تاریخ انتشار: ۰۲:۵۴ - ۱۸ مهر ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

محمدرضا شجریان؛ هنرمندی که پس از مرگش ممنوع التصویری‌اش برداشته شد!

محمدرضا شجریان عصر روز ۱۷ مرداد ۱۳۹۹ در تهران درگذشت. تصاویر او که بیش از یک دهه ممنوع بود، پس از مرگش در صداوسیما منتشر شد تا آن روی ریاکار نهاد‌های رسمی بار دیگر نمایان شود. مقامات رسمی که تا کنون در برابر ممنوع التصویری او سکوت کرده بودند یا از آن حمایت کرده بودند، به ناگاه حامی او شدند و برایش پیام تسلیت فرستادند.

آلبوم های موسیقی محمدرضا شجریان

رویداد۲۴ از یک‌شنبه که سطح هوشیاری محمدرضا شجریان برای بار چندم افت کرد و او به بیمارستان جم منتقل شد، مردم زیادی مقابل این بیمارستان تجمع کردند و با زمزمه آثار او، آخرین کنسرت این استاد آواز ایران را به صورت خودجوش و غیررسمی برگزار شد.

شاید مردم و همه دوست‌داران این استاد موسیقی دوست داشتند این زمزمه و هم‌خوانی را در کنسرتی رسمی و زمانی که شجریان هنوز توانایی خواندن داشت، انجام می‌دادند. شجریان بعد از انتخابات پر حرف و حدیث ۸۸ به یک چهره ممنوعه بدل شد.

چهار سال زمان لازم بود رئیس‌جمهوری اعتدال‌گرا به قدرت برسد تا شاید گشایشی در وضعیت شجریان انجام شود. رئیس‌جمهوری یکی از وعده‌های فرهنگی‌اش بازگشت صدای شجریان به عرصه عمومی بود. اما در طول این هفت سال نه تنها تغییری در وضعیت این استاد آواز به وجود نیامد بلکه از جهاتی او بیشتر هم تحت فشار قرار گرفت. خواننده محبوب دیروز که در دهه شصت و در اوج جنگ ایران و عراق با انتشار آلبوم بیداد اجازه نداده بود موسیقی به طور کلی از ذهن و ضمیر ایرانیان پاک شود بعد از بیست و پنج سال چنان مغضوب شده بود که صدا و سیما حتی تصویرش را هم پخش نمی‌‎کرد. شجریان، اما از ذهن مردم پاک نشد و از سال ۸۸ به بعد با پیدا کردن یک موضع سیاسی عملاً بدل شد به نماد اعتراض در هنر. مردمی که عادت کرده بودند روزه‌های خود را با نوای دلنشین ربنا او افطار کنند او را چهره‌ای می‌دیدند که صدای آن‌ها بود. چه آن‌که بعد از مصاحبه معروف که معترضان را مشتی خس و خاشاک خوانده شدند، گفته بود: «اگر این مردم خس و خاشاک هستند پس من هم صدای خس و خاشاک هستم» از اینجا به بعد بود که مردم حتی از نوای ربنای او هم محروم شدند و حاکمیت او را به عنوان اپوزیسیون دید. دولت روحانی هم با آن وعده‌های رنگارنگ کاری برای او نکرد تا این‌که سرانجام در یک عصر پاییزی دلگیر و در طوفان کرونا صدای او که خاطرات چند نسل را شکل می‌داد برای همیشه خاموش شد. خاموش شد تا هواداران او در حسرت دیدار دیگری با خواننده محبوب خود باقی بمانند و به جای دیدار در کنسرت آخرین پرده زندگی او را در نزدیکی بیمارستان جم رقم بزنند. در روزی که شجریان نبود تا ببیند مردم آخرین کنسرت زندگی‌اش را بسیار باشکوه‌تر از تمام کنسرت‌هایی که در سال‌های حیاتش برگزار کرده بود، برگزار کردند.

ممنوع التصویری محمدرضا شجریان

بیوگرافی محمدرضا شجریان؛ خواننده ابدی

به گزارش رویداد۲۴ شجریان در سال ۱۳۱۹ در مشهد و در خانواده‌ای سنتی متولد شد. خانواده‌ای که هیچ نسبتی با موسیقی حتی موسیقی سنتی نداشتند؛ بنابراین او کار خود را با آموزش و تلاوت قرآن آغاز کرد. محمدرضا شجریان بعد از آموزش نزد پدر در دوازده سالگی به تلاوت قرآن در رادیو مشهد پرداخت و این کار تا قبل از سال ۱۳۴۶ و مهاجرت به تهران به صورت افتخاری ادامه داد.

بعد از مهاجرت به تهران و به این خاطر که پدر او دوست داشت خانواده شجریان با چهره‌ای مذهبی شناخته شوند چهار سال با نام مستعار سیاوش بیدگانی آواز خواند. در سال ۱۳۵۷ (تابستان ۱۹۷۹) در مالزی، هنگامی که قاری ایرانی قادر به شرکت در مسابقه نبوده، محمدرضا شجریان بدون هماهنگی و آمادگی قبلی، به‌عنوان نماینده ایران در مسابقه شرکت می‌کند و رتبه دوم جهان را به دست می‌آورد.

سال ۱۳۵۸ مشهورترین اثرا خود یعنی ربنا را با الهام از آیات قرآن را با صوت خواند و این آیات (که تمامی آن‌ها با واژهٔ «ربنا» شروع می‌شدند)، در ماه رمضان در برنامه افطار پخش شدند و به نام دعای ربنای شجریان معروف شدند. دعای ربنا به همراه مناجات مثنوی افشاری (این دهان بستی دهانی باز شد) باصدای شجریان به مدت ۳۰ سال از اصلی‌ترین برنامه‌های رادیو و تلویزیون برای ماه رمضان بودند.

محمدرضا شجریان دعای ربنا را متعلق به مردم معرفی کرده و حتی هنگامی که صدا و سیما را از پخش آثار منع کرد، پخش دعای ربنا را به عنوان یک مورد استثناء منع نکرد. اجرای زندهٔ راست‌پنجگاه در سال ۱۳۵۴ در جشن هنر شیراز به‌همراه محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر، که بعد‌ها در یک آلبوم موسیقی با همین نام منتشر شد، مورد استقبال واقع شد. در آن زمان راست‌پنج‌گاه به‌ندرت اجرا می‌شد و این دستگاه در حال فراموش شدن بود.

محمدرضا شجریان که در سال ۱۳۵۶ رتبه نخست تلاوت قرآن کشور را به دست آورده بود در سال ۱۳۵۷ و با شعله‌ور شدن شراره‌های انقلاب به همراه دیگر هنرمندان از نهاد‌های دولتی (رادیو و تلویزیون) استعفا کرد و دلیل آن را این ذکر کرد که: «آن موقع، آن‌جا با روحیات من نمی‌خواند، سیاست پخش صدا‌ها را از رادیو تلویزیون، من حس می‌کردم کاباره‌دار دارد تعیین می‌کند و ابتذال فرهنگی …» سایر هنرمندان (گروه‌های شیدا و عارف) و رئیس بخش موسیقی رادیو در آن زمان، هوشنگ ابتهاج نیز آن زمان از رادیو پس از واقعهٔ ۱۷ شهریور به نشانهٔ اعتراض خارج شدند. پس از این اتفاق محمدرضا لطفی کانون چاووش را با حمایت هوشنگ ابتهاج بنیان‌گذاری کرد. بیش‌تر اعضای کانون چاووش همان اعضای گروه‌های شیدا و عارف بودند.

در آن زمان، محمدرضا شجریان به‌همراه شهرام ناظری در چند آلبوم مشترک از کانون چاووش آواز خواندن را بر عهده گرفتند که بیش‌تر محتوای آن‌ها انقلابی و میهنی بود. از میان آلبوم‌های مشترک شجریان و ناظری می‌توان به چاووش ۲ اشاره کرد که شامل دو سرود بسیار معروف شب‌نورد (برادر نوجوونه، با صدای شجریان) و آزادی (آن زمان که بنهادم، با صدای ناظری) می‌شد.

شجریان در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفته بود که در آن زمان زیاد انقلابی نبوده (هرچند دولت قبلی را نیز قبول نداشته)، اما، چون دوستان او (اعضای کانون چاووش) فعالیت انقلابی داشتند او نیز با آن‌ها همکاری کرده. شجریان در دهه‌های بعد و در حالی که هنوز در حاکمیت جدید درباره بود و نبود موسیقی بحث‌های بسیاری بود توانست با فعالیت‌های خود ضمن جلب اطمینان حاکمیت موسیقی ایرانی را از خطر تعطیلی کامل برهاند. همین موضوع در دهه‌های بعد به او جایگاه ویژه‌ای بخشید و عملاً او را بدل به بزرگترین چهره موسیقی ایران زمین کرد. چهره‌ای که جایگزینی برای او وجود نداشت و او عملاً او را بدل به حافظ میراث کهن آواز ایرانی کرد.

شجریان تا سال ۸۸ که به واسطه حضور در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات عملاً کنار گذاشته شد با حضور موثر خود توانست افتخارات بسیاری از جمله جایزه بنیاد آقاخان، نشان عالی هنر برای صلح، نشان شوالیه، جایزه بیتا، جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از طرف سازمان یونسکو در پاریس شد. این جایزه هر پنج سال به هنرمندی که برای شناساندن فرهنگ و هنر کشورش می‌کوشد اهدا می‌شود.

پیش از وی، این جایزه را نصرت فاتح‌علی‌خان خواننده قوالی از پاکستان دریافت کرده بود. محمدرضا شجریان در سال ۲۰۰۶ نشان موتزارت را از سازمان یونسکو دریافت کرد. محمدرضا شجریان ۲ سال به خاطر آلبوم‌های فریاد و بی تو به‌سر نمی‌شود، نامزد جایزه گرمی که معتبرترین جایزهٔ جهانی موسیقی است شد.

سال ۸۸ آغاز اختلاف عیان شجریان با حاکمیت

به گزارش رویداد۲۴ شجریان در سال ۱۳۸۸ از میرحسین موسوی کاندیدای معترض انتخابات حمایت کرد و بعد از اعتراضات این کاندیدا در تجمعات اعتراضی شرکت کرد. همین موضوع منجر به نوشتن نامه‌ای برای عزت‌الله ضرغامی رئیس وقت سازمان صدا و سیما شد که طی آن شجریان نوشت: «سرود‌هایی که خوانده به‌ویژه سرود ایران،‌ ای سرای امید متعلق به سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بوده و هیچ ارتباطی با شرایط کنونی ندارد.»

وی اعلام کرد سازمان صدا و سیما هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و به حکم قانون و شرع از این سازمان خواسته صدا و آثار او را در هیچ‌یک از واحد‌های رادیو و تلویزیون پخش نکند. البته در همان نامه شجریان ربنا را از آن جهت که برای مردم است مستثنی کرده بود. پس از این نامه بود که محمدحسین صوفی معاونت صدای سازمان نیز اعلام کرد: «از این پس حتی در ماه رمضان صدای محمدرضا شجریان از شبکه‌های رادیویی پخش نمی‌شود»

شجریان بعد‌ها در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی عنوان کرد: «در شرایطی که مردم در بهت و حیرت هستند و به گفته آقای احمدی‌نژاد، خس و خاشاک به حرکت درآمده‌اند، صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.»

در همین ایام شجریان با انتشار تک آهنگ زبان آتش از معترضان حمایت کرد تا عملاً پخش ربنای او هم بایکوت شود و تمام موجودیت شجریان در این سازمان ممنوع شود. چهارسال دولت محمود احمدی‌نژاد و هفت سال دولت روحانی، شجریان با همین رویه ادامه پیدا کرد و وضعیت شجریان هیچ تغییری نکرد.

شجریان حالا بدل شده بود به خواننده‌ای که یک نماینده اصول‌گرا درباره‌اش گفته بود «از دهانش آتش جهنم بیرون می‌آید.» شجریان حالا یک فتنه‌گر، حامی فتنه، خائن و وطن فروش بود که به حکومت خیانت کرده بود. شجریان در تمام این سال‌ها منهای یک آلبوم خانه‌نشین بود و مرگ او اما آن روی ریاکار نهاد‌های رسمی مثل صدا و سیما را به نمایش گذاشت؛ خواننده ممنوع‌التصویر دیروز همان کسی که فتنه‌گر خطاب می‌شد ناگهان چهره‌اش مجوز پخش گرفت و خبر مرگ و فوت او مدام زیرنویس شد. همان سیاست‌مدارانی که با نام او رای جمع کردند و بعد وعده‌های خود را فراموش کردند پیام تسلیت صادر کردند و از نبود استاد بی‌بدیل آواز ایران شکوه کردند در حالی که همین چهره‌ها بودند که او را ممنوع‌الکار کرده یا از کنار ممنوع‌الکاری او با سکوتی ریاکارانه گذشته بودند. مرگ شجریان یک بار دیگر نشان داد هنر برای متولیان هنر در این سرزمین یک پدیده بی‌خاصیت است. یک پدیده غیرسیاسی مستعمل که زینت‌المجالس محافل دولتی باشد. همان آثاری که با بودجه‌های کلان تولید می‌شوند و خیلی زود فراموش می‌شوند.

مرگ شجریان شاید تلنگری هم باشد برای تمام کسانی حاضر شدند با پول بیت‌المال و با صدای تتلو کلیپ تولید کنند، اما حاضر نشدند ربنای شجریان را به سفره‌های افطار بازگردانند. با مرگ شجریان یکی دیگر از غول‌های هنری این سرزمین چهره در خاک کشید تا راه برای چهره‌های مبتذلی که بودجه فرهنگی کشور را می‌بلعند باز و بازتر شود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
Nima
|
Canada
|
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۸
1
1
اکثریت مردم نه تنها صدا و سیما بلکه رویکرد به اصطلاح انقلابی و اسلامی را در بسیاری مسائل از جمله سیاست خارجی و تسلط فقه بر قوانین قبول ندارند.
این شکاف میان حکومت و ملت باعث شده حتی مسائل ساده مثل روسری، فوتبال، محیط زیست، امور خیریه و حالا درگذشت استاد شجربان سیاسی شود.
راه حل یک چیز است دموکراسی و فشار مدنی برای تغییر قانون اساسی.
نظرات شما