تاریخ انتشار: ۱۴:۳۹ - ۱۰ تير ۱۳۹۵
تعداد نظرات: ۱ نظر

چالش‌ها و مشکلات اجتماعی زنان سرپرست خانوار

امیرمهدی جلایری*
رویداد۲۴- پدیده بی‌سرپرستی عمری بس طولانی دارد و از ادوار گذشته سیل، زلزله، طوفان، تهاجم گروه‌های متخاصم و ... پیوسته بشر را تهدید می‌کرده که حاصل آن می‌توانسته بصورت شکستن ستون‌های خانواده و از دست دادن همسر و به وجود آمدن پدیده بی‌سرپرستی باشد. در ایران امروزه زنان بسیاری هستند که به دلایل متعدد از جمله آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و بزه، جنگ، مهاجرت برای جستجوی کار، تعدد زوجات توسط مردان، طلاق، فوت شوهر‌ و ... به تنهایی مسئولیت سنگین اداره مالی و معنوی یک خانواده را بر عهده دارند. این مسئولیت‌ها در اغلب موارد در شرایطی به این زنان تحمیل می‌شود که در طول زندگی خود آموزشی برای پذیرش آن ندیده‌اند و هیچ گونه آمادگی برای مواجه شدن با آن را ندارند. در ایران زنان سرپرست خانوار علاوه بر از دست دادن حمایت هاى خانواده و نیز تامین نیازهاى مالى زندگى از راه هاى نامناسب بامشکلاتى همچون نبود شرایط تحصیلى مناسب و در نتیجه اشتغال در بخش هاى کارمزدى یا دست مزد کم و دیدگاه هاى غیرمنصفانه جامعه نسبت به خود مواجه هستند. از سوى دیگر مسائلى همچون احساس حقارت، ترس، خجالت و درماندگى، رنج این زنان بى پناه را دوچندان مى کند. همین عوامل باعث مى شود زنان به خوداثربخشى اعتقاد چندانى نداشته و اغلب شبکه روابط اجتماعى آن‌ها بسیار محدود شده و مهارت هاى آموزشى را کسب نمى کنند. این‌ها همه نشان از ساختار و قوانینى دارد که در ذات خود نابرابرى فرصت‌ها را تقویت کرده و گسترش مى دهد. متاسفانه در حال حاضر فقر در دنیا روندى زن گرایانه یافته است و خانواده هاى زن سرپرست بیش از خانواده هایی که پدران عهده دار سرپرستى هستند، از فقر رنج مى برند. وخامت این فقر زمانى مضاعف مى شود که جایگاه فرودست زنانه با پایگاه فرودست طبقاتى همراه شده و این دو شکاف عمده بر هم متراکم مى شوند. موقعیت فقر زنانه ناشى از نقش‌ها و وظایفى است که زنان به دلیل، زن بودن بر عهده دارند؛ نقش‌ها و وظایفى اجتماعى که بر جنس زن تحمیل مى شود و علت اصلى این فقر در بى ارزش بودن کار زنان است. زنانى که در بیرون از خانه مشغول فعالیت اقتصادى هستند مزدى کمتر از مردان دریافت مى کنند، با این توجیه که مردان، نان آور خانه بوده و وظیفه اصلى زنان خانه دارى است. این مساله ستمى مضاعف بر زنان محسوب مى شود که هم موظف به انجام کارهاى خانگى هستند و هم براى تامین معاش خانواده مجبور به انجام کارى با مزد کمتر در بیرون از خانه‌اند. در مجموع باید گفت در چنین شرایطى، زنان موقعیتى حاشیه اى در بازار کار دارند. در اکثر موارد هم بناى اصلى خانواده تداوم بخش و حفظ کننده این شرایط نابرابر شده و زنان، فرزندان و نسل هاى آینده را براى ادامه این نا‌برابرى‌ها پرورش مى دهند. اما مشکلات زنان سرپرست خانوار با نابرابرى فرصت هاى زندگى و مسوولیتى که ناگهان بر دوش این زنان گذاشته مى شود، بیش از پیش خود را نمایان مى کند. زنان سرپرست خانوار که اغلب تحصیلات چندانى هم ندارند از نابرابرى دسترسى به آموزش و عدم کسب مهارت و اتکا به مرد خانواده براى تامین زندگى نیز رنج مى برند. در اغلب کشورهاى در حال توسعه وضعیت جسمانى و روانى زنان به یک بحران تبدیل شده است. در اکثر این خانواده‌ها مادران به لحاظ سطح سواد، مهارت و سرمایه در وضعیت مناسبی قرار ندارند و فرزندان آن‌ها به عنوان یکی از آسیب پذیر‌ترین قشر‌های جامعه آماج محرومیت‌هایی قرار می‌گیرند که بقا و رشد آن‌ها را مورد تهدید جدی قرار می‌دهد. از طرفی کمبود‌ها و فقر، فشار مضاعفی را بر این گونه خانواده‌ها تحمیل کرده و موجب افزایش انواع نا‌هنجاری‌ها گردیده و سلامت آن‌ها و در ‌‌نهایت جامعه را به خطر می‌اندازد. روند زن گرایانه فقر در کشور آثار و پیامدهاى منفی از جمله گرایشات نادرست بعضى از مردان براى نزدیکی و بهره مندى موقت و آسان از این زنان دارد. فقر زنان احتمال حاملگى هاى ناخواسته و بدون آمادگى را افزایش مى دهد. پیامدهاى این نوع حاملگى بسیار زیان بار و ممکن است به سقط جنین هاى غیربهداشتى و مرگ آور یا بیمارى زا یا تولد فرزندان بى گناهى که کسى نمى خواهد یا نمى تواند مسوولیت پرورش و نگهدارى از آنان را بپذیرد، بینجامد؛ تولد کودکانى که وارد چرخه فقر مى شوند و علاوه بر آن روند فقر را تصاعدى مى کنند. علاوه بر این‌ها فقر در زنان موجب مى شود مردانى که حتى صلاحیت نگهدارى از همسر اول خود و فرزندان حاصل از ازدواج نخست را نداشته‌اند، ازدواج هاى متعدد کنند. این رویه با افزایش تعداد زنان مطلقه و کودکان بد سرپرست به چرخه فقر تداوم مى بخشد. متاسفانه به رغم تمامى شعارهاى داده شده تاکنون هیچ سازمان حمایتى آن گونه که باید، در رفع مشکلات اجتماعى زنان سرپرست خانوار، کار به خصوصی انجام نداده و آنان همچنان با مشکلات عدیده اقتصادى و اجتماعى دست و پنجه نرم مى کنند. پدیده زنان سرپرست خانوار در گذشته هم وجود داشت اما در سال‌های اخیر این موضوع به چالشی جدید بدل شده است زیرا روند مسائلی نظیر مرگ سرپرست خانوار به دلیل حادثه یا زندانی شدن سرپرست خانوار به هر دلیل و البته طلاق، روند رو به رشدی را داشته است، در نبود مردان، زنان در این خانواده‌ها مجبور خواهند بود سرپرستی خانواده را عهده‌دار باشند و به کارهایی تن دهند تا نانی حلال برای خانواده فراهم کنند و در این مسیر تنها دشواری زندگی آنان تلاش و رقابت برای کسب روزی نیست که مقابله با تمام تفکرات غلط حاکم بر ذهن افراد جامعه،‌ گاه بیشتر از هر مشکلی توانشان را به سمت فرسودگی سوق می‌دهد. رویارویی با این مشکل برای زنانی که تا قبل از تحمیل عنوان سرپرستی خانوار خانه‌دار بوده‌اند، تحصیلات یا تخصصی ندارند و ورودشان به جامعه با عنوان فردی شاغل نبوده است، با دشواری‌های بیشتری همراه است. این قبیل زنان مجبور به ایفای دو نقش همزمان در جامعه هستند. آنان باید همزمان مادری خوب باشند که فرزندانی خوب تربیت می‌کنند و البته نان‌آورانی متعهد و توانا هم باشند. البته درست است که زنان شاغل دارای همسر شاغل تقریبا همین شرایط را دارند اما همسرانی همیشه حضور دارند که در کنارشان بخشی از امور را بر دوش می‌گیرند. زن سرپرست خانوار باید خودش از سلامت کامل جسمی و روانی برخوردار باشد تا بتواند نقش مادری و نان‌آوری را همزمان ایفا کند. اما آیا در جامعه ما چنین امکانی وجود دارد؟ اینکه زنی به تنهایی زندگی کند و آرامش هم داشته باشد و بتواند سلامت روحی و جسمی خود را حفظ کند. اینکه مشکل زنان سرپرست خانوار تنها مربوط به ایران نیست و جوامع دیگر هم با چنین مسائلی روبرو هستند، اگر بنا باشد که مشکلات زنان سرپرست خانوار ادامه داشته باشد و گسترش یابد، جامعه نیز درگیر مشکلاتی خواهد شد. بنابراین باید پیش از اینکه، یک رخداد و تغییر در جامعه به تهدید تبدیل شود، باید سیستمی تعریف کرد که به نوعی حمایتی و هدایتی باشد. چنینی سیستمی در سطوح اولیه باید سلامت اجتماعی این زنان را مد نظر قرار دهد زیرا تا امنیت نباشد، امکان بروز آسیب وجود دارد وعدم امنیت اجتماعی مشکل اصلی اکثر این زنان می‌باشد. از طرفی چنین سیستمی باید به‌دنبال فراهم کردن بسترهای مهارت‌آموزی برای زنان سرپرست خانوار باشد این مهارت تنها به مهارت‌های کسب درآمد محدود نمی‌شود بلکه قبل از آن، مهارت مدیریت خانواده و چالش‌هایی که ممکن است هر خانواده در مسیر زندگی با آن مواجه شود را آموزش دهد. متاسفانه نگاهی که جامعه به زنان سرپرست خانوار که همسر خود را به شکلی از دست داده‌اند، نگاه درستی نیست و گاهی حتی بسیار خطرناک است. در ایران هم زن سرپرست خانوار هنوز به رسمیت شناخته نشده و همیشه انتظار داریم مردی سرپرست خانواده باشد. بنابراین باید تلاش کنیم با شیوه‌های مختلف این نگاه را تغییر دهیم و دیدگاهی منطقی و صحیح را جایگزین کنیم. از طرفی باید نظام و سیستم حمایتی برای آموزش مهارت‌های شغلی به این زنان وجود داشته باشد تا هم مهارت ایجاد و هم زمینه اشتغال را بتواند در بستری مناسب تسهیل کند. با توجه به اینکه جمعیت زنان سرپرست خانوار به لحاظ کمی رو به افزایش است، نادیده گرفتن آن می‌تواند ایجاد کننده آسیب‌های جدی برای فرد و جامعه باشد و اولین کسانی که آسیب می‌بینند، زنان، خانواده آنان و در ‌‌نهایت جامعه است. واحد انفورماتیک دفتر امور مشارکت زنان، تعداد زنان سرپرست خانوار در ایران را ۱,۰۳۷,۱۱۲ اعلام کرده است. بر این اساس ۴/۸% خانواده‌ها توسط زنان اداره می‌شوند. بیشترین درصد زنان سرپرست متعلق به استان خراسان ۴/۱۰%، سیستان و بلوچستان ۲/۱۰%، کرمان ۱/۱۰% و کمترین درصد متعلق به استان‌های کهکیلویه و بویراحمد ۶/۶%، و بوشهر ۸/۶% است. در حال حاضر حدود ۱۳۰ هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی و ۸۴۵ هزار نفر آنان تحت پوشش کمیته امداد و تنها ۸ هزار از مزایای طرح بیمه زنان خانه دار برخوردارند. در حالی که چندین برابر این مقدار به دلیل کمبود اعتبار هنوز نتوانسته‌اند از خدمات حمایتی این سازمان برخوردار شوند و این در حالی است که عدم تخصیص بودجه کافی در هر سال پرداخت مستمری افراد تحت پوشش را دچار مشکل ساخته است. ۸۳ درصد از زنان سرپرست خانواده را زنان بیوه و متاهل و ۷/۶ درصد را زنان مطلقه و ۳/۱۰ درصد را زنان از کارافتاده تشکیل می‌دهند. مشکل دیگری که وجود دارد این است که اکثر این زنان دارای فرزند هستند و اگر قرار باشد فقر در زندگی آن‌ها وجود داشته باشد، این فقر نسل به نسل تداوم می‌یابد و به فرزندان آنان به ارث می‌رسد و این موضوع تاثیرات عمیقی در ابعاد مختلف بر فرد و جامعه خواهد داشت. حمایت‌های اقتصادی، بنگاه‌های کوچک و متوسط و سازمان‌های خیریه می‌توانند در جهت خودکفایی این زنان موثر واقع شوند. می‌توان برای این افراد اشتغال خانگی ایجاد کرد که کار کردن هم برای آن‌ها آسان باشد. باید متذکر شد که رفع مشکل این افراد کاری آسان اما نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و نظاممند است. کمک‌هایی که توسط کمیته امداد به زنان سرپرست خانوار می‌شود در حد تنها کمک مالی نیست چرا که هر فردی می‌داند که چنین کمک کمی نمی‌تواند احتیاجات یک خانواده را برای یک ماه تامین کند. برای عده زیادی از این زنان وام اشتغال فراهم می‌شود که می‌توانند با کمک کمیته امداد کاری برای خود دست و پا کنند و خرج زندگی خود را از این راه در بیاورند. این خانم‌ها اصولا دوست ندارند پول دریافت کنند و به‌دنبال داشتن شغلی هستند که خودشان خانواده را اداره کنند. توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در کاهش آسیب‌های اجتماعی موثر است و در این زمینه حمایت‌های لازم از زنان سرپرست خانوار مددجو باید انجام شود. قطعا تلاش‌های زیادی برای ساماندهی زنان سرپرست خانوار در ایران شکل گرفته و تداوم یافته است اما هنوز تا رسیدن به سطحی مطلوب از خدمات، فاصله داریم. در جامعه ما شمار تشکیلات حمایتی حاکمیتی، دولتی و خیریه و ... کم نیست، از بهزیستی و کمیته امداد و انجمن حمایت از خانواده زندانیان گرفته تا خیریه‌های متعددی که مدام بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. به عقیده کار‌شناسان مشکل اصلی زنان سرپرست خانواده غیر از بعد اقتصادی و اشتغال، عدم حمایت‌های اجتماعی است. منظور این نیست که حمایت‌های اجتماعی وجود ندارد، بلکه منظور این است که این گونه حمایت‌ها از قدرت پایینی برخوردار است؛ به گونه‌ای که نمی‌توان نسبت به حل مشکلات امیدوار بود. مشکلات زنان سرپرست خانواده زمانی حل می‌شود که نگرش جامعه به این افراد تغییر کند. زیرا تغییر نگرش جامعه بر این اساس است که آن‌ها بتوانند به خودشان کمک کنند و منافع حاصل از خدمات ارائه شده را اخذ نمایند. سوق دادن نظام حمایتی به فعالیت‌های توسعه اجتماعی و شناساندن استعداد و قابلیت‌های فردی و جمعی زنان سرپرست خانوار مطمئنا می‌تواند قدم مثبتی برای آنان باشد. و نیز فراهم آوردن زمینه‌های افزایش سرمایه و اشتغال زایی زنان سرپرست خانوار و تلاش در جهت ارتقای بهداشت روانی و اعتماد به نفس زنان، از حمایت‌هایی است که لازمند. همچنین افزایش مشارکت‌های مردمی، جلب همکاری و مساعدت سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی و خصوصی را نیز می‌توان جز راه حل‌های اصلی مناسب برای کم کردن مشکلات زنان شاغل دانست. متاسفانه به این وضعیت رنج آور و بسیار اسفناک کمتر کسی توجه دارد و کمک‌های جهانی چه از طریق ارگان‌های دولتی و چه از طریق موسسات داخلی و خارجی کمتر به آن‌ها می‌رسد و کمتر از این طریق نیازهای خانواده‌های مذکور بر طرف می‌شود. از طرفی هم رسانه‌ها که وظیفه دارند مشکلات مردم را مطرح کنند و زبان این قشر جامعه باشند کمتر به مشکلات خانواده‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست پرداخته‌اند و به این وظیفه مهم و اصلی خود توجهی نکرده‌اند. لذا در این نوشتار تلاش شد که اندکی وضعیت این خانواده‌های مظلوم به تصویر کشیده شود.
*روزنامه نگار
منبع: دوهفته نامه آیت ماندگار
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
سید علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۱
0
1
خیلی ممنون جناب دکتر جلایری،عالی بود.
امید میره نظام به زنان بی سرپرست نگاه بهتری داشته باشه.
نظرات شما