عاقبت این آتش افروزی!
در سال های پس از پیروزی انقلاب، روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت برتر منطقه، پر از فراز و فرود بوده است. بخشی از دامنه این اختلافات، مذهبی و ایدئولوژیک و بخشی نیز ملی گرایی و بخشی هم به حوزه منافع اقتصادی بر می گردد. جغرافیا هم بخش دیگر این اختلافات است.
محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت: در سال های پس از پیروزی انقلاب، روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت برتر منطقه، پر از فراز و فرود بوده است. بخشی از دامنه این اختلافات، مذهبی و ایدئولوژیک و بخشی نیز ملی گرایی و بخشی هم به حوزه منافع اقتصادی بر می گردد. جغرافیا هم بخش دیگر این اختلافات است.
در تمام این سال ها تضاد ایدئولوژیک وجود داشت: سعودی ها با ماهیت وهابیت و اندیشه تکفیری و سلفی مدعی رهبری جهان اسلام هستند و جمهوری اسلامی با ماهیت شیعی در جایگاه رهبری جهان اسلام قرار دارد. از سویی سعودی ها سال هاست در تلاشند تا با تمرکز بر خصلت عربیت، جبهه عربی در مقابل ایران فارسی شکل دهند. اتحادیه عرب با همین فلسفه به وجود آمد. نفت ضلع سوم رابطه را تشکیل می دهد. سعودی ها همواره از ابزار نفت برای پیشبرد و جبران نا توانی های خود در دیگر حوزه ها بهره برده است. همپوشانی منافع در حوزه جغرافیایی بر تعارضات افزوده است. باب المندب برای تجارت بین الملل هر دو کشور نقش استراتژیک دارد و هر دو کشور گرفتار همپوشانی در منافع هستند. در مجموع دامنه اختلاف ایران و عربستان در حوزه ایدئولوژیک به تضاد منجر شده است، اما در دیگر حوزه ها گرفتار اختلاف در منافع هستند. مجموع این اختلافات بر رابطه دو کشور سایه انداخته است و در مقاطع مختلف سر بر آورده و بروز پیدا کرده است. کشتار حجاج در سال 66 به قطع حج و رابطه دو کشور منجر شد. با اعزام نیرو توسط سعودی ها به بحرین و حمله به یمن جنگ منطقه ای دو کشور شکل جدی پیدا کرد. بی کفایتی و سهل انگاری سعودی ها در برگزاری مراسم معنوی حج که به کشتار جمع زیادی از حجاج کشورها از جمله ایران عزیز منجر گردید، خشم ملت ایران را به اوج رسانده است. از سوی دیگر تربیت تکفیری ها و تجهیز آنان و صدورشان به خاورمیانه تضاد منافع را بیش از پیش کرده است. سوریه به هماوردی دو کشور تبدیل شده است. اکنون هم با شهادت شیخ نمر و حمله عده ای خودسر به سفارت آن کشور تنش به مرحله رویارویی نظامی رسیده است. اما در این میان چند نکته حائز اهمیت است:
1) ماهیت آل سعود برای دنیا نمایان است. این جماعت رو سیاه تر از آن هستند که بخواهند در مقابل ایران خود نمایی کنند. پرونده سیاه آن کشور در تروریسم آنچنان سنگین است که با هیچ حقه ای قابل کتمان نیست.
2) حمله به سفارت توسط خودسرها در داخل کشور زیانبار و حقارت آفرین می باشد و سالهاست هزینه معنوی و مادی سنگینی را این قبیله بر کشور تحمیل کرده اند. اکنون هم سعودی ها با پول های نفتی در تلاشند تا با مستمسک قرار دادن اقدام کور خودسرها بر جنایات خویش سرپوش بگذارند و با جنگ رسانه ای و همراهی کشورهای ذره ای جبهه عربی- ایرانی و یا سنی- شیعی شکل دهند. اما دست آل سعود به خون بیگناهان بحرین، یمن، سوریه و عراق آغشته است.
3) عربستان در تمام مولفه ها و شاخص های نظامی قدرت هماوردی با ایران را ندارد. برای خام بودن حاکمان فعلی سعودی همین بس که گویا تصور هماوردی نظامی با ایران را در سر دارند. همه کارشناسان برآوردشان اینست که در جنگ احتمالی قدرت دوام سعودی ها بیش از 48 ساعت نخواهد بود. این کشور در تمام ابعاد آسیب پذیر است. تمام کشورهای عربی ظرفیت عراق زمان صدام حسین را ندارند و تمام ظرفیتشان در خدمت صدام آمد، و در نهایت مقابل ملت ایران سر تسلیم فرود آوردند. ملت ایران با آتش و دود بیگانه نیست. این مردم با نداری و تنگنا آشناست، اما با بی احترامی و تجاوز و ناآشناست و بی تحمل است با کوچکترین تعرضی از آل سعود، منطقه را در کسری از زمان به آتش می کشیم و کشورهای ذره ای را از نقشه پاک خواهیم کرد.
4) بی شک دست اردوغان در کاسه آل سعود و می باشد. این امر بر ملت ایران پوشیده نیست. به نفع ترکیه نیست که با همسایه ای بزرگ و قدرتمند چون ایران چنین راه غیر صادقانه ای در پیش بگیرد. مردم ترکیه و ایران وابستگی فرهنگی و تاریخی عمیقی به هم دارند. حاکمان ترکیه باید متوجه این واقعیت باشند.
5) ایران قدرتمند برای تمام جهان اسلام عزت آفرین است. جنگ های نیابتی در منطقه خاورمیانه هنر صهیونیست ها و عامل فرصت سوزی می باشد. همگان باید از این فرصت سوزی درس بگیرند و اجازه ندهند که منابع انسانی و طبیعی در آتش تدبیر صهیونیست ها و بی تدبیری حاکمان منطقه بسوزد.