رئیس جمهور چین، «تدی روزولت» ثانی میشود؟
رویداد۲۴ جوزف نای نظریه پرداز برجسته روابط بین الملل در «پراجکت سیندیکیت» نوشت: اگر یک نفر به جز ولادیمیر پوتین بتواند به جنگ روسیه در اوکراین پایان دهد، این فرد، شی جین پینگ رئیس جمهور چین است. اما شی تاکنون از ترس آسیب رسیدن به سیاست داخلی و فقدان شجاعت و تخیل، در حاشیه ماجرا ایستاده و احتمالاً در آنجا نیز خواهد ماند.
در ادامه این مطلب آمده است: ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه فکر می کرد که می تواند به سرعت کییف را تصرف و دولت اوکراین را منحل کند. پوتین چه بوسیله درایت و چه به وسیله خیال پردازی های تاریخی خود گمراه شده باشد، دست اندازی او به اوکراین در برابر مقاومت مؤثر این کشور شکست خورده است. او به بمباران وحشیانه شهرهایی مانند ماریوپل و خارکف روی آورد تا مردم غیرنظامی را به تسلیم وادارد - همانطور که قبلاً در گروزنی (مرکز جمهوری چچنستان در روسیه) و حلب (بزرگترین شهر سوریه) انجام داده بود.
آیا راهی برای پایان سریع این کابوس وجود دارد؟ یکی از احتمالات این است که شی جین پینگ، رئیس جمهور چین نقش «تدی روزولت» را ایفا کند. پس از جنگ وحشیانه روسیه و ژاپن در سال 1905، روزولت برای میانجیگری وارد عمل شد. او بر طرفین فشار آورد تا مصالحه کنند و در نهایت نیز پیروز شد. این پیروزی نفوذ جهانی آمریکا را تقویت کرد و جایزه صلح نوبل را برای روزولت به ارمغان آورد.
ترکیه، اسرائیل و فرانسه برای میانجیگری در جنگ کنونی روسیه در تلاشند، اما آنها به اندازه شی، اهرم فشاری نزد پوتین ندارند. سوال این است که آیا شی تخیل و شجاعت استفاده از این اهرم را دارد یا خیر.
تا اینجای کار، پاسخ منفی است. در حالی که چین مدتها خود را مدافع اصول حاکمیت و تمامیت ارضی معرفی میکند، نقض گستاخانه منشور سازمان ملل توسط پوتین را تحمل کرده است. هنگامی که شورای امنیت سازمان ملل متحد به قطعنامه ای در محکومیت حمله روسیه به اوکراین رای داد، چین به این قطعنامه رای ممتنع داد. با اینکه مشخص است اعضای ناتو به عضویت اوکراین در این ائتلاف رأی نمیدهند، چین تحریمهای غرب علیه روسیه و اقدامات ناتو را مورد انتقاد قرار داده است.
عدم تمایل چین به انتقاد از روسیه باعث شده است که این کشور در حاشیه دیپلماتیک بماند و قادر به اعمال نفوذ متناسب با قدرت اقتصادی و نظامی رو به رشد خود نباشد. اگرچه سانسورچیان چینی بیشتر اخبار مربوط به جنگ را محدود میکنند، برخی در پکن درخصوص اینکه آیا موضع دیپلماتیک چین در خدمت منافع ملی این کشور است یا خیر، تردید دارند. به عنوان مثال، وانگ هویائو، رئیس مرکز چین و جهانیسازی در پکن، پیشنهاد کرده است که چین باید دست به میانجیگری بزند تا پوتین از سیاست فاجعهبارش در اوکراین صرف نظر کند.
چرا این کار ممکن است به نفع چین باشد؟ پاسخ یک چیز است: موضع کنونی چین ادعای این کشور مبنی بر دفاع از حاکمیت، که از آن برای جلب نظر همسایگان خود در آسیای جنوب شرقی استفاده می کند را تضعیف می کند. به همان اندازه، جنگ، از قدرت نرم چین در اروپا می کاهد.
با طولانی شدن جنگ و افزایش تحریم های غرب، این خطر نیز وجود دارد که تحریم های ثانویه به چین سرایت کند و به آن آسیب برساند. میانجیگری می تواند به این موضوع و خطرات ناشی از جنگ کمک کند. میانجیگری همچنین وابستگی فزاینده روسیه به چین را عمیق تر و وجهه و جایگاه جهانی چین را تقویت می کند. با این کار، رئیس جهور چین حتی ممکن است برنده جایزه صلح نوبل شود.
البته، چنین ابتکاری هزینه هایی نیز در پی خواهد داشت. دیپلمات های چینی، جنگ در اوکراین را یک درگیری اروپایی می دانند. اگر جنگ قدرت اروپا، ایالات متحده و روسیه را از بین ببرد، چین می تواند از تشدید درگیری ها سود ببرد. علاوه بر این، اگرچه جنگ در حال تضعیف یکی از متحدان چین است، اما دستور کار سیاسی جهان را به نفع پکن تغییر داده است.
پس از بحران مالی سال 2008، رهبران چین به این نتیجه رسیدند که ایالات متحده در حال افول است و این باعث شد که سیاست خارجی صبورانه و محتاطانه دنگ شیائوپینگ را کنار بگذارند. ناسیونالیسم از آن زمان در این کشور افزایش یافت و شی ابراز امیدواری کرد که چین تا سال 2049 - صدمین سالگرد جمهوری خلق - به طور قاطع ایالات متحده را از نظر ژئوپلیتیک پشت سر بگذارد.
مانع اصلی در مقابل رویای شی ایالات متحده و به تبع آن فقدان متحدان چین است. شی و پوتین با ایجاد روابط شخصی، اتحادی را که قبلاً یک اتحاد ساده بود، تقویت کردند. حتی اگر جنگ در اوکراین این اتحاد را کمرنگ کرده باشد، شی همچنان معتقد است که «رقصیدن با کسی که شما را به مهمانی آورده» عاقلانه است.
آغاز یک حرکت روزولتی احتمالاً به تخیل و انعطاف پذیری بیشتری از سوی چین نیاز دارد. با توجه به اینکه شی به دنبال پیروزی در سومین دوره ریاست جمهوری است، آنچه برای او مهم است حفظ کنترل حزب کمونیست بر کشور و زمامداری خود بر این حزب است.
با کاهش رشد اقتصادی، این حزب برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود به ناسیونالیسم تکیه کرده است. به همین دلیل است که رسانه های رسمی چین و وب سایت های ملی گرایانه ادعاهای پوتین را تکرار می کنند که اوکراین دست نشانده غرب است و روسیه در مقابل قلدری آمریکا ایستاده است. حمایت از جنگ پوتین با "دیپلماسی جنگجوی گرگ" ناسیونالیستی چین مطابقت دارد.
اما در حالی که تهاجم پوتین سیاست جهانی را متحول کرده، توازن قدرت را تغییر نداده است. اتحاد ناتو و آمریکا تقویت شده و آلمان از موقعیت دفاعی قویتری نسبت به گذشته برخوردار شده است. در عین حال، شهرت روسیه به عنوان یک قدرت نظامی قدرتمند ضربه جدی خورده، اقتصاد اش ضعیف شده و قدرت نرم آن در حال فروپاشی است.
چین همچنان می تواند با استفاده از فرصت تدی روزولت که در اختیار دارد، اوضاع را تغییر دهد. ولی بعید بنظر می رسد این اتفاق بیفتد.