دکتر نجیب الله آخرین امید صلح در افغانستان
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «دولت مدرن، بر خلاف پیشینیان خود که دائم در معرض دردسرهای گروههای متخاصم قرار داشت، توانایی آن را دارد که در قلمرو معین به صورتی انحصاری به استفاده مشروع از قوه قهریه اقدام کند. دولت در معنای عام آن نمیتواند اجازه این را بدهد که گروهی غیر از مجموعه نهادهای دولتی اسلحه در اختیار داشته باشد، قانونگذاری بکند و به اجرای قانون بپردازد. اگر این اتفاق بیفتد دیگر آن دولت، دولت در معنای واقعی آن نیست؛ یعنی یک نیروی مرکزی، هم قدرت قانونگذاری و هم قدرت انحصار اعمال قانون و مجازات کردن را دارد که این همان تحقق عینی حاکمیت است. حاکمیت به معنای انحصار مشروع قوه قهریه و قانونگذاری است.» ماکس وبر (دین، دولت، جامعه مدنی)
محمد نجیب الله آخرین رئیس جمهور افغانستان پیش از پیروزی طالبان بود. وی در شرایطی به قدرت رسید که ببرک کارمل تا حدودی نهادسازی اجتماعی در افغانستان را پیش برده بود و نجیب دارای اختیارات و قدرت بیشتری بود.
بیوگرافی دکتر نجیب الله
نجیب دارای تباری اشرافی بود و به همین دلیل کمونیستهای افغانستانی جذب شدنش به حزب دموکرات خلق را تحسین میکردند. نجیب در سال ۱۳۲۷ در خانوادهای پرنفوذ به دنیا آمد و تبارش به غلجائیها میرسید. پدر نجیب از دیپلماتهای افغانستانی بود که دائم به پاکستان میرفت و نجیب به واسطه نفوذ پدر تحصیلات متوسطه را در هندوستان گذراند. پس از اتمام تحصیلات نیز به کابل آمد و در رشته پزشکی مشغول تحصیل شد.
نجیب الله در ۲۸ سالگی در سال ۱۹۷۵ درجه دکترای پزشکی خود را به دست آورد. با این حال، هرگز پزشکی نکرد و در سال ۱۹۶۵ و زمانی که دانشجو بود، به جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوست و تا سال ۱۹۷۳ همکار و محافظ نزدیک ببرک کارمل بود. نجیب در این سالها بیش از اینکه درسهای پزشکی را مطالعه کند مشغول مطالعه آثار مارکسیستی شد و در فعالیتهای دانشجویی شرکت کرد.
بیشتر بخوانید: ببرک کارمل رئیس جمهور کمونیست افغانستان
نجیب در زمان محمدظاهر شاه و داوودخان دو بار زندانی شده بود و در زمان وقوع انقلاب ثور هنوز در دانشگاه فعال بود و رئیس انجمن سیاسی دانشگاه کابل شده بود. وی سخنرانی قهار بود و فن سخنوری را خوب میدانست و همین امر باعث شده بود در میان فعالین سیاسی افغانستان اسم و رسمی به هم بزند.
ماجرای خیانتهای نجیب الله چه بود؟
نجیب در جریان انقلاب ثور شرکت داشت و بلافاصله پس از سقوط دولت به عنوان سفیر افغانستان به ایران آمد، ولی پس از چند ماه ایران را ترک کرد و به دستور حزب به مسکو رفت. فرستادن وی به مسکو از روی محافظهکاری جناح پرچم بود چرا که از نفوذ و قدرت سخنوری وی بیم داشتند. اما نجیب با حمایت شاخه پرچم پس از چند ماه استقرار در مسکو به کابل بازگشت و رئیس سازمان اطلاعاتی «خاد» (خدمات امنیت دولتی در دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان) شد. این دوره از زندگی نجیب را بدترین دوران فعالیت سیاسی او میدانند. شکنجه و کشتار جمعی مخالفان دولت در بسیاری از مناطق افغانستان از جمله کابل به ویژه در میدان تمرینات نظامی ارتش، پلیگون، در شرق کابل، خاد را به دستگاهی بدنام و نجیب را به «قصاب کابل» معروف ساخت و به همین دلیل برخی در این دوره مطالبی با عنوان خیانتهای دکتر نجیب الله مطرح کردند.
اما آنچه از دید مخالفان خاد پنهان مانده مبارزات گسترده نجیب علیه فساد، رشوه و بنیادگرایی دینی بود. نجیب عمدتا با افراد مسلح که توسط پاکستان و کشورهای اسلامی تغذیه میشدند، درافتاده بود و در مقابل اسلحه چیزی جز مقابله مسلحانه کارساز نبود.
شرط اول تشکیل حکومت مدرن، تقویت قوای مرکزی و یکپارچه کردن نقاط مختلف تحت لوای کلیتی یکپارچه، یعنی دولت-ملت است. اغلب دولت-ملتهای مدرن، از جمله ایران، با سرکوب نیروهای مسلح قومی و مذهبی که به دنبال خودمختاری و انحصار قدرت بودند، بوجود آمدهاند.
کشورهای دیگر منطقه پیش از افغانستان این یکپارچهسازی و خلع سلاح گروههای قومی و مذهبی را آغاز کردند که در راس آنها میتوان آتاتورک و رضاشاه را نام برد. اما افغانستان به دلایل متعدد هیچوقت موفق به دولت-ملتسازی نشده بود و فقدان سیاست و دولت مدرن باعث شده بود افغانستان بیشتر به سرزمینی تحت سیطره اقوام و قبایل تبدیل شود تا یک کشور به معنای مدرن کلمه.
اقدامات دکتر نجیب الله در افغانستان
روند دولت-ملت سازی در افغانستان با شاه امان الله خان آغاز شده بود و تا انقلاب ثور و دوران حاکمیت ببرک کارمل ادامه داشت. اما حاکمان نوگرای افغانستان که با یکدیگر نیز اختلافات فراوان داشتند، همگی با فقدان قدرت مشروع و فراگیر مواجه بودند و هر لحظه امکان کودتا و فروپاشی دولت ساختارهای مدرن سیاسی در افغانستان را تهدید میکرد.
این هرج و مرج طلبی گروههای قومی و مذهبی در دهه هشتاد به اوج خود رسید و با دخالت کشورهای مخالف بلوک شرق به اوج خود رسید. دولت جدید باید با مجاهدینی چون احمدشاه مسعود، جنگ سالارانی چون ژنرال دوستم، قدرت طلبانی چون گلبدین حکمتیار و مرتجعانی چون گروه طالبان مقابله میکرد. اینها هر کدام به نحوی نقطهای از کشور را در اختیار خود داشتند و با تجهیزات دولت ریگان و حمایت سلفیها، سودای چیرگی بر پایتخت را در سر میپروراندند. این گروهها همگی مسلح بودند و از هیچ کشتاری باکی نداشتند. در چنین شرایطی تشکیلات منسجم نظامی و اطلاعاتی برای «کشور» شدن افغانستان و خروج از ساختار قبیلهای نیازی مبرم بود که البته میتوانست با التزام به حقوق بشر همراه باشد.
بیشتر بخوانید: احمدشاه مسعود ؛ قهرمان ملی افغاستان یا قدرتطلب ضد صلح؟
«کشور» شدن و تشکیل بوروکراسی و سیاست مدرن به واسطه دو عامل یعنی نیروی قهری-نظامی و نهادهای اجتماعی میسر میشود. فروپاشی حکومت ظاهرشاه و داوودخان و کودتاها و آشوبهای متعدد نشان از فقدان این دو رکن دولت مدرن در افغانستان داشت. به همین دلیل تقویت نیروهای مسلح و نهادسازی اجتماعی مورد توجه کمونیستهای افغانستانی قرار گرفت.
ببرک کارمل به واسطه سیاستِ تساهل مذهبی و تقویت پارلمانتاریسم و دموکراسی سعی در رفع مشکلات مدنی و نهادی داشت و دکتر نجیب الله تلاش کرد نیروی نظامی و سختافزاری دولت مدرن افغانستان را گسترش دهد. به همین دلیل بود که نجیب در نخستین پست سیاسی رسمی خود توجه خاصی به گسترش «خاد» کرد.
در زمان تصدی نجیبالله، پرسنل خاد از ۱۰ نفر به ۲۵۰۰۰ نفر و سپس ۳۰۰۰۰ نفر افزایش یافت و یک سلسله مراتب نظامی مدرن در خاد ایجاد شد. وی تشکیل این دم و دستگاه نظامی را در راستای ایدههای مدرن و کمونیستی افغانستان پس از انقلاب ثور میدانست و زمانی اعضای سازمان تحت امر خود را چنین توصیف کرده بود: «در یک دستمان تفنگ است و در دست دیگرمان کتاب»
فعالیتهای ضد شورشی که توسط خاد راهاندازی شد در زمان نجیب الله به اوج خود رسید. همانطور که شوروی در زمان ببرک کارمل هزاران تن مواد غذایی و بذر گیاهی به افغانستان داد و سعی در توسعه کشاورزی و صنعت این کشور کرد در زمان نجیب الله نیز برای مقابله با شورش جنگطلبان و مرتجعین به کمک حزب دموکرات آمد.
بخش بزرگی از بودجه خاد توسط اتحاد جماهیر شوروی تأمین میشد و بسیاری از نظامیان افغان تحت نظر ارتش سرخ و کا.گ.ب آموزش میدیدند. رودریک بریث ورز در کتاب «روسها در افغانستان» دستاوردهای نجیب در این دوره را فراتر از یکپارچه ساختن سیاسی و حقوقی کشور میداند و چنین مینویسد: «نجیب الله ریشههای سرقت، رشوه و فساد را در ابعادی که قبلاً دیده نشده بود، از میان برداشت.»
نجیب که پس از پنج سال تصدی خاد میان دولتمردان بلوک شرق آوازهای پیدا کرده بود، در نوامبر ۱۹۸۵ به پست منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان منصوب شد. ترقی نجیب در ساختار قدرت همزمان شده بود با فشار شوروی بر ببرک کارمل به علت عدم تبعیت وی از مسکو.
ببرک کارمل توان جنگیدن با سه جبهه اسلامگرایان، آمریکا و متحدینش و شوروی را نداشت و در سال ۱۹۸۴ در هجدهمین پلنوم حزب دموکرات جانشین ببرک کارمل، به عنوان دبیرکل حزب شد، اما کارمل همچنان پست خود را به عنوان رئیس هیات شورای انقلاب حفظ کرد.
در ۱۵ مه همان سال نجیبالله خود را دبیرکل حزب دموکراتیک خلق، کارمل را به عنوان رئیس شورای انقلاب و سلطانعلی کشتمند را به عنوان رئیس شورای وزیران معرفی کرد. کارمل که دیگر از سیاست خسته شده بود از تمام مناصب خود کناره گرفت و نجیبالله در سال ۱۹۸۶ رسما رئیس جمهور افغانستان شد.
نجیب به محض رسیدن به ریاست جمهوری اصلاحات گسترده خود را آغاز کرد. نام حزب دموکرات را به حزب وطن تغییر داد تا طنین «کفرآمیز» آن برای اسلامگرایان تعدیل شود. همچنین مجلس دموکراتیکی تشکیل داد تا قانون اساسی بنویسند. احترام به مذاهب و اعلام اسلام به عنوان دین رسمی کشور که از دوران کارمل آغاز شده بود، توسط نجیب پیگیری شد و در متن قانون اساسی جدید نیز آزادی سیاسی تمام شهروندان تایید و تضمین شده بود.
یک سال بیشتر از ریاست جمهوری نجیب نگذشته بود که ارتش شوروی از افغانستان خارج شد و نجیب سعی کرد در موقعیت جدید سیاست آشتی ملی در پیش بگیرد. سیاست آشتی ملی درصدد اتحاد گروهها و اقدام و مذاهب مختلف در زیر کلیتی به نام ملت افغانستان بود و بهترین موقعیت برای صلح و پیشرفت افغانستان در قرن بیستم به حساب میآمد.
پیشبینی دکتر نجیب الله از اقدامات طالبان
به گزارش رویداد۲۴ گروههای اسلامگرای افراطی و گروههایی که از طرف دولت پاکستان تغذیه میشدند، طرح صلح را نپذیرفتند چرا که به چیزی جز حکومت اسلامی راضی نبودند. افراطیون در سال ۱۳۶۸ خورشیدی عملیات بزرگی را با هدف سقوط دولت نجیب الله در جلال آباد در شرق افغانستان آغاز کردند؛ عملیاتی که با شکست سختی مواجه شد و این شکست نظامی به نحوی این پیام را به مجاهدین رساند که دولت او با وجود خروج ارتش شوروی سابق از افغانستان، همچنان به قوت خود باقی است.
راهپیمایی کمونیست در دوره دکتر نجیب الله
به گزارش رویداد۲۴ نجیب با وجود این اتفاق، سیاست آشتی ملی خود را ادامه داد و انتخابات دوره بعدی را برگزار کرد. انتخابات توسط مجاهدین تحریم شد، اما دولت ۵۰ کرسی از ۲۳۴ کرسی مجلس نمایندگان و همچنین تعداد کمی از کرسیهای مجلس سنا را خالی گذاشت، به این امید که چریکیها به مبارزه مسلحانه خود پایان دهند و در دولت سهیم شوند. دولت نجیب به معنای واقعی کلمه به دنبال صلح و اتحاد ملی در افغانستان بود، ولی مجاهدین و جنگسالاران ذی نفع چنین چیزی را نمیخواستند.
یکی از این جنگسالاران عبدالرشید دوستم بود که با حمایت پاکستان شمال کشور را تصرف کرد و مجاهدین نیز پس از مواجهه با چنین فرصتی دوباره وارد کارزار شدند. با اتحاد نیروهای مرتجع و همچنین فشار فزاینده آمریکا و پاکستان، دولت نجیب در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود و افغانستان رسما در جنگ داخلی به سر میبرد.
اعدام دکتر نجیب الله توسط طالبان
با دیدن اوضاع در نخستین ماه سال ۱۳۷۱ خورشیدی، نجیب الله تصمیم به کنارهگیری از قدرت و خروج پنهانی از کشور گرفت، اما سربازان تحت امر ژنرال دوستم در فرودگاه کابل مانع خروج او از کشور شدند. زمانی که راه خروج از کشور هم به روی نجیب الله بسته شد، او به دفتر نمایندگی سازمان ملل در کابل پناه برد و حدود پنج سال در آنجا بود.
گروههای مجاهدین در سال ۱۹۹۲ وارد کابل شدند؛ پس از آن به زودی درگیریهای مسلحانه در شهر کابل آغاز شد و این جنگها تا پنج سال در کابل و تا ده سال دیگر در مناطق مختلف افغانستان ادامه یافت. ویرانی، خونریزی و آوارگی که این جنگها برای مردم در پی آورد، شماری از مردم به یاد سخنان نجیب الله افتادند که گفته بود اگر قدرت به یک اداره مورد توافق همه افغانها منتقل نشود، در کشور «حمام خون»جاری میشود.
در سپتامبر ۱۹۹۶، زمانی که طالبان در حال ورود به کابل بودند، احمدشاه مسعود به نجیب فرصتی داد تا از پایتخت فرار کند. اما نجیب الله خودداری کرد و در همانجا ماند. چند روز پس از خودداری نجیب از خروج از کشور، طالبان وی را از سازمان ملل ربود و تا حد مرگ شکنجه کردند و سپس به قتل رساندند.
طالبان برای اینکه به مردم نشان بدهند که یک دورهٔ جدید آغاز شده، اجساد نجیب و شاهپور را روبروی کاخ ریاست جمهوری ارگ، روی تیرهای چراغ راهنمایی آویزان کردند. بنابر گزارش روزنامهنگار رابرت پری، طالبان اندام تناسلی نجیب و برادرش را قطع کرده و برای تمسخر، در میان انگشتان بیجان جسدشان پول و سیگار گذاشتند. دکتر محمد نجیب الله در شهر گردیز در ولایت پکتیا دفن شد اما مدتی بعد طالبان جسد او را هم از قبر بیرون کشیدند و نابود کردند.
قتل وحشیانه نجیب الله آخرین امید برای صلح در افغانستان را به باد داد. پس از مرگ نجیب در افغانستان جنگ بین طالبان و مجاهدین ادامه یافت و فقر و خشونت و ناامنی تمام افغانستان را فراگرفت. مردم افغانستان در سالهای بعد تحقق پیشبینیهای نجیب را دیدند و به همین دلیل نجیب تبدیل به یکی از قهرمانان ملی افغانستان شد. قهرمانی که در زمان خود قدر ندیده بود.
تصویر اعدام دکتر نجیب الله
منابع:
افغانستان در پنج قرن اخیر / محمدصدیق فرهنگ / نشر عرفان
توفان در افغانیتان / الکساندر لیاخفسکی / ترجمه عزیز آریافر / نشر مسعود
تاریخ معاصر افغانستان از احمد شاه درانی تا سقوط کمونیستها / علی اکبر فیاض / نشر کابل
دکتر نجیب الله و میخائیل گورباچف
اما از حق نمیشه گذشت نجیب ناجوانمردانه به قتل رسید. به مانند امین.
قتل نجیب بسیار شبیه قتل ملک فیصل دوم شاه عراق بعد از کودتای عبدالکریم قاسم بود که با همین شیوه عربی به قتل رسید
بدون تعصب باید گفت که زنده یاد احمدشاه مسعود نجیب را گروگان گرفته بود و یا شاید قصد استفاده سیاسی از نجیب رو داشته وحتما فکر میکرده میتواند به علت اینکه نجیب یک بزرگ زاده پشتون بوده میتواند مانع از حمله طالبان به کابل شود .با برگ نجیب بازی کند
و وقتی دید محاسباتش اشتباه از اب در امد از او خواسته به همراه تاجیکان کابل را ترک کند.ولی متاسفانه نجیب از این اقدام مجاهدین به علت اینکه مورد نفرت و نفرین در میان هم قومی های خودش به معنی فرار با تاجیکان قرار نگیرد از این اقدام امتناع کرد.
در مورد سازمان امنیتی افغانستان نکته جالب توجه این است که بعضی از کمونیستهای فراری از ایران در این سازمان مخوف مشغول بازجویی و شکنجه مخالفین حکومت دست نشانده شوروی بودند.
امیدوارم این حس خود برتر پنداری و قیم پنداری در کشورهای خاورمیانه روزی با بالاتر رفتن اگاهی این جوامع پایان یابد که باعث انشقاق در میان این ملل غارت شده میشود.حس مالک پنداری اعراب در عراق که باعث به حاشیه رانده شدن کردها وترکها ویا سنی ها نسبت به شیعیان یا بر عکس.
حس مالک پنداری و خود محوری پان فارسها در ایران نسبت به بقیه اقوام که باعث به انزوا رفتن و ایجاد خلا امنیتی میشود
وهمینطور پنجابی ها در پاکستان وپشتونها در افغانستان و گجراتی در هندوستان که باعث بانی این جنگهای خاورمیانه و سوار شدن کشورهای استعماری سوار این جهل وتعصبات خودبرتر پندارانه این اقوام هستند میشود
ش مورد مهر قرار نگیرد واقعا روحش شاد