مشروح سخنرانی سیدحسن نصرالله/ دبیر کل حزبالله از طرح غرب برای سوریه پرده برداشت
سید حسن نصر الله گفت: من از حضور پرشور و مستمر شما طی شب های گذشته در این مجتمع تشکر می کنم و امیدواریم که شاهد حضور بسیار بزرگ حسینی و زینبی شما در روز عاشورا باشیم. فردایی که روز عاشوراست و روز تجدید بیعت با امام حسین و حضرت زینب و حضرت عباس است.
در آغاز سخنرانی لازم می دانم از همه کسانی که طی شب های گذشته برای محافظت از شهرها، روستاها و مناطق مختلف لبنان که در آنها مجالس عزای امام حسین برپا بود زحمت کشیدند تشکر کنم. ما از ارتش، دستگاه های امنیتی دولتی و تمامی برادران و خواهرانی که در نهادهای مرتبط همچون حزب الله و جنبش امل و دیگر نهادها که در این مرحله دشوار مسئولیت حفظ امنیت را بر عهده داشتند تشکر می کنم. همچنین از تمامی کسانی که امسال مجالس عزای امام حسین را برپا و مدیریت کردند تشکر کنم.
از همه کسانی که افتخار مشارکت در احیای این روزها و شب ها را داشته اند و بویژه از شما تشکر می کنم و آرزوی قبولی عزاداری های شما را دارم. انشاالله خداوند شما را در دنیا و آخرت روسفید گرداند همچنان که شما روی مولای تان اباعبدالله الحسین را در دنیا سفید کردید.
من امشب می خواهم درباره اوضاع منطقه و اوضاع لبنان صحبت کنم. من در ابتدا از اوضاع منطقه سخن می گویم سپس به اوضاع لبنان خواهم پرداخت و در پایان نیز سخنانی در رابطه با شب دهم محرم و روز عاشورا بیان خواهم کرد.
سخن خود را از مسائل منطقه آغاز می کنم زیرا آنچه در منطقه می گذرد تاثیر قاطعی بر لبنان دارد. به علت متعدد بودن پرونده های منطقه من درباره بخشی از مسائل منطقه سخن می گویم و سخن از بخش دیگر مسائل منطقه را به فردا واگذار می کنم. درباره مساله مبارزه با دشمن صهیونیست، فلسطین، مقاومت، تهدیدهای اسرائیل، عراق و بحرین فردا سخن می گویم.
امشب می خواهم بر موضوعات سوریه و یمن تمرکز کنم و پس از آن به اوضاع لبنان خواهم پرداخت. اگر عمری باقی بود فردا درباره سایر مسائل سخن خواهم گفت.
در وهله نخست به اوضاع کنونی منطقه یعنی آن رویدادهایی که طی هفته های گذشته رخ داده است می پردازیم تا بدانیم که چه چیزهایی در اطراف ما در حال رخ دادن است و اینکه اگر لازم باشد موضع مناسبی در خصوص این تحولات اتخاذ کنیم و اقدام مناسب را انجام دهیم.
ابتدا اوضاع کلی حاکم بر منطقه را توضیح می دهیم. بر خلاف وضعیتی که در چند ماه پیش وجود داشت هم اکنون، عرصه منطقه عرصه تنش و تشنج است. از چند ماه پیش وضعیت به گونه ای در آمد که گویی منطقه وارد فرایند حل و فصل سیاسی و راه حل های سیاسی شده است. مثلاً گفتگوهای یمنی که در کویت انجام شد، این تصور را به وجود آورد که ممکن است مشکلات یمن از طریق راه حل سیاسی، حل و فصل و جنگ متوقف شود. دیدارهای بین المللی که در وین و دیگر نقاط انجام شد. گفتگوهای دوجانبه و مستقیمی که میان آمریکایی ها و روس ها انجام شد و طرفین در موارد مشخص به توافق دست پیدا کردند این احساس را القا می کرد که سوریه به سوی راه حل سیاسی معینی پیش می رود.
اما در چند ماه گذشته همه این روند سیاسی خوش بینانه پایان یافت. گفتگوهای یمنی در کویت به شکست انجامید. توافق هایی که میان آمریکا و روسیه منعقد شده بود با شانه خالی کردن آمریکایی ها مواجه شد و آمریکایی ها مذاکرات را معلق کردند و تماس سیاسی را کنار گذاشتند و فضای منطقه به فضای تنش و تشنج بازگشت و این تنش در سطوح مختلفی نمایان شد. تنش ها در سوریه بالا گرفت و نبردهای سنگینی در مناطق رخ داد.
در یمن نیز دامنه تنش افزایش پیدا کرد و طی روزهای گذشته با کشتار هولناک و وحشیانه ای که سعودی ها در صنعا رقم زدند به اوج خود رسید. (حاضران فریاد مرگ بر آل سعود سر دادند). تنشی جدیدی که میان عراق و ترکیه که در سطح سران و در عرصه میدانی پدید آمد. همچنین آنچه که تحت عنوان تنش میان مصر و سعودی از آن یاد می شود، نشان از افزایش تنش ها در منطقه داشتند. اما مهمترین و خطرناک ترین تنش ایجاد شده تنشی است که میان آمریکا و روسیه در پی مسائل سوریه، اوکراین و سپر موشکی اروپا رخ داده است.
اگر بخواهیم وضعیت منطقه را در برهه کنونی ترسیم کنیم باید عرصه ای مملو از تنش و تشنج ترسیم کنیم. افراد، دیگر با هم گفتگو نمی کنند و معلوم نیست که روند مذاکره باز باشد دیگر چه برسد که انتظار دستیابی به راه حل های سیاسی وجود داشته باشد.
حال به مساله سوریه بپردازیم. سوریه چند هفته پیش با توجه به توافقی که میان آمریکا و روسیه منعقد شده بود- صرف نظر از اینکه موضع ما در قبال آن چه بود- فرصت توقف نبرد و از سرگیری روند سیاسی برای حل بحران سوریه را داشت. اما چیزی نگذشت که آمریکایی ها از زیربار توافق شانه خالی کردند. زیرا بر اساس مفاد توافق باید جبهه النصره از سایر گروه های مسلح موجود در سوریه متمایز و جدا می شد و مناطق حضور این گروه مشخص می شد و در نتیجه باید مناطق حضور جبهه النصره و گروه داعش به صورت مشترک توسط آمریکا و روسیه مورد هدف قرار می گرفت.
همچنین باید یک تصمیم بزرگ برای مبارزه با این دو گروه گرفته می شود و این اقدام به عنوان مقدمه ای برای از سرگیری روند سیاسی در سوریه میان نظام سوریه و سایر گروه های مخالفان سوری بود. آمریکایی ها از زیر بار این توافق شانه خالی کردند و آن را متوقف کردند حتی تماس های سیاسی خود را نیز پایان دادند. علت این امر این بود که آنها پی بردند جداسازی جبهه النصره از سایر گروه های مسلح بویژه در منطقه ادلب و حلب ممکن نیست زیرا رابطه ای که میان جبهه النصره با اغلب گروه های مسلح حاضر در این مناطق وجود دارد رابطه عضویت است. یا اینکه آمریکایی ها پی بردند مشخص کردن جبهه النصره و هدف قرار دادن آن و پایان دادن به آن باعث می شود تمامی گروه های مسلحی که باقی می مانند ضعیف و ناتوان باشند و توان کمک کردن به آمریکا برای تحقق اهدافش و تحمیل شرایطش در سوریه را نداشته باشند. از این رو آمریکایی ها به توافق پشت کردند.
روشن است که دولت آمریکا و پیروانش در منطقه - من لفظ همپیمانان منطقه
ای را لفظ مناسبی برای این کشورها نمی بینم - به همه انواع حمایت های مالی،
لجستیکی، رسانه ای و سیاسی از گروه های مسلح حاضر در سوریه ادامه می دهند
تا نبرد ادامه پیدا کند.
درباره مساله داعش نیز آمریکایی ها یک طرح
دارند که به آن می پردازند. هیلاری کلینتون طی روزهای گذشته به روشنی از
این طرح سخن گفته است. طرح این است که آمریکایی ها می خواهند نیروهای داعش
را در یک منطقه معین از سوریه که منطقه شرقی سوریه باشد جمع کنند. یعنی به
دنبال این هستند که نیروهای داعش را در رقه و دیرالزور و مرزهای سوریه با
عراق و اردن و در امتداد مرزهای سوریه با عراق جمع کنند و البته آنها را از
مناطق کردنشین جدا نگه دارند.
نخست اینکه هیلاری کلینتون از این طرح سخن گفته است و دوم اینکه در نبرد
فلوجه و در نبرد الانبار، آمریکایی ها راه را بر روی داعشی هایی که در
فلوجه و الانبار شکست خورده بودند باز کردند تا به سوریه بروند. فرار داعشی
ها از عراق به سوریه جلوی چشم جنگنده ها و نیروی هوایی آمریکا صورت می
گرفت. آمریکایی هایی به جای آنکه نیروهای داعش را هدف قرار دهند یا آنها را
بازداشت کنند راه را برای آنها برای فرار به سوریه باز کردند و آنها را به
سوریه فرستادند.
این مساله موضوعی است که برادران عراقی باید به آن
توجه داشته باشند. هم اکنون نیز که برای عملیات آزادسازی موصل زمینه سازی
صورت می گیرد، تلاش هایی برای گشودن راه ها در پیش روی داعش جهت خروج از
موصل و رفتن به سوریه و تجمع در منطقه شرقی سوریه، انجام می شود.
یکی دیگر از نشانه های این امر این است که آمریکایی ها از نبرد الرقه عقب نشسته اند. آنها دو سال است که می گویند موصل و الرقه باید آزاد شوند اما آنها هم اکنون از نبرد الرقه عقب نشسته اند و بر نبرد موصل متمرکز شده اند.
یک نشانه دیگر، حملاتی است که نیروی هوایی آمریکا علیه مواضع ارتش سوریه
در دیرالزور انجام داده است. این حملات به هیچ وجه اشتباهی نبوده است بلکه
یک اقدام عامدانه بوده است. هدف از این حمله، نابودی مواضع ارتش سوریه بود
تا از این طریق فرودگاه دیرالزور سقوط کند و پس از آن تمامی شهر دیر الزور
به دست نیروهای داعش بیافتد. زیرا آمریکایی ها می خواهند نیروهای داعش بر
منطقه رقه، دیرالزور تا مرزهای سوریه (با عراق و اردن) تا سخنه و تا نزدیکی
تدمر، مسلط شوند. به زودی به علت این مساله خواهم پرداخت.
باقی ماندن
داعش در شمال حلب دیگر برای آمریکا مهم نیست. آمریکا شمال حلب را برای
همپیمانان ترکش و گروه های مسلحی که با ارتش ترکیه همکاری می کنند رها کرده
است.
آمریکا به دنبال آن است که نیروهای داعش را از عراق جمع کرده و کاری کند که آنها در منطقه شرقی سوریه تجمع کنند. آمریکا اجازه می دهد در منطقه ادلب و حلب به جبهه النصره -که همان القاعده است و در حوادث یازده سپتامبر نقش داشته و به قول خود آمریکایی ها سه هزار نفر در این حادثه کشته شده اند- کمک مالی و تسلیحاتی صورت گیرد و از این کار حمایت می کند. چرا آمریکا اینقدر نسبت به جبهه النصره و داعش سخاوت به خرج می دهد، زیرا هنوز زمان به کارگیری این گروه ها در سوریه پایان نیافته است. آمریکا در سوریه اهدافی دارد و اسرائیل نیز در سوریه اهدافی دارد و گروه داعش و جبهه النصره- چه خود بدانند یا ندانند- برای تحقق این اهداف به کار گرفته می شوند. همه به خاطر می آورند که وقتی توافق روسیه با آمریکا اعلام شد یا برخی از مفاد آن راجع به اقدام مشترک روسیه و آمریکا برای هدف قرار دادن جبهه النصره و داعش در سوریه علنی شد اولین کسانی که به این مساله اعتراض کردند اسرائیلی ها بودند. آنها صراحتاً گفتند شما آمریکایی ها دارید چکار می کنید.
اگر داعش و جبهه النصره در سوریه را هدف قرار دهید به معنای این است که ما را تنها رها کرده اید. یعنی آنها اسرائیل را در منطقه تنها رها کرده اند تا با سوریه، ارتش سوریه، حزب الله و گروه های مقاومت مواجه شود. از این رو اسرائیلی ها اعتراض کردند و تمامی گروه های فشاری که در آمریکا داشتند به کار گرفتند. بنابراین به کارگیری گروه های جبهه النصره و داعش پایان نیافته است و در نتیجه متاسفانه در آینده نزدیک چشم انداز روشنی برای دستیابی به راه حل های سیاسی یا راهکارهای سیاسی وجود ندارد. بلکه آنچه روشن است این است که فضای سوریه در معرض افزایش تنش و تشنج و درگیری است.
در این وضعیت ما باید چه کنیم، باید ثبات به خرج داد، باید در میادین نبرد باقی ماند.
از همان آغاز حوادث سوریه، آنها بر روی تحقق پیروزی قاطع طی چند هفته حساب کرده بودند اما در این مورد اشتباه کردند. ما هم اکنون در سال ششم هستیم و آنها از سرنگونی سوریه عاجز مانده اند و نتوانستند سوریه را به کنترل خود در آورند. این موفقیت بزرگی برای سران سوریه، ارتش سوریه، نیروهای مردمی سوریه و همپیمانان سوریه است. همپیمانانی که در کنار سوریه قرار گرفتند و به آن کمک کردند و از آن پشتیبانی کردند و به همراه نیروهای مسلح سوریه اجازه ندادند که سوریه به دست این گروه های تکفیری تروریستی که با سفارتخانه ها و دستگاه های اطلاعاتی متعددی دارند بیافتد. باید از این موفقیت محافظت کرد. مسلماً باید تا جایی که می توان برای بهبود بخشیدن به اوضاع میدانی تلاش کرد و همچنین باید برای گشایش افق سیاسی جدیدی از هر طریق ممکن تلاش کرد.
همه کسانی که از سوریه و محور مقاومت دفاع و مسائل جهان اسلام دفاع می کنند به دنبال راه حل سیاسی هستند و نمی خواهند که شاهد خونریزی بیشتر باشند. چه کسی در راه دستیابی به راه حل های سیاسی و روند سیاسی مانع ایجاد می کند؟ کاملاً مشخص است چه کسانی این کار را می کنند، آمریکا و سعودی و برخی دیگر از کشورهای منطقه این کار را می کنند. این کشورها با فشار بر گروه های مسلح در سوریه، شرط های غیرممکنی می گذارند. بگذارید در این باره از یمن مثال بزنیم. تصور کنید سعودی هرگونه راه حل سیاسی در یمن را به باقی ماندنِ رئیس جمهوری(عبدربه منصور هادی) که مدت ریاست جمهوری اش پایان یافته منوط کرده است رئیس جمهوری که الان غیرقانونی و نامشروع است و این در حالی است که سعودی در سوریه با راه حل سیاسی مخالفت می کند و راه حل سیاسی در سوریه را منوط به برکناری رئیس جمهور منتخب سوریه که توسط مردم انتخاب شده، می کند آن هم رئیس جمهوری که هنوز دوره ریاست جمهوری اش به پایان نرسیده است.
حتی بالاتر از این، اگر بشار اسد رئیس جمهور سوریه بپذیرد که در راستای راه حل سیاسی مرحله انتقالی، انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام برگزار شود، شما که از دموکراسی و انتخابات و حکومت مردم سخن می گویید و ما نیز در این زمینه شما را تایید می کنیم و به شما می گوییم بیایید تا ملت سوریه را به عنوان داور قرار دهیم و اجازه دهیم آنها دست به انتخاب بزنند و رئیس جمهوری که می خواهند انتخاب کنند، در این صورت چرا با نامزدی بشار اسد در هر گونه انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام مخالفت می کنید. آیا شما - منظور سعودی، آمریکا و دار و دسته آنهاست- نمی گویید که رئیس جمهور سوریه محبوبیت مردمی خود را از دست داده است، خوب اگر اینگونه است اجازه دهید در بشار اسد در انتخابات شرکت کند و مردم به او رای ندهند.
چرا از انتخابات می ترسید؟ چرا پیش شرط قرار می دهید؟ بنابراین وقتی از دولت انتقالی، آشتی ملی و انتخابات سخن می رود چارچوب راه حل سیاسی روشن است. اما برخی این مسائل را بر نمی تابند زیرا در واقع هیچگاه هدف این ها دموکراسی در سوریه نبوده است، اصلاً خود آنها با دموکراسی بیگانه اند. هیچگاه هدف آنها برگزاری انتخابات در سوریه نبوده است زیرا اساساً خود آنها انتخابات ندارند. هدف آنها این است که به خاطر خوش آمد دوست و همپیمان خود، اسرائیل، سوریه سرنگون شده، ضعیف،چندپاره و تکه تکه شود، زیرا سوریه همیشه حلقه اصلی زنجیره محور مقاومت بوده و خواهد بود. به همین خاطر آنها با هرگونه راه حل سیاسی مخالفت می کنند و به دنبال آن هستند که درگیری ها و خونریزی ها در سوریه ادامه پیدا کند.
این همان چیزی است که آمریکا و اسرائیل می خواهند و برخی کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس به این امر کمک می کنند. این کشورها اگر خیر ملت سوریه را می خواهند باید راه حل سیاسی و مرحله انتقالی و انتخابات بدون پیش شرط را بپذیرند. انتخاباتی که در آن هرکس می خواهد نامزد شود و مردم نیز هر آنکه را بخواهند برگزینند. آیا این کارها احترام به اراده ملت سوریه محسوب نمی شود. بنابراین در هر صورت نباید از دستیابی به راه حلی سیاسی مأیوس شویم و باید همگی به تلاش خود ادامه دهیم.
مساله دیگری نیز که به هیچ وجه نباید فراموش شود و نباید بدان بی
اعتنایی کرد، مساله اوضاع انسانی در مناطق مختلف سوریه است. چنانچه بتوان
در هر شهر یا روستا آشتی برقرار کرد باید این کار را کرد. چنانچه بتوان به
هر شهر یا روستا کمک های بشردوستانه رساند باید این کمک ها را انجام داد و
در این زمینه به دور از تحولات و حوادثی که در کشور رخ می دهد باید دست به
این کارها زد.
اجازه دهید در برابر شما و در برابر افکار عمومی به درد و
رنج مردم در مناطق الفوعه و کفریا بپردازیم، دو منطقه ای که مدت هاست در
محاصره قرار دارند و از مشکلات بسیاری همچون کمبود مواد غذایی و بهداشتی و
گلوله باران دائمی رنج می برند.
من صادقانه به شما می گویم که دولت سوریه همیشه از هرگونه راهکار و راه حل فراگیر در خصوص مساله الفوعه و کفریا و مضایا و الزبدانی استقبال کرده است، اما مانعی که جلوی هر گونه راه حل فراگیر برای پایان دادن مشکلات غیرنظامیان و ساکنان این مناطق است گروه های مسلح و کشورهای حامی آنهاست و گرنه همیشه دولت سوریه از راه حل فراگیر برای پایان دادن به مشکلات این کشورها استقبال می کند. در هر حال ما پایداری مردم و مبارزان قهرمان مناطق الفوعه و کفریا را می ستاییم و به آنها می گوییم هیچ کس شما را فراموش نکرده و فراموش نخواهد کرد. در پایان باید تاکید کنم که همه ما باید مقاومت و تلاش کنیم که این مساله را به پایانی مطلوب برسانیم. این مطالبی بود که باید درباره اوضاع سوریه به عرض تان می رساندم اما در پایان بحث سوریه، سخنی نیز با ملت سوریه دارم.
ما در سال های اخیر در سوریه شاهد نبردی خشن، خونین و وحشیانه بوده ایم که میان اعضای یک گروه واحد که همان گروه القاعده است در گرفته است. جبهه النصره و داعش که از القاعده هستند به کشتار یکدیگر پرداخته اند، حتی اسیران همدیگر را کشته اند. اقدام به تسویه حساب کرده اند، برخی علیه برخی دیگر عملیات انتحاری انجام داده اند. زنان همدیگر را به اسارت گرفته اند. همدیگر را تکفیر کرده اند. خون همدیگر را ریخته اند. خون، مال و ناموس همدیگر را مباح اعلام کرده اند.
همچنین ما در غوطه شرقی شاهد درگیری خونینی و شدیدی میان گروه جیش الاسلام و دیگر گروه های مسلح بوده ایم. این درگیرها ماه ها به طول انجامید و طی آن صدها تن کشته شدند - برخی می گویند در این درگیری ها هزار نفر کشته شدند برخی دو هزار نفر می گویند ولی ما احتیاط می کنیم و می گوییم صدها تن در اثر این درگیری ها کشته شدند- و هزاران تن دیگر مجروح شدند و خانه های بسیاری ویران شدند و در غوطه شرقی که در دست گروه های مسلح است همچنان چند دستگی وجود دارد. در شمال حلب، در ادلب و لبنان در بلندی های عرسال نیز ما شاهد درگیری میان گروه های مسلح هستیم. هم اکنون در منطقه ادلب و در منطقه حماه یک درگیری خونین و وحشیانه میان گروه احرار الشام و گروه جند الاقصی وجود دارد. بر اثر این درگیری ها صد ها تن کشته و زخمی شده اند.
عملیات انتحاری انجام می دهند، روستاها را بمباران می کنند و علیه
همدیگر عملیات انجام می دهند. من می خواهم به ملت سوریه بگویم اگر مقاومت
رهبری، ارتش و ملت سوریه نبود و سوریه به دست این گروه ها افتاده بود،
آینده سوریه برای مدت های بسیار طولانی همین بود یعنی کشت و کشتار میان این
گروه ها که نه عقل دارند و نه فرهنگ. گروه هایی که غرق در تکفیر و خونریزی
هستند و تعصبات حزبی و گروهی دارند. هیچ ضابطه ای بر رفتار این گروه ها
حاکم نیست و هیچ مرجعیتی ندارند که کار خود را برای داوری نزد او ببرند.
آنها به این کشور و به این سفارتخانه و به آن نهاد اطلاعاتی خدمت می کنند.
اگر
بخواهم نمونه ای به ملت سوریه نشان دهم باید افغانستان را مثال بزنم. شما
افغانستان را ببینید، نیروهای مقاومت افغانستان به حق با اشغالگران شوروی
به نبرد پرداختند و آنها را شکست دادند اما تفکر القاعده و تفکر وهابیت و
تکفیری در میان آنها نفوذ کرد و به محض اینکه شوروی از افغانستان خارج شد
نبرد میان گروه های افغانستانی آغاز شد و کشور چند پاره شد. پشتون، ازبک،
هزاره و دیگر گروه ها به نبرد با یکدیگر پرداختند و همچنان این درگیری ها
ادامه دارد. از سی سال پیش تا کنون افغان ها طعم پیروزی را نچشیده اند.
این تفکر تاریک تکفیری، پیروزی افغان ها را به یک جنازه تبدیل کرد و به آنها اجازه نداد که برای پیروزی جشن ها برپا کنند. اگر نظام سوریه نیز سقوط کند اوضاع سوریه نیز بر همین منوال خواهد بود چرا که این تفکر و این فرهنگ بر این گروه ها حاکم است. بنابراین شما انتظار نداشته باشید که با این گروه ها و با این طرز تفکر، امنیت، ثبات، آرامش، دولت، انتخابات، توسعه، آینده، علم زراعت و صنعت و چیز دیگری داشته باشید. از این رو ای ملت سوریه کار به دست شماست و شما می توانید که این درگیری و نبرد را خاتمه دهید.
دبیر کل حزب الله لبنان، بخش دوم سخنان خود را به تحولات یمن اختصاص داد و گفت: پیش از آنکه به مساله یمن بپردازم خاطرنشان می کنم دیروز و امروز در برخی از روزنامه ها، مقاله هایی از برخی از روزنامه نگاران لبنانی خواندم که نوشته بودند چنانچه سید حسن نصرالله در شب دهم محرم بخواهد به خاطر کشتار صنعا، تنش با سعودی را افزایش دهد فرصت ایجاد شده برای رسیدن میشل عون به ریاست جمهوری را از بین می برد. (حاضران در مجتمع سیدالشهدا یکصدا فریاد «مرگ بر آل سعود» را سر دادند).
من متوجه نمی شوم میان این دو مساله چه ارتباطی وجود دارد. ما شاهد
تجاوزگری آشکار سعودی ها آن هم در روز روشن هستیم و دیدیم که چگونه سالن
بزرگی که مملو از جمعیت بود هدف قرار دادند. سالنی را هدف قرار دادند که نه
پادگان نظامی بود و نه یک موضع نظامی. سعودی ها می دانستند که اینجا سالنی
است که در آن مجلس ختم برگزار شده است. جنگنده های سعودی این سالن را به
صورت عامدانه و آگاهانه و در حالی که می دانستند تعداد زیادی از سران سیاسی
و نظامی در آن حضور دارند هدف قرار دادند. آن ها به طور عامدانه به دنبال
آن بودند که بیشترین صدمه ممکن را به کسانی که در این سالن بودند وارد
کنند.
سعودی ها این حادثه دهشتناک را رقم زدند. دبیر کل سازمان ملل
متحد که کارش صرفاً ابراز نگرانی است در مورد این حادثه سخن گفته است، وقتی
دبیر کل سازمان ملل متحد درباره این حادثه حرف زده می خواهید من که از روز
نخست حمله به یمن علیه آن موضع گرفته ام در برابر این جنایت سکوت کنم.
جدای از انتخابات ریاست جمهوری لبنان که ارتباطی هم میان آن و محکومیت
کشتار صنعا وجود ندارد من حرف خود را می زنم. زیرا این معادله ای که مطرح
می کنند در واقع باج گیری است، نام این مساله بکارگیری نادرست امور است.
به
هر حال من نه ناسزا گو هستم و نه سب کننده. من صرفاً می خواهم اوضاع را به
صورت منطقی و درست مورد بررسی قرار دهیم. اگر سخنی که از روی منطق، واقعیت
و درستی بیان می شود این هم قابل قبول نباشد این دیگر حرف دیگری است.
یمن بیش از یک سال و نیم است که درگیر جنگ است. در این جنگ نظام سعودی با این تصور که می تواند در نبرد یمن موفق شود و
طی چند هفته پیروزی بزرگ، قاطعی و تاریخی برای خود رقم بزند مرتکب یک خطای تاریخی شد.
تفکر
مستکبرانه و برتری جویانه سعودی ها که به مدت ده ها سال یمنی ها را تضعیف
می کرد و آنها را خوار می شمرد و با نگاهی فرودستانه به آنها می نگریست،
تصور می کرد یمنی ها وقتی با اعلام جنگ از سوی برادر بزرگترشان سعودی مواجه
می شوند و می بینند که ائتلاف عربی نیز به همراه سعودی وارد معرکه شده است
و در پشت سر آنها آمریکا قرار دارد، خیلی زود پا به فرار می گذارند و
تسلیم می شوند و در برابر آنها سر فرود می آورند و از هرگونه درگیری عقب می
نشینند و می گویند جناب آقای سعودی بفرمایید خیلی خوش آمدید. علت این
اشتباه در تشخیص و درک راجع به یمن و یمنی ها و تفکر برتری طلبانه و
مستکبرانه سعودی بود.
طی بیش از یک سال و نیمی که این جنگ خانمان سوز علیه ملت یمن به راه افتاده است، این ملت هیچ چیز را از دست نداده اند. شکر خدا بان کی مون دیروز اینطور سخن گفت. بیمارستان ها، مدارس، مساجد، مقابر، آثار تاریخی و تمدنی، بازارها، شهرها، روستاها و همه چیز را هدف قرار داده اند. تا جایی که یک شخص می تواند بپرسد که آیا در یمن چیزی هم هست که جنگنده های سعودی آن را هدف قرار نداده باشند. در این حملات تعداد زیادی شهید و زخمی شده اند. با وجود سکوت جهانی، یمنی ها در مقابل این تجاوزگری ها مقاومت ورزیدند. جهانیان سکوت کردند زیرا آنها از رسانه ها می ترسند و با پول تطمیع می شوند و برای خود حساب و کتاب های سیاسی دارند.
این ملت مظلوم طی بیش از یک سال و نیم ایستادگی کرده و مقاومت به خرج دادند و با دشمن به نبرد پرداختند و در عرصه میدانی توان خود را نشان دادند و حماسه ها آفریدند و پیروزی ها رقم زدند. از این رو هم اکنون چه کار از دست سعودی بر می آید چه راه حلی در پیش روی آنها قرار دارد؟ آنها هیچ راه حلی ندارند مگر اینکه راه حل سیاسی را بپذیرند. با وجود همه مظلومیت یمنی ها، آنها مذاکره و راه حل سیاسی را پذیرفتند و به کویت رفتند اما وقتی در کویت حاضر شدند دیدند که به آنها می گویند تسلیم شوید و سر فرود آورید.
اما آنها نجنگیده بودند که در آخر، تسلیم شوند. هم اکنون این کشتار وحشتناکی که در صنعا رخ داده است رسوایی بزرگی برای نظام سعودی محسوب می شود. زیرا در وهله نخست، نفس این جنایت و نابودی این سالن و کشتار افراد درون آن یک جنایت بزرگ است زیرا هیچ کس نمی تواند ادعا کند که این سالن یک هدف نظامی بوده است یا در جایی قرار داشته که اطراف آن اهداف نظامی بوده است. هیچ دلیل موجهی برای هدف قرار دادن این سالن نمی توان آورد با وجود این، چنین حادثه ای رقم خورد.
دوم اینکه درباره این حادثه دروغ پردازی صورت گرفت و عاملان این جنایت از پذیرفتن مسئولیت طفره رفتند. به دروغ گفته شد که این سالن به علت انفجار یک بمب ویران شده است و علت بمب گذاری نیز اختلافات داخلی میان یمنی ها بوده است. این دروغ پردازی ها در حالی بود که افراد با تلفن های همراه شان از حمله هوایی به این سالن فیلم برداری کرده بودند. از انفجار رخ داده فیلم گرفته بودند و مشخص بود که این دودی که از سالن به هوا برخاسته دود ناشی از انفجار یک بمب دستی یا یک عملیات انتحاری نیست بلکه ناشی از بمباران هوایی است. با وجود این مستندات آنها اصرار داشتند که ما این کار را نکرده ایم یا از آن اطلاع نداریم. اگر این گونه است یک تحقیق بین المللی بی طرف انجام دهید. این را نمی پذیرند.
امروز اعلام شد حال مجروحان حادثه صنعا که اوضاع وخیمی دارند ششصد تن است و سعودی اجازه نمی دهد که این مجروحان کشور را ترک کنند و در خارج مورد درمان قرار بگیرند و به هیچ کشور در جهان اجازه نمی دهد که پزشک یا کمک های پزشکی به صنعا بفرستد تا این مجروحان مورد درمان قرار گیرند. این یعنی اینکه آنها نه تنها دست به ارتکاب این جنایت زده اند بلکه اصرار دارند که خسارت ها و تلفات این جنایت را به حداکثر برسانند. بر اساس حساب و کتاب بشری یا دینی یا ارزشی و یا عربیت این اقدام را چه می توان نامید.
امید است این کشتار به ابزاری برای پایان دادن به این نبرد تبدیل شود. باید جهان، سعودی را قانع کنند که این نبرد چشم اندازی ندارد و سعودی نمی تواند در این نبرد پیروز باشد. آنها باید بدانند که این جنگ هیچ آینده ای ندارد. پافشاری سعودی برای ادامه نبرد با یمن باعث نمی شود که سعودی، تنها یمن را از دست بدهد بلکه بر اساس منطق، قوانین تاریخ و معادلات سعودی خود را نیز در این نبرد می بازد، سران کنونی سعودی عربستان را به لبه پرتگاه نابودی می برند. ببینید امروز سعودی میلیاردها دلار پول خرج کرده است تا چهره خوبی از خود در جهان نشان بدهد و خود را در یک جایگاه قابل احترام به جهانیان نشان دهد، و وانمود کند که در سطح رسانه ای، سیاسی و دیپلماتیک در جایگاه خوبی قرار دارد، و کشور خیّری است و به ملت ها کمک مالی و بشردوستانه می کند و نماد اسلام است و دیگر مسائل. عربستان برای نشان دادن چنین چهره ای از خود تلاش های بسیاری کرده است تا خود را به عنوان قدرتی منطقه ای و کشوری ثروتمند تثبیت کند. اما هم اکنون سعودی در کجا قرار دارد.
احترامی که سعودی در جهان داشت کجاست؟ تمامی جهان کم کم در حال بیدار
شدن هستند و می فهمند که تمامی تروریسمی که در این جهان رخ می دهد به لحاظ
مالی و به لحاظ پشتوانه فکری به سعودی باز می گردد. جایگاه و احترام سعودی
کجاست. اقتصادش در چه وضعیتی است. صدها میلیارد دلار درآمدی که کسب می کرد
کجاست. سعودی با بخشی از درآمد خود تسلیحات و مهمات خرید تا جنگ های منطقه
را تغذیه کند و بقیه پول هایش در بانک های آمریکا بازداشت شده است تا
براساس قانون جدید آمریکا ربوده شود.
سیدحسن نصرالله گفت: سعودی در
سیاست، در اقتصاد، در جایگاه، در احترام و حتی در عرصه میدانی با شکست
مواجه شده است. شما حتی از دفاع از پایگاه های تان در مرز با یمن ناتوانید.
پایگاه های شما از حمایت هوایی برخوردار است و در آن بیش از آنکه نیروی
نظامی وجود داشته باشد تانک وجود دارد با این حال شما نمی توانید از این
پایگاه ها در برابر پا برهنگان یمنی حمایت کنید. از این رو راه حل پیش روی
یمن این است که سردمداران سعودی سر عقل بیایند، و همپیمانان و دوستان
سعودی، سران سعودی را نصیحت کنند که دست از ریختن خون یمنی ها بردارند و
گرنه این خون، آن ها را ریشه کن خواهد کرد و برای همیشه به زباله دان تاریخ
خواهد فرستاد.
سید حسن نصر الله، بخش سوم و پایانی سخنان خود را به لبنان و مسائل داخلی این کشور اختصاص داد و گفت: 1- نخستین مساله مهم این است که ما در سطح ملی و طی تمامی سال های گذشته و هم اکنون، همگی بر این مساله اتفاق نظر داشته ایم که امنیت، ثبات و صلح داخلی را حفظ کنیم. امشب باید با جدیت تمام تاکید کنم که همه لبنانی ها باید به این مساله کاملاً التزام داشته باشند. همه غیرلبنانی هایی که در این کشور مقیم هستند هم باید به این امر کاملاً ملتزم باشند. امنیت، ثبات و صلح داخلی اصل و اساس همه چیز است. این مسائل مبنای سیاست،اقتصاد، انتخابات، ریاست جمهوری و حل بحران های معیشتی است. یکی از نکات بسیار مثبت این است که لبنانی ها با وجود چنددستگی حاد سیاسی که در مورد مسائل لبنان و منطقه میان شان وجود دارد توانسته اند امنیت، ثبات و صلح داخلی را حفظ کنند.
به نظر می رسد یک اراده بین المللی و منطقه ای وجود دارد که لبنان به هم نریزد زیرا اگر لبنان ویران شود پیامدهای خطرناکی بر همگان خواهد داشت بویژه اروپا متضرر خواهد شد زیرا باید در آن صورت پذیرای میلیون ها مهاجر باشد. به هر حال امنیت، ثبات و صلح داخلی خط قرمز ماست. این به آن معناست که به دور از هرگونه ملاحظات و خط کشی های سیاسی، باید همه گونه حمایت و پشتیبانی از ارتش لبنان و دستگاه های امنیتی لبنان به عمل آورد، زیرا رکن حفظ امنیت لبنان، ارتش، دستگاه های امنیتی لبنان و همدستی و تفاهم لبنانی ها و تمایل شان به ثبات کشورشان است.
2- در مورد امور سیاسی باید بگویم که طی چند هفته گذشته کشور در مورد انتخابات ریاست جمهوری لبنان وارد یک روند سیاسی مثبت شد. به طور ضمنی از این تحول سخن گفته می شد و بیان می شد که احتمالاً رئیس جریان المستقبل حمایت خود را از نامزدی میشل عون برای احراز پست ریاست جمهوری اعلام خواهد کرد. مسلماً ما از هر تحول سیاسی که مساله ریاست جمهوری را به نتیجه مورد انتظار برساند حمایت می کنیم و از آن استقبال می کنیم. همچنین به شجاعت کسانی که این تحول را ایجاد کنند اذعان می کنیم.
در این روند سیاسی مثبت باید در وهله نخست خاطرنشان کنم که فعالیت دولتی باید اجرایی شود. من از همپیمانان مان و دوستان مان و خودمان می خواهم که همگی به دولت بازگردیم و در مقابل همه عناصر دولت نیز به پیمان و شراکت پایبند باشند.
دوم اینکه با جدیت برای گشوده شدن دربهای پارلمان در سطح قانونگذاری فعالیت صورت گیرد. نظر ما در حزب الله این است که پارلمان نشست های خود را برگزار کند و به صورت طبیعی کار خود را دنبال کند. اما از آنجایی که این مساله نیز به یک سری تفاهم ها دارد باید طی این روزها برای دستیابی به نتیجه تلاش کرد. مساله مهم این است که ما این هدف را همیشه در نظر داشته باشیم که نباید قانونگذاری در پارلمان لبنان به حالت تعطیل در آید. زیرا مسائل مالی، بهداشتی، محیط زیستی، اجتماعی و حقوقی وجود دارد که منتظر طرح و تصویب در پارلمان هستند.
سوم اینکه در موضوع ریاست جمهوری، گزینه حزب الله از همان روز اول مشخص بود. برخی از نیروهای سیاسی تردید آفرینی می کردند و می گفتند که حزب الله به میشل عون می گوید ما با شما هستیم ولی در واقع میشل عون را نمی خواهد اگر او را می خواهد چرا این مساله را اعلام نمی کند. وقتی ما حمایت مان را از میشل عون اعلام کردیم گفتند اینکه حزب الله از میشل عون اعلام حمایت کرده است به خاطر این است که با میشل عون مخالف است و او را نمی خواهد. ما از دست شما سرگردان شده ایم وقتی سکوت می کنیم می گویید چرا موضع تان را اعلام نمی کنیم و وقتی نیز اعلام می کنیم می گویید که این نشان دهنده مخالفت شما با فردی است که از او اعلام حمایت کرده اید.
به هر حال اختلاف پیش آمد و ما تصمیم گرفتیم اگر نامزد مورد حمایت ما به ریاست جمهوری نرسد ما در هیچ یک از جلسات پارلمان شرکت نکنیم و این حق سیاسی، طبیعی و قانونی ماست. از همان لحظه سیلی از اتهام ها به سمت ما روان شد و این مساله تا همین لحظه نیز ادامه داشته است و تا انتخاب رئیس جمهور نیز این اتهام ها ادامه خواهد داشت و خواهند گفت که ما جلوی انتخاب رئیس جمهور را گرفته ایم. حتی پس از انتخاب رئیس جمهور نیز این اتهام ها پایان نخواهد یافت.
از این رو ما از دو سال پیش تصمیم گرفته ایم که به خاطر این اتهام خود را تحت فشار احساس نکنیم. بسیار خوب هم اکنون به روند جدید رسیده ایم. قبل از رسیدن به این مرحله ما تحت فشارهای زیادی قرار داشتیم. به ما این اتهام را وارد می کردند که شما به علت نرفتن به پارلمان ریاست جمهوری را به تعطیلی کشانده اید و در نتیجه پارلمان را نیز به تعطیلی کشانده اید و نهادهای دولتی و منافع مردمی را نیز به تعطیلی کشانده اید. دو سال است که این اتهام ها به ما وارد می شود و ما موضع خود را تغییر نداده ایم.
برخی هستند که فکر و ذکرشان این نیست که در انتخاب رئیس جمهور مشارکت کنند بلکه تمام فکر و ذکرشان این است که چگونه از تحولات مساله انتخابات ریاست جمهوری برای ایجاد فتنه میان حزب الله و جریان ملی آزاد استفاده کنند یا میان حزب الله و جنبش امل فتنه ایجاد کنند یا اینکه فتنه ای میان حزب الله و جریان المَرَدَه ایجاد کنند. چند هفته پیش که برادران ما به صورت طبیعی درباره نامزدی میشل عون سخن گفته بودند، در روزنامه ها نوشتند که این اظهارات چندین باره حزب الله در خصوص حمایت از میشل عون باعث تحریک سعودی و جریان المستقبل می شود و مساله انتخاب رئیس جمهور را دشوار می کند. با این حساب ما بالاخره نفهمیدیم که سخن بگوییم یا ساکت باشیم.
به هر حال ما اهل راستی، وفاداری و پایبندی به موضع هستیم. ما اینگونه بوده ایم و اینگونه باقی خواهیم ماند.
تماس
های بین الملل و منطقه ای با ما صورت گرفت و فشار به صورت های مختلف بر ما
وارد شد تا از التزام خود به میشل عون عقب بنشینیم. حدود یکسال پیش طرحی
ترغیب کننده به ما ارائه شد بر اساس این طرح اعلام شد که جریان المستقبل،
سلیمان الافرنجیه دوست و همپیمان عزیز ما را نامزد پست ریاست جمهوری کرده
است. این اقدام با این هدف صورت گرفته بود که برای ما مشکل ایجاد کند و ما
را بر سر دو راهی قرار دهند و میان ما همپیمان مان اختلاف ایجاد کنند. اما
ما با وجود اینکه سلیمان الافرنجیه همپیمان و دوست ما بود ما به پیمان خود
متعهد ماندیم و از میشل عون حمایت کردیم. طی این برهه فشارهای زیادی بر ما
وارد شد.
مثلاً گفته می شد چرا حزب الله بر جنبش امل فشار نمی آورد. چرا حزب الله
از سلیمان الافرنجیه نمی خواهد که از نامزدی ریاست جمهوری کنار بکشد.
ما
موضع مان روشن است ما از میشل عون حمایت می کنیم. آنچه هم اکنون لازم است
این است که میان طرف های سیاسی، تماس، دیدار و مذاکره انجام شود تا به
تفاهم برسند. نیروهای سیاسی لبنانی می توانند با تفاهم با یکدیگر موفق به
انتخاب رئیس جمهور شوند.
لبنانی ها باید طی چند هفته آینده تمام تلاش
خود را به کار بگیرند تا به تفاهم دست پیدا کنند تا بتوان رئیس جمهور را
انتخاب کرد و پس از آن دولت وحدت ملی را تشکیل داد. دولتی که همه در آن
شرکت داشته باشند و مقدمات برگزاری انتخابات پارلمانی فراهم شود و نهادهای
دولتی فعال شوند روند سیاسی در کشور از سر گرفته شود. ما در مورد خود باید
بگوییم ما منتظر آن نیستیم که از سوی (برخی کشورهای) منطقه چیزی به ما گفته
شود و نمی خواهیم از تحولات منطقه در جهت مسائل داخلی لبنان استفاده
ابزاری کنیم. ما اینگونه بوده ایم و خواهیم بود.
برادران و خواهران گرامی در این شب مبارک که شب وفاداری و تجدید بیعت و شب پایداری بر موضع و حق است، در این شب رویدادهای شب دهم محرم سال شصت و یک هجری در کربلا را یادآور می شویم، تا با فرمانده وفادار آشنا شویم. امام حسین در شب دهم محرم به اصحاب خود فرموند این قوم فقط مرا می خواهند و جز من به دنبال کسی نیستند. امام حسین فرماندهی نیست که بخواهد از مردم بهره بگیرد یا آنها را به خاطر خود یا حتی به خاطر اهداف مقدس فدا کند.
او خود را پیش می اندازد تا فداکاری و وفاداری خود را نشان دهد. از این رو به اصحاب خود فرمودند که این شب تاریک شما را در بر گرفته است از تاریکی شب استفاده کنید و از اینجا بروید. من بیعتم را از شما برداشتم. نه تنها خودتان از اینجا بروید بلکه هر یک از شما دست یکی از اهل بیت من را نیز گرفته و با خود ببرد و مرا در اینجا رها کنید. من فردا وقتی که خورشید برآید و یزیدیان و سپاه عبیدالله زیاد بیدار شوند تنها با یک خیمه و یک فرد مواجه خواهند شد و آن، حسین بن علی، نوه دختری حضرت محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود، اما آیا همین طور هم شد. نه اینطور نشد. اگر بخواهیم نامی بر شب عاشورا بگذاریم باید آن را شب وفاداری، راستی و ثبات در میدان بنامیم، قدم هایی که مرگ آن ها را به لرزه در نمی آورد و جمجمه هایی که به خداوند سپرده می شد.
اصحاب امام، حضرت عباس علیه السلام و اهل بیت امام حسین همگی، نه فقط برای امام حسین بلکه برای ثبت در تاریخ فریاد بر آوردند که ما برویم و شما را رها کنیم تا شما کشته شوید و ما بعد از شما زنده بمانیم، خدا زندگی پس از شما را گوارا نسازد. سخنان جاودانه ای در آن شب بیان شد. سخنانی که در طول نسل ها به مدرسه ای تبدیل شد. این مدرسه را یاران امام حسین برای همه زمان ها و همه جاها ساختند. یکی از یاران امام حسین به ایشان عرض کرد ای اباعبدالله به خدا قسم من اگر بدانم که کشته می شوم و سپس سوزانده می شوم و سپس خاکستر من در هوا پراکنده می شود و سپس زنده می شوم و آنگاه دوباره کشته می شوم و بازهم سوزانده می شوم و خاکستر من بر باد داده می شود و این کار هزار بار با من صورت می گیرد،ای حسین ترا رها نخواهم کرد.
ما نیز در این کشور که با امام حسین علیه السلام آشنا شدیم و به او عشق ورزیدیم و از او پیروی کردیم و در مقاومت با او بیعت کردیم و در هیچ میدانی دست از او نکشیدیم. ما در این کشور که مردان ما ثابت کرده اند حسینی هستند و زنان ما نیز ثابت کرده اند که زینبی هستند و نوجوانان ما که ثابت کرده اند قاسمی هستند و جوانان ما که ثابت کرده اند عباسی هستند، فردا نیز در روز دهم محرم در تمامی شهرها، روستاها و شهرک های مان و با وجود تهدیدها و تلاش هایی که برای کشتار صورت می گیرد همچون همیشه به آنها می گوییم ما را بکشید ولی ما فردا هرگز دست از حسین نخواهیم کشید.
دبیر کل حزب الله لبنان در پایان، گفت: ما فردا بار دیگر بر پایبندی خود به موضع امام حسین و حضور خود را در کنار امام حسین نشان خواهیم داد. ما فردا همبستگی خود را با مردم مظلوم، شریف، غریب و محاصره شده یمن نشان خواهیم داد. ما حضور خود را در کنار رهبری خردمند، شجاع، مقاوم و ثابت یمن نشان خواهیم داد. ما همبستگی خود را با ارتش ملی یمن و کمیته های مردمی و انقلابی یمن و قبایل یمنی که از عزت شان دفاع می کنند نشان خواهیم داد و به آنها اعلام می کنیم که شما تنها نیستید و همه ما یمن هستیم.
فردا بر هویت جهادی خود تاکید خواهیم کرد بر هویت ایمانی، روحی و معنوی خود برای مقابله با هرگونه چالش تاکید می کنیم. ما فردا ثابت خواهیم کرد که ما فرزندان این امام هستیم فرزندانی که بر موضع ایشان پابرجا باقی مانده اند. ما کسانی هستیم که چنانچه آمریکا، اسرائیل یا تکفیری ها یا هر طاغوتی از طاغوت های جهان ما را میان کشته شدن و تن به ذلت دادن مخیر کنند ما فریاد بر می آوریم که هیهات من الذله، هیهات من الذله. چرا هیهات من الذله، زیرا خداوند ما را از این کار بازداشته است.
خداوند، پیامبرش، مومنان و جان هایی منیع الطبیع و غیور، از آن ابا دارند که اطاعت از افراد پست را کشته شدن عزتمندانه ترجیح دهند. زیرا عقل و فطرت بشری با پذیرش خفت و خواری مخالفت دارد و خداوند متعال نیز آن را مردود اعلام کرده است. بنابراین ای وفادارن، ای شرافتمندان، ای خانواده های شهدا، ای مجروحان، ای خانواده های مجروحان، ای مجاهدان، ای حسینی ها و ای زینبی ها فردا «فریاد استغاثه حسین» بلند می شود و جواب شما چه خواهد بود. (جمعیت حاضر در مجتمع سیدالشهدا یکپارچه فریاد «لبیک یا حسین» سر دادند).