ظهور قدرت سخت ترکیه؛ چرا و چگونه؟ / آیا آنکارا از قدرت گرفتن رقیب تاریخی خود، ایران نگران است؟
تا همین اواخر، ترکیه به همان اندازه که به تجارت و دیپلماسی تکیه داشت، برای کسب قدرت در محیط بین الملل به موقعیت جغرافیایی کلیدی خود بین اروپا و خاورمیانه نیز متکی بود.
رویداد۲۴اندیشکده «New lines» نوشت: تا همین اواخر، ترکیه به همان اندازه که به تجارت و دیپلماسی تکیه داشت، برای کسب قدرت در محیط بین الملل به موقعیت جغرافیایی کلیدی خود بین اروپا و خاورمیانه نیز متکی بود. اما در بحبوحه یک دهه بی ثباتی ناشی از قیامهای بهار عربی در سال ۲۰۱۱، آنکارا برای حفظ خود در برابر تهدیدها و دستیابی به آرمان هایش برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای به رویکردی قدرت محور روی آورده است.
موقعیت جغرافیایی پیچیده ترکیه که بین اروپا و آسیا، دریای سیاه و مدیترانه قرار گرفته است، آن را در مرکز یک محیط ژئوپلیتیک قرار میدهد که به چندین چشم انداز مختلف جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی وابسته است. این پیچیدگی بر سیاستهای داخلی، خارجی و دفاعی این کشور تأثیر زیادی دارد و ترکیه را نسبت به تهدیدات امنیتی نوظهور در همسایگی خود حساس میکند.
بیشتر بخوانید: بستن مرزهای ترکیه به روی مهاجران افغان
معمولاً این طور تصور میشود که جغرافیا به ترکیه این امتیاز را میدهد که پلی واقعی بین شرق و غرب باشد، اما اغلب این واقعیت را نادیده میگیریم که همین جغرافیا ترکیه را در معرض چالشها و تهدیدهای بی شماری قرار میدهد. به طوری که حفاظت از تمامیت ارضی، امنیت و منافع این کشور به موضوع اصلی در تفکرات سیاسی، امنیتی و دفاعی ترکیه بدل شده است. این چالشها ترکیه را مجبور به اتخاذ یک مدل دولتی قوی کرده، تا جائیکه آنکارا مجبور به استفاده از قدرت سخت برای دستیابی به آن شده است.
گفتمان خارجی در مورد ترکیه اغلب چنین ملاحظاتی را در نظر نمیگیرد، به همین دلیل نه تنها در درک آنچه ترکیه انجام میدهد یا تلاش میکند که انجام دهد به مشکل میخوریم، بلکه مهمتر از همه نمیتوانیم دلیل انجام این کارها و اهداف نهایی شان را درک کنیم.
موقعیت جغرافیایی پیچیده ترکیه که بین اروپا و آسیا، دریای سیاه و مدیترانه قرار گرفته است، آن را در مرکز یک محیط ژئوپلیتیک قرار میدهد که به چندین چشم انداز مختلف جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی وابسته است. این پیچیدگی بر سیاستهای داخلی، خارجی و دفاعی این کشور تأثیر زیادی دارد و ترکیه را نسبت به تهدیدات امنیتی نوظهور در همسایگی خود حساس میکند.
بیشتر بخوانید: بستن مرزهای ترکیه به روی مهاجران افغان
معمولاً این طور تصور میشود که جغرافیا به ترکیه این امتیاز را میدهد که پلی واقعی بین شرق و غرب باشد، اما اغلب این واقعیت را نادیده میگیریم که همین جغرافیا ترکیه را در معرض چالشها و تهدیدهای بی شماری قرار میدهد. به طوری که حفاظت از تمامیت ارضی، امنیت و منافع این کشور به موضوع اصلی در تفکرات سیاسی، امنیتی و دفاعی ترکیه بدل شده است. این چالشها ترکیه را مجبور به اتخاذ یک مدل دولتی قوی کرده، تا جائیکه آنکارا مجبور به استفاده از قدرت سخت برای دستیابی به آن شده است.
گفتمان خارجی در مورد ترکیه اغلب چنین ملاحظاتی را در نظر نمیگیرد، به همین دلیل نه تنها در درک آنچه ترکیه انجام میدهد یا تلاش میکند که انجام دهد به مشکل میخوریم، بلکه مهمتر از همه نمیتوانیم دلیل انجام این کارها و اهداف نهایی شان را درک کنیم.
تغییر قدرت نرم به سخت
در دهه اول قرن بیست و یکم، حزب عدالت و توسعه که در ترکیه حاکم بود، موفق شد یک روش میانه برای خود به دور از سکولاریسم سنتی رادیکال که توسط حکومت نظامی و جزم گرایی مذهبی شدید اعمال میشود، تعیین کند. تلاشهای این حزب برای هماهنگ سازی دموکراسی، سکولاریسم و اسلام توجه زیادی را به ترکیه به عنوان یک ملت مدرن در حال ظهور با اقتصاد لیبرال جلب کرد. در آن زمان، چیزی که حزب عدالت و توسعه در دستور کار خود قرار دارد، یک مدل بود که ظرفیت عظیمی از قدرت نرم ایجاد کرد. این قدرت نرم بر سه ستون اصلی تکیه داشت:
• تجربه دموکراتیزاسیون و اصلاحات؛
• رشد اقتصادی قابل ملاحظه و پایدار بر اثر رشد تجاری کشور؛
• سیاست خارجی بصیرتی، جذاب و فعال موسوم به "مشکل صفر" شامل گفتگوی سیاسی در سطح بالا، ادغام و وابستگی متقابل اقتصادی، امنیت برای همه و همزیستی چند فرهنگی
در نتیجه، ترکیه توانست قدرت نرم خود را به وجود آورد و بر آن تأکید کند و آن را به طور موثر در محیط منطقهای خود و فراتر از آن مستقر کند. این قدرت نرم به دنبال الهام بخشیدن به مردم منطقه بود و بنابراین یکی از عوامل اصلی شکل دهنده جاه طلبیها و آرمانهای قیامهایی بود که در سال ۲۰۱۰ آغاز شد. اما همین انقلابها محیط امنیتی منطقهای ترکیه را به شدت تغییر داد و آنکارا را به طور جدی در مقیاسی که تا کنون شاهد آن نبوده ایم، تهدید کرد.
هنگامی که انقلاب سوریه در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ آغاز شد، احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه وقت ترکیه ماهها تلاش کرد تا بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را متقاعد کند که علیه معترضان از نیروی نظامی غیر قابل توجیه استفاده نکند و مسیر خود را در ازای حمایت ترکیه تغییر دهد. اما اسد توجه خود را به سمت ایران معطوف کرد. بنابراین، اسد تصمیم گیرندگان را در آنکارا وا داشت تا در مورد اقدامات بعدی خود بحثهای فشردهای داشته باشند. نظر اکثریت این بود که آنکارا هنوز میتواند به مخزن وسیع قدرت نرم خود وابسته باشد تا بر رویدادهای خارج از مرزهایش تأثیر بگذارد و منطقه را به گونهای تغییر دهد که به پیشبرد دموکراسی و ثبات واقعی کمک و در نهایت منافع آنکارا را تامین کند.
هدف اصلی دمشق اعمال بازدارندگی در مقابل آنکارا بود. هنگامی که رژیم اسد تصمیم گرفت نیروهای عادی خود را از مناطق شمال سوریه خارج کند، حزب اتحاد سیاسی دموکراتیک کرد را قادر ساخت تا خلاء را پر کرده و یک منطقه حائل بین سوریه و ترکیه ایجاد کند. در نتیجه، بحثها در داخل ترکیه به این سمت رفت که آیا با توجه به افزایش فعالیتهای حزب کارگران کردستان (پ ک ک) در آن منطقه و تهدیدی که این گروه برای امنیت ملی ترکیه دارد، آنکارا باید اقدام به مداخله نظامی کند یا خیر. مقامات سیاسی و نظامی در برابر ایده استفاده از قدرت سخت ترکیه مقاومت کردند، اما قرار دادن ترکیه در موضع دفاعی، به دشمنان، رقبا و حتی متحدان این امکان را داد تا به گونهای در مسائل دخالت کرده و وقایع را شکل دهند که آنکارا معتقد شود منافع خود را نادیده گرفته و تهدیدی جدی برای امنیت ملی این کشور به وجود آمده است. شرایط در سوریه به گونهای رقم خورد که تهدیدهای امنیتی مختلفی برای ترکیه به وجود آمد.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در اعمال خط قرمزهای معروف خود در سوریه ناموفق بود و در نتیجه بلوک طرفدار اسد شامل ایران و روسیه در سوریه تقویت شدند. علاوه بر این، اتحاد بین دولت آمریکا و شبه نظامیان کرد در سوریه ترکیه را نگران کرد و ترس این کشور را در مورد تجزیه احتمالی سوریه و سرریز شدن مشکلات به ترکیه و بلندپروازیهای جدایی طلبانه افزایش داد. مداخله نظامی روسیه در سال ۲۰۱۵ از سقوط رژیم اسد جلوگیری و جریان انقلاب را برعکس کرد و توازن قدرت مبارزه را به گونهای تغییر داد که تعقیب منافع ترکیه در سوریه سختتر شد.
در سال ۲۰۱۳، کودتای مصر با برکناری رئیس جمهور محمد مرسی که رابطه مثبتی با ترکیه داشت، پایان یافت. به این ترتیب، توازن ژئوپلیتیک در منطقه تغییر کرد. در پایان سال ۲۰۱۴، تغییرات ژئوپلیتیکی منجر به ظهور سه بلوک منطقهای شد. اولین مورد شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر است. دومی ایران و نیروهای شیعه همراه با دولتهای عراق و سوریه را در بر میگیرد. بلوک سوم شامل ترکیه و قطر است. آخرین بلوک در سال ۲۰۱۵ تحت فشار دو تحول بحرانی قرار گرفت: مداخله نظامی روسیه در سوریه و توافق هستهای آمریکا و ایران. ترکیه هر دوی این موارد را در جهت توانمندسازی همسایه و رقیب تاریخی خود یعنی ایران میدانست.
پس از حادثهای که طی آن در سال ۲۰۱۵، F-۱۶ ترکیه هواپیمای سوخو ۲۴ روسی را به دلیل ادعای نقض حریم هوایی در مرز ترکیه و سوریه سرنگون کرد، وضعیت در سوریه به نبرد ارادهها و قدرت سخت تبدیل شد. در حالی که ناتو بیانیههایی را برای حمایت از آنکارا منتشر و خواستار تنش زدایی شد، ترکیه احساس کرد که انفعال این اتحادیه نشانه کنار گذاشتن آنکارا توسط متحدان ناتو و شرکای غربی آن است. این امر برخی از مقامات ترکیه را متقاعد کرد که وابستگی بیش از حد به قدرت نرم و اتکا به شرکا و متحدان خارجی منافع امنیتی ترکیه را تضعیف کرده و توانایی آن را برای پیشگیری از بروز مشکلات محدود میکند. به عبارت دیگر، وابستگی انحصاری به قدرت نرم در حوزهی دفاعی و وابستگی به دیگران برای همکاری منطقهای پرهزینه بود.
در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، خطرات ناشی از افزایش تروریسم فرامرزی که عمدتا توسط پ ک ک و گروه داعش در جبهه داخلی ترکیه انجام میشود، به طرز چشمگیری افزایش یافت. این امر با نگرانیهای جدی در مورد احتمال افزایش بی ثباتی در اطراف آنکارا در نتیجه فروپاشی کشورهای همسایه همراه بود.
• تجربه دموکراتیزاسیون و اصلاحات؛
• رشد اقتصادی قابل ملاحظه و پایدار بر اثر رشد تجاری کشور؛
• سیاست خارجی بصیرتی، جذاب و فعال موسوم به "مشکل صفر" شامل گفتگوی سیاسی در سطح بالا، ادغام و وابستگی متقابل اقتصادی، امنیت برای همه و همزیستی چند فرهنگی
در نتیجه، ترکیه توانست قدرت نرم خود را به وجود آورد و بر آن تأکید کند و آن را به طور موثر در محیط منطقهای خود و فراتر از آن مستقر کند. این قدرت نرم به دنبال الهام بخشیدن به مردم منطقه بود و بنابراین یکی از عوامل اصلی شکل دهنده جاه طلبیها و آرمانهای قیامهایی بود که در سال ۲۰۱۰ آغاز شد. اما همین انقلابها محیط امنیتی منطقهای ترکیه را به شدت تغییر داد و آنکارا را به طور جدی در مقیاسی که تا کنون شاهد آن نبوده ایم، تهدید کرد.
هنگامی که انقلاب سوریه در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ آغاز شد، احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه وقت ترکیه ماهها تلاش کرد تا بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را متقاعد کند که علیه معترضان از نیروی نظامی غیر قابل توجیه استفاده نکند و مسیر خود را در ازای حمایت ترکیه تغییر دهد. اما اسد توجه خود را به سمت ایران معطوف کرد. بنابراین، اسد تصمیم گیرندگان را در آنکارا وا داشت تا در مورد اقدامات بعدی خود بحثهای فشردهای داشته باشند. نظر اکثریت این بود که آنکارا هنوز میتواند به مخزن وسیع قدرت نرم خود وابسته باشد تا بر رویدادهای خارج از مرزهایش تأثیر بگذارد و منطقه را به گونهای تغییر دهد که به پیشبرد دموکراسی و ثبات واقعی کمک و در نهایت منافع آنکارا را تامین کند.
هدف اصلی دمشق اعمال بازدارندگی در مقابل آنکارا بود. هنگامی که رژیم اسد تصمیم گرفت نیروهای عادی خود را از مناطق شمال سوریه خارج کند، حزب اتحاد سیاسی دموکراتیک کرد را قادر ساخت تا خلاء را پر کرده و یک منطقه حائل بین سوریه و ترکیه ایجاد کند. در نتیجه، بحثها در داخل ترکیه به این سمت رفت که آیا با توجه به افزایش فعالیتهای حزب کارگران کردستان (پ ک ک) در آن منطقه و تهدیدی که این گروه برای امنیت ملی ترکیه دارد، آنکارا باید اقدام به مداخله نظامی کند یا خیر. مقامات سیاسی و نظامی در برابر ایده استفاده از قدرت سخت ترکیه مقاومت کردند، اما قرار دادن ترکیه در موضع دفاعی، به دشمنان، رقبا و حتی متحدان این امکان را داد تا به گونهای در مسائل دخالت کرده و وقایع را شکل دهند که آنکارا معتقد شود منافع خود را نادیده گرفته و تهدیدی جدی برای امنیت ملی این کشور به وجود آمده است. شرایط در سوریه به گونهای رقم خورد که تهدیدهای امنیتی مختلفی برای ترکیه به وجود آمد.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در اعمال خط قرمزهای معروف خود در سوریه ناموفق بود و در نتیجه بلوک طرفدار اسد شامل ایران و روسیه در سوریه تقویت شدند. علاوه بر این، اتحاد بین دولت آمریکا و شبه نظامیان کرد در سوریه ترکیه را نگران کرد و ترس این کشور را در مورد تجزیه احتمالی سوریه و سرریز شدن مشکلات به ترکیه و بلندپروازیهای جدایی طلبانه افزایش داد. مداخله نظامی روسیه در سال ۲۰۱۵ از سقوط رژیم اسد جلوگیری و جریان انقلاب را برعکس کرد و توازن قدرت مبارزه را به گونهای تغییر داد که تعقیب منافع ترکیه در سوریه سختتر شد.
در سال ۲۰۱۳، کودتای مصر با برکناری رئیس جمهور محمد مرسی که رابطه مثبتی با ترکیه داشت، پایان یافت. به این ترتیب، توازن ژئوپلیتیک در منطقه تغییر کرد. در پایان سال ۲۰۱۴، تغییرات ژئوپلیتیکی منجر به ظهور سه بلوک منطقهای شد. اولین مورد شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر است. دومی ایران و نیروهای شیعه همراه با دولتهای عراق و سوریه را در بر میگیرد. بلوک سوم شامل ترکیه و قطر است. آخرین بلوک در سال ۲۰۱۵ تحت فشار دو تحول بحرانی قرار گرفت: مداخله نظامی روسیه در سوریه و توافق هستهای آمریکا و ایران. ترکیه هر دوی این موارد را در جهت توانمندسازی همسایه و رقیب تاریخی خود یعنی ایران میدانست.
پس از حادثهای که طی آن در سال ۲۰۱۵، F-۱۶ ترکیه هواپیمای سوخو ۲۴ روسی را به دلیل ادعای نقض حریم هوایی در مرز ترکیه و سوریه سرنگون کرد، وضعیت در سوریه به نبرد ارادهها و قدرت سخت تبدیل شد. در حالی که ناتو بیانیههایی را برای حمایت از آنکارا منتشر و خواستار تنش زدایی شد، ترکیه احساس کرد که انفعال این اتحادیه نشانه کنار گذاشتن آنکارا توسط متحدان ناتو و شرکای غربی آن است. این امر برخی از مقامات ترکیه را متقاعد کرد که وابستگی بیش از حد به قدرت نرم و اتکا به شرکا و متحدان خارجی منافع امنیتی ترکیه را تضعیف کرده و توانایی آن را برای پیشگیری از بروز مشکلات محدود میکند. به عبارت دیگر، وابستگی انحصاری به قدرت نرم در حوزهی دفاعی و وابستگی به دیگران برای همکاری منطقهای پرهزینه بود.
در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، خطرات ناشی از افزایش تروریسم فرامرزی که عمدتا توسط پ ک ک و گروه داعش در جبهه داخلی ترکیه انجام میشود، به طرز چشمگیری افزایش یافت. این امر با نگرانیهای جدی در مورد احتمال افزایش بی ثباتی در اطراف آنکارا در نتیجه فروپاشی کشورهای همسایه همراه بود.
نحوه استفاده ترکیه از قدرت سخت خود
تغییر روند تصمیم گیری به سمت وابستگی به قدرت سخت زمانی روی داد که رجب طیب اردوغان، نخست وزیر وقت در انتخابات ریاست جمهوری اوت ۲۰۱۴ پیروز شد. متعاقباً، آنکارا علاقمند به تغییر به قدرت سخت شد.
از آنجا که ترکیه در آن زمان دومین ارتش بزرگ در ناتو پس از نیروهای مسلح ایالات متحده، قویترین ارتش در خاورمیانه و بزرگترین اقتصاد در منطقه بود، تحقق قدرت سخت این کشور زمان زیادی طول نکشید. خلاء منطقه ای، افزایش رادیکالیسم و تروریسم، دخالت قدرتهای خارجی و نیاز به مقابله با تهدیدهای ترکیبی در حال افزایش و حفاظت از منافع ترکیه همگی دلایل لازم را برای اعمال قدرت سخت در اختیار آنکارا قرار داد. فعالیت ترکیه در این معنا عمدتاً بر چهار ستون استوار بود:
• سیستم ریاست جمهوری با قدرت اجرایی گسترده و فرایند تصمیم گیری متمرکز؛
• یک صنعت دفاعی داخلی که به طور فزایندهای نیازهای نیروهای مسلح را بطور محلی برطرف میکند؛
• تلاش برای داشتن خودمختاری استراتژیک به عنوان یک قدرت منطقهای بزرگ؛
• یک ارتش حرفهای با سابقه دیرینه در جنگهای ترکیبی چند جبهه
از آنجا که ترکیه در آن زمان دومین ارتش بزرگ در ناتو پس از نیروهای مسلح ایالات متحده، قویترین ارتش در خاورمیانه و بزرگترین اقتصاد در منطقه بود، تحقق قدرت سخت این کشور زمان زیادی طول نکشید. خلاء منطقه ای، افزایش رادیکالیسم و تروریسم، دخالت قدرتهای خارجی و نیاز به مقابله با تهدیدهای ترکیبی در حال افزایش و حفاظت از منافع ترکیه همگی دلایل لازم را برای اعمال قدرت سخت در اختیار آنکارا قرار داد. فعالیت ترکیه در این معنا عمدتاً بر چهار ستون استوار بود:
• سیستم ریاست جمهوری با قدرت اجرایی گسترده و فرایند تصمیم گیری متمرکز؛
• یک صنعت دفاعی داخلی که به طور فزایندهای نیازهای نیروهای مسلح را بطور محلی برطرف میکند؛
• تلاش برای داشتن خودمختاری استراتژیک به عنوان یک قدرت منطقهای بزرگ؛
• یک ارتش حرفهای با سابقه دیرینه در جنگهای ترکیبی چند جبهه
منبع: انتخاب