، اما کارگران شرکت نکردند و اینها باعث شد که نتییجه انتخابات این شود.
* وقتی گرایش سیاسی نمایندههایی که آمدند و به مجلس یازدهم راه پیدا کردند را نگاه کنیم، تعداد مستقلها خیلی بیشتر شده است. آیا میشود گفت که اصلاح طلبها همیشه یک بدنه رای داشتند و هیج وقت این بدنه رای به سبد اصولگرایان ریخته نمیشود، یعنی حتی در صورتی که از اصلاح طلبان هم ناراضی باشند این رای به سمت رقیب آنها متمایل نمیشود. اینکه مستقلها و معتدلین بیشتر شدند، آیا میشود گفت همان تعداد کمی که شرکت کردند ممکن است رای خودشان را به نفع معتدلها و مستقلین ریخته باشند؟
خیر. اصلاح طلبان یک اصولی دارند که به ویژه در این دوره بر اصولشان ایستادگی کردند، راهبردی هم که شورای عالی سیاست گذاری اعلام کرد کاملا مشخص بود. اصلاح طلبان اصلا لیست ندادند، اصل مساله این است که اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که ما بر اساس راهبردی که اعلام کرده بودیم کاندیداهایمان، کاندیدای اصلاح طلب باشد و به هر تعداد هم کاندید اصلاح طلب داشته باشیم لیست میدهیم، اما اصلا کاندید اصلا طلبی برای ما نمانده که لیست بدهیم. این یک بُعد قضیه بود؛ بنابراین اصلاح طلبان کلا کنار کشیدند.
عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان درباره فتح سنگر به سنگر اصولگرایان و رسیدن به ساختمان پاستور در ۱۴۰۰ میگوید: از آنجا که اصولگرایان تمامیتخواه هستند هیچ بعید نیست از ابزارهایی که در اختیار دارند استفاده کنند تا دولت هم از آن آنها شود.
صوفی میگوید در این مسیر احتمال ردصلاحیت افرادی مانند عارف هم وجود دارد. صحبت درباره آینده مجلس یازدهم و چند و، چون آن و حتی احتمالات بر سر کسی ریاست مجلس هم به میان آمد او معتقد است مجلس یازدهم مجلسی است که با مطالبات مردم فاصله زیادی دارد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این مصاحبه است:
*****
آقای صوفی! انتخابات مجلس یازدهم به پایان رسید، تحلیل شما از این انتخابات و نتیجه آن چیست؟
کاهش مشارکت در انتخابات موضوع غیر منتظرهای نبود و از همان سال ۹۶ که اعتراضات به وضعیت اقتصادی و معیشتی شکل گرفت میشد حدس زد که وضعیت مشارکت در یازدهمین انتخابات مجلس با آنچه در ادوار قبل شاهدش بودیم متفاوت باشد. در حقیقت از سال ۹۶ مردم در اعتراضات علیه گرانی و اوضاع بد معیشتی شعار میدادند؛ یعنی تا آن زمان همه اعتراضات رنگ بوی سیاسی و شعارهای مشخصی داشت که اوج آن سال ۸۸ بود، اما در سال ۹۶ یکدفعه یک اعتراضاتی رقم خورد که ماهیتا متفاوت بود و شرکت کنندگان و کسانی که در اعتراضات خیابانی حضور داشتند، جنسشان سیاسی نبود و با قبلیها متفاوت بود. شعارها همه نشان میداد که مردم به شدت نگران از وضع موجود هستند و این را دارند به مسؤلین اعلام میکنند. از سوی دیگر قریب به ۹۰ درصد کاندیداهای اصلاحطلب رد صلاحیت شدند اساسا آنها در انتخابات ظهور و بروزی نداشتند لذا طبیعی بود که در چنین وضعیتی اصولگرایان پیروز میدان باشند.
سال ۹۴ آرای خاکستری باعث بالا رفتن رأی اصلاح طلبان شد
* در سال ۹۴ لیست اصلاح طلبان تمام و کمال رای آورد، اما سر لیست اصولگرایان که حداد عادل بود دقیقا نفر سی و یکم شد، اما در این دوره از انتخابات، آقای مجید انصاری سر لیست اصلاح طلبان خیلی پایینتر از لیست اصولگرایان قرار گرفت. یعنی وقتی ما نگاه میکنیم میبینیم محجوب و جلودار زاده رای بیشتری از مجیدانصاری کسب میکنند. برای این موضوع چه تحلیلی وجود دارد؟
در سال ۹۴ مردم در انتخابات مشارکت کردند و به هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان با تمام نیرو وارد صحنه شدند از این بود که نرخ مشارکت افزایش پیدا اکرد و آرا در یک فضای رقابتی متوجه دو لیست اصلاحطلب و اصولگرا شد. در آن انتخابات اصولگرایان همان رای سنتی خودشان را داشتند که به هرحال قابل توجه است، اما آن چیزی که سرنوشت انتخابات را مشخص کرد رای اصلاح طلبان در کنار آرای خاکستری بود.
آرای سنتی اصلاح طلبان به میدان نیامدند
مردم آمدند و آن آرای خاکستری باعث شد که رای اصلاح طلبان کاملا از اصولگرایان بیشتر شود. طبیعی بود در آنجا سقف رای اصلاح طلبان آنقدر بالا رود که اصولگرایان عقب بمانند؛ اما عقب ماندن اصولگرایان به این معنی بود که آنها در این رقابت پیروز نشدند، اما به معنی عدم مشارکت اصولگرایان نبود. در این دوره اصولگرایان همچنان همان وضع گذشته را با یک افت کمی داشتند، ولی وضعیت اصلاح طلبان، همان وضعیت انتخابات ۹۴ نبود. در حقیقت در این دوره از انتخابات بدنه رای اصلاح طلب در انتخابات حضور پیدا نکرد. یعنی اینگونه نبود که آرای سنتی اصولگرایان که در سال ۹۴ حفظ شد، در این دوره ما شاهد حفظ آرای سنتی اصلاح طلبان هم باشیم که ببینیم بله آرای اصلاح طلبان حفظ شده، ولی آرای خاکستری در انتخابات شرکت نکرده اند؛ اینگونه نبود و اصلا اصلاح طلبان نیامدند؛ بنابراین در این انتخابات مردم تصمیمشان بر این بوده (بر عکس آن دوره) که در انتخابات شرکت نکنند و این تصمیم دو جنبه داشت، یک جنبه آن از سر نارضایتی و سرخوردگی بود و جنبه دیگر آن اعتراض مدنی بود و مردم میخواستند اعتراض خودشان را به حاکمیت نشان دهند لذا در اینجا میبینیم که آرا اصلاح طلبان به شدت پایین آمد. مثلا آرای آقای محجوب. با اینکه خانه کارگر یک آرای مشخصی دارد و باید در اینجا خودش را نشان میداد، ولی مثلا آرا آقای محجوب خیلی پایین آمده است و این نشان میدهد حتی کارگرها هم شرکت نکردند یعنی خانه کارگر هم در انتخابات با وجود اینکه کاندیدهای همیشگی خودش را داشت، اما کارگران شرکت نکردند و اینها باعث شد که نتییجه انتخابات این شود.
* وقتی گرایش سیاسی نمایندههایی که آمدند و به مجلس یازدهم راه پیدا کردند را نگاه کنیم، تعداد مستقلها خیلی بیشتر شده است. آیا میشود گفت که اصلاح طلبها همیشه یک بدنه رای داشتند و هیج وقت این بدنه رای به سبد اصولگرایان ریخته نمیشود، یعنی حتی در صورتی که از اصلاح طلبان هم ناراضی باشند این رای به سمت رقیب آنها متمایل نمیشود. اینکه مستقلها و معتدلین بیشتر شدند، آیا میشود گفت همان تعداد کمی که شرکت کردند ممکن است رای خودشان را به نفع معتدلها و مستقلین ریخته باشند؟
خیر. اصلاح طلبان یک اصولی دارند که به ویژه در این دوره بر اصولشان ایستادگی کردند، راهبردی هم که شورای عالی سیاست گذاری اعلام کرد کاملا مشخص بود. اصلاح طلبان اصلا لیست ندادند، اصل مساله این است که اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیدند که ما بر اساس راهبردی که اعلام کرده بودیم کاندیداهایمان، کاندیدای اصلاح طلب باشد و به هر تعداد هم کاندید اصلاح طلب داشته باشیم لیست میدهیم، اما اصلا کاندید اصلا طلبی برای ما نمانده که لیست بدهیم. این یک بُعد قضیه بود؛ بنابراین اصلاح طلبان کلا کنار کشیدند.
مستقلین، هویت و شناسنامه سیاسی ندارند.
اما یک عده احزاب اصلاح طلب وارد صحنه شدند که رنگ و بوی همان سال ۹۴ را بدهند یعنی در این صحنه انتخابات دو تفکر نمود یافت، یک تفکر اینکه مشارکت در انتخابات باید مشروط به حضور کاندیداهای اصلاح طلب باشد و یک تفکر هم همان حضور بی قید و شرط بود؛ یعنی به هر شکلی در انتخابات حضور پیدا کردن، یا به عبارتی حضور بی قید و شرط همان چیزی که ما در سال ۹۴ آن را اعلام کردیم و برای همین لیستی دادیم که از جنبههای اصلاح طلبی قابل توجیه نبود، ولی به هرحال مجبور شدیم و با وجودی که کاندیداهای اصلاح طلبمان را رد صلاحیت کرده بودند آن لیست را معرفی کردیم.
این وسط عدهای هستند که در هرکجا ممکن است بیایند و کاندیدا شوند (بدون نام و نشان و شناسنامه)، آنهایی که بدون شناسنامه هستند برای خودشان نامی به اسم مستقلین اتخاذ میکنند و این به آن معنا نیست که اینها برای خودشان یک جریان یا هویتی هستند، به نظر من هیچ جریان یا هویتی نیستند، یعنی اصلا جریان سیاسی نیستند. به هر حال کسانی هستند که مصلحت خودشان را در این میبینند که هیچ هویت سیاسی از خودشان ابراز نکنند و برای همین در مناطق مختلف رای میآورند. گاهی وقتا میگویند مثلا ایشان نه اصلاح طلب و نه در اصولگرا است پس مستقل است، مستقلین یک جریان نیستند، وقتی کسی نه اصولگرا و نه اصلاح طلب است خود به خود باید از جرگه سیاسی خارج شود، اما میآیند و عنوان سیاسی به نام مستقلین به او میدهند که واقعیت ندارد.
اصولگرایان قاعده بازی را در انتخابات برهم میزنند
*در بحث انتخابات، اگر ما انتخابات را بر اساس همان روندهای گذشته حساب کنیم این را میتوانیم بگوییم که اصولگرایان از الان فتح سنگر به سنگر دارند یعنی اول مجلس و بعد ۱۴۰۰ احتمالا یک دولت اصولگرا روی کار میآید. این احتمال چقدر وجود دارد؟
اصولگرایان همیشه بر اساس آن خصلت تمامیت خواهیشان، میخواهند که تمام ارکان قدرت را در اختیار بگیرند و با ابزارهایی که در اختیار دارند معمولا قاعده بازی را هم بهم میزنند. همین انتخابات هم نتیجه آن از قبل مشخص بود، وقتی که تمام چهرههای شاخص اصلاح طلبی را حذف میکنند، حتی یک گفتمان را هم حذف میکنند، وارد یک میدان بی رقیب میشوند و نتیجه هرچه باشد به نفع آنها است. این میشود مهندسی انتخابات، اینها با مهندسی انتخابات، انتخابات را پیروز میشوند.
ردصلاحیت آیت الله هاشمی مهندسی انتخابات نبود؟
طبعا در جریان انتخابات ریاست جمهوری هم از این ابزار استفاده میکنند، کمااینکه در گذشته هم استفاده کردند. مثلا رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی طبیعی است که یک نوع مهندسی انتخابات بوده است و اینکه اصلاح طلبان را مجبور کردند که به حمایت از آقای روحانی غیر اصلاح طلب تن دهند، این چیزی بوده که اینها آن را برگ برنده خود میدانستند. فکر نمیکردند که در این حد هم مردم به صحنه بیایند و از مورد حمایتهای اصلاح طلبان، حمایت کنند. آنها کار را تمام شده میدانستند و اینها را هم رقیب خودشان نمیدانستند یعنی حسن روحانی و آقای عارف را رقیب خودشان نمیدانستند. اینها حتی کار انتخابات را در سال ۷۶ هم تمام شده میدانستند، کار انتخابات را در سال ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ هم تمام شده میدانستند. اینها طوری در انتخابات ریاست جمهوری برنامه ریزی کردند که ریسک نکنند، ولی مردم صحنه را بهم زدند.
شاید در ۱۴۰۰ عذر عارف یا جهانگیری را هم بخواهند و اجازه کاندیداتوری به آنها داده نشود
مردم با حضورشان و از وحشتی که از ادامه حضور اصولگرایان در قدرت داشتند، هر کاندیدایی که در مقابل اینها بود را حمایت کردند و به او رای دادند. برای آنها یک اتفاق غیر مترقبه افتاد که قابل پیش بینی نبود؛ آنها آمدند و این کار را کردند تا تنور انتخابات را داغ کنند، ولی نتیجه آن چیزی نشد که آنها میخواستند. ۱۴۰۰ هم همین است فقط ممکن است که اینها کمی سختتر عمل کنند و ریسک سال ۹۲ را هم نکنند، یعنی حتی اگر دکتر عارف هم کاندید شود ممکن است به شکلی عذر او را هم بخواهند. یا اگر آقای جهانگیری میخواهد کاندید شود به او اجازه ندهند. به هرحال این گونه به نظر میرسد که اینها یک حاکمیت یکدست میخواهند و در این حاکمیت یکدست فقط اطاعت را به مردم تعلیم دهند. والسلام.
اصلاح طلبان در ۱۴۰۰ منفعل نخواهند بود
یعنی یک طرف قدرت و طرف دیگر اطاعت باشد و با کسی هم تعارف ندارند، اینکه مثلا مشروعیت نظام چه میشود، یا تک صدایی نباشد، یا وضعیت بین المللی چه میشود، اینها نیست. اینها به این رسیده اند که فقط با اقتدار میتوانند این راه را ادامه دهند و برای اینکه این راه را هم ادامه دهند دیگر رودربایستی را مثل این دوره کنار گذاشتند.
اگر قرار باشد اصلاح طلبان جلوی این روند را بگیرند، چه باید بکنند و چه اتفاقی باید بیفتد؟
اصلاح طلبان هم حتما منفعل نمینشینند که ببینند در سال ۱۴۰۰ چه خواهد شد. اصلاح طلبان هم کاندیداهای خودشان را از الان سعی میکنند مشخص کنند و روی آنها کار کنند و برای انتخابات ۱۴۰۰ برنامه اعلام کنند و با مردم سعی میکنند که در تماس باشند و گفتمان مردمی خودشان را سامان دهی میکنند و اصلاح طلبان با ابزارها و نهادهای مدنی که در اختیار دارند و احزابی که هستند و شورای عالی سیاست گذاری و..، راه خودشان را ادامه میدهند و کاندیداهای خودشان را اعلام میکنند. اگر این کاندیداهای را پذیرفتند یک رقابتی شکل میگیرد و اگر نپذیرفتند مثل ایندفعه انتخاباتی بدون رقیب میشود و به هر حال تکلیف مردم هم مشخص میشود.
اصولگرایان قدرت را سهمیه بندی خواهند کرد
*برآورد و تحلیل شما از برآیند مجلس یازدهم و رقابتی که ریاست آن یا احتمالا به قالبیاف میرسد یا میرسلیم، زاکانی یا آقاتهرانی؛ چیست؟
وقتی اصولگرایان میآیند متاسفانه سهم مردم را از حاکمیت کنار میگذارند و خودشان را نماینده مردم نمیدانند، اصولگرایان وکیل الدوله میشوند و وکیل المله نیستند؛ بنابراین اینجا سر مردم یک کلاه گشادی میرود؛ اینها بر سر قدرت و حرص جایگاه با هم یک ترازویی خواهند داشت و بعد هم سهمیه بندی میکنند و همان جریان کاسبی و فسادی که وجود داشته را ادامه میدهند. در نتیجه یا باید نماینده مردم باشید که مردم صداهای مختلف و حرفهای مختلفی دارند و باید آنجا این صداها پخش شود و مردم احساس کنند که مجلس صدای آنها است، آن زمان است که احساس نمیکنند به خیابانها بیایند، اما چون دیگر مجلس را صدای خودشان نمیدانند به خیابانها میآیند. نمیشود از یک هویت این چنینی و بی اعتنا به مردم جریانی خدمت گذار به مردم به وجود آورید. اصلا امکان ندارد.
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط