هدف جو بایدن از سفر به عربستان چیست؟
رویداد۲۴ در ادامه این مطلب آمده است: بایدن شاید به صراحت گفته باشد که امنیت اسرائیل – به جای موضوع قیمت نفت – چیزی است که انگیزه سفر آتی او به منطقه را فراهم کرده و محور گفتگوها خواهد بود. اما به نظر می رسد که نگرانی برای امنیت اسرائیل بیشتر به عنوان سپری در برابر انتقادهای مطرح شده در واشنگتن علیه دیدار برنامه ریزی شده بایدن با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی باشد.
از آنجا که بایدن قول داده بود عربستان سعودی را به دلیل قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار در سال 2018 به یک کشور مطرود تبدیل کند، اعضای کنگره، رسانهها و سازمانهای حقوق بشری دست دادن برنامهریزی شده با بن سلمان را خیانت به اصول رئیسجمهور توصیف میکنند. کاخ سفید تا کنون از گفتن اینکه آیا ماجرای خاشقجی در جریان دیدار بایدن در عربستان سعودی مطرح خواهد شد یا نه، خودداری، اما تایید کرده است که چنین دیداری برگزار خواهد شد.
بایدن همچنین در نشست سران کشورهای عربی با حضور رهبران عربستان سعودی، کویت، عمان، بحرین، قطر، عراق، اردن و مصر شرکت خواهد کرد. او همچنین یک کنفرانس تلفنی برای اسرائیل، هند و امارات متحده عربی برگزار خواهد کرد.
یک دیپلمات آمریکایی به هاآرتص گفت: این سفر اول از همه برای نشان دادن و تایید حضور ایالات متحده در خاورمیانه و تلاش برای رد ادعاهای مربوط به جدایی این کشور از منطقه است.
او افزود: ما معتقد نیستیم که این سفر منجر به ایجاد یک خاورمیانه جدید یا اتحاد نظامی استراتژیک شود که شامل اسرائیل یا حتی برخی از کشورهای عربی شود، به ویژه زمانی که هر یک از این کشورها برنامه جداگانهای دارند و گاهی منافع متضاد، نه فقط با ایالات متحده، بلکه بین خودشان دارند. اما اعلامیههای مشترک نیز ارزش دارند، به ویژه زمانی که شما در حال انجام یک نبرد سیاسی قبل از انتخابات میان دوره ای باشید.
منظور دیپلمات آمریکایی از تضاد منافع به آرزوی اسرائیل برای ایجاد ائتلاف علیه ایران، همزمان با گفتگوی عربستان با نمایندگان ایران است. امارات چند توافق مهم اقتصادی نیز با تهران بسته است. نمونه متفاوت آن قطر، شریک ایران در میدان عظیم گاز طبیعی در خلیج فارس است، در حالی که در عین حال به دلیل مشارکت در میانجیگری بین ایالات متحده و طالبان و پذیرش پناهجویان افغان مورد تحسین دولت بایدن قرار گرفته است. این همان قطری است که سعودی ها و امارات خواستار قطع روابطش با ایران به عنوان پیششرطی برای رفع محاصره اقتصادی اعمال شده علیه قطر در سال 2017 شدند. قطر هرگز با این خواسته ها موافقت نکرد - و امروز هیچ کس چنین درخواستی را مطرح نمی کند.
قطر تنها مخالف ائتلاف عربی علیه ایران نخواهد بود. عمان، کشوری که میزبان نخستین جلسات گفتگوهای منتهی به برجام بود، هم بخشی از ائتلاف نخواهد بود. عمان خود را یک کشور میانجی می بیند که روابط مستحکمی با همه کشورهای منطقه از جمله ایران داشته و قصد انحراف از این سیاست را ندارد. همین امر در مورد کویت نیز صدق می کند، که به تحریم و محاصره قطر نپیوست و در کارزار عادی سازی روابط بین کشورهای خلیج فارس و اسرائیل شریک نیست.
در تعدادی از گزارش های رسانه های اسرائیلی از عراق نیز به عنوان یکی از اعضای احتمالی چنین ائتلافی نام برده شده است. در یک جهان موازی، همه چیز ممکن به نظر می رسد – اما عراق هنوز به چنین جهانی وارد نشده است. ماه گذشته، پارلمان عراق قانونی را تصویب کرد که هرگونه تماس با اسرائیل و اسرائیلی ها، از جمله در رسانه های اجتماعی را ممنوع می کند. نقض این ممنوعیت می تواند به حکم اعدام منجر شود. مجلسی که هنوز درباره رئیس جمهور یا تشکیل دولت به توافق نرسیده، موفق به تصویب یک قانون ضد اسرائیلی به اتفاق آرا شد. در حال حاضر، عراق مطلقاً علاقهای به پیوستن به یک ائتلاف ضد ایرانی ندارد تا حداقل نه تا زمانیکه از نظر تامین برق، آب و گاز به آنها وابسته باشد.
تناقض آنجاست که شخصی که پشت قانون بوده مقتدی صدر است، رهبر مذهبی جدایی طلبی که اکثریت زیادی را در انتخابات به دست آورد و به نظر می رسد که موضعی آشکارا ضدایرانی اتخاذ کرده – اما در عین حال او هم مخالف سرسخت حضور آمریکا در خاورمیانه است.
وقتی روابط عربستان سعودی با عراق را بررسی می کنید، این درهم تنیدگی عراق پیچیده تر می شود. عربستان سعودی از اقلیت سنی در عراق حمایت می کند، همان اقلیتی که به ائتلاف صدر پیوسته است. ائتلافی که هردوی سعودی ها و آمریکا آن را مانعی برابر نفوذ ایران در عراق می دانند. در حالی که بلوک شیعه مورد حمایت ایران علیرغم شکست شبهنظامیان شیعه و نمایندگان آنها در انتخابات از قدرت سیاسی بالایی برخوردار است، دشوار است تصور کنیم دولت عراق (اگر زمانی استحکام پیدا کند) با پیوستن به چنین ائتلافی موافقت کند، حتی اگر عراق، عربستان را برای تامین برق خود جایگزین کند.
بین کشورهای عربی که معاهده صلح با اسرائیل امضا کرده اند، از جمله اردن، مصر، سودان، مراکش و امارات، نیز اختلافاتی وجود دارد. رقابت بین ریاض و ابوظبی بر سر جذب سرمایه گذاران خارجی در جریان است. ریاض به هر شرکتی که در آنجا تجارت ایجاد کند، مشوق و مزایای مالی ارائه میکند. ابوظبی هم از این روند عقب نمانده و حتی به دلیل تصویری که به عنوان کشوری آزاد و نسبتا لیبرال دارد، دارای مزیت ارایه خدمات آموزشی عالی و طیف وسیعی از سرگرمی ها به کارگران خارجی و غربی است.
تنش دائمی بین اردن و عربستان سعودی وجود دارد که ناشی از وابستگی پادشاهی هاشمی به کمک های اقتصادی عربستان است. اردن همچنین از نیت عربستان برای بیرون راندن این کشور از نقش مهم خود در اماکن مقدس مسلمانان در اورشلیم می ترسد و تنها کشور عربی است که مشکل فلسطین ثبات آن را تهدید می کند. تهدید ایران از اولویت های ملک عبدالله نیست – اما تهدید اسرائیل هست.
از نظر ظاهری، همه این کشورها به جز عراق، «غربگرا» محسوب میشوند. به عبارت دیگر، کشورهایی هستند که ایالات متحده می تواند از آنها انتظار حمایت از سیاست های خود را داشته باشد، حتی اگر تا حدودی مخالف باشند. اما دیگر تقسیم بندی سنتی دوگانه "غرب گرا" و "ضدآمریکایی" وجود ندارد.
هاشم الزبیدی، سردبیر هفتهنامه عرب در لندن، در مقاله "از سوئز تا نئوم" میگوید دلیل تیره شدن روابط بین عربستان سعودی و ایالات متحده، لابیستهایی هستند که برای از بین بردن روابط نزدیک دو کشور در طول دهه ها تلاش کرده و هنوز هم در حال تلاش هستند.
او این لابی ها را به دسته های مختلف تقسیم میکند: لابی "طرفدار دموکراسی" که حتی قبل از ماجرای خاشقجی و جنگ یمن، هدف خود را تضعیف روابط با عربستان سعودی تعیین کرده بود. لابی دیگر مورد حمایت قطر، و حامی منافع دوحه در برابر منافع سعودی است. به گفته او لابی رسانه ای به رهبری واشنگتن پست است که می خواهد ماجرای خاشقجی را جاودانه کند – لابی که مستقیماً برای هدف قرار دادن ولیعهد محمد بن سلمان کار می کند.
به گفته الزبیدی، یک توطئه آمریکایی وجود دارد که رسانه ها، کنگره و حتی مقامات ارشد دولت در آن عضویت دارند تا به عربستان سعودی تهمت زده و آن را منزوی کنند.
دیدگاههای «الزبیدی»، منعکسکننده گفتمان رایج در عربستان سعودی و کشورهای خلیجفارس است. وقتی به این ادعاها، شوکی که اعلامیه بایدن برای احیای برجام به منطقه خلیج فارس وارد کرد و همینطور ماجرای خروج وحشت زده از افغانستان و تخلیه عراق را هم اضافه کنیم، سوء ظن عمیق نسبت به دولت بایدن کاملاً قابل درک خواهد شد.
بارزترین جلوههای این استراتژی جدید عبارتند از گسترش همکاری با چین از جمله قصد عربستان سعودی برای خرید موشک و فناوری نظامی، برقراری مجدد روابط بین ترکیه، عربستان سعودی و امارات؛ توقف مذاکرات خرید هواپیماهای جنگی اف 35 بین ایالات متحده و امارات. امتناع از پیوستن به تحریم های آمریکا که پس از تهاجم به اوکراین علیه روسیه اعمال شد. و رد درخواست بایدن برای افزایش تولید نفت عربستان.
این اقدامات جایگزینی برای روابط نزدیک و ضروری با ایالات متحده نیست، بلکه تلاشی برای تنوع بخشیدن به گزینه های دیپلماتیک و رفع وابستگی کامل به یک ابرقدرت واحد است. با توجه به همه اینها، ائتلاف دفاعی اعراب، اسرائیل و آمریکا که اکنون به عنوان یک استراتژی جدید از سوی بایدن ارائه می شود، در حال حاضر چیزی جز یک پیش نویس تند و تیز نیست. به جز اسرائیل، کشورهایی که مایلند در این اتحاد گرد هم آیند، ایران را به عنوان یک هدف نظامی نمیبینند و متقاعد کردن آنها برای پیوستن به چنین جنگی در زمانی که ایالات متحده دیپلماسی را تنها کانال برای مهار تهدید هسته ای ایران میبیند، سخت خواهد بود.
بر خلاف اتحاد نظامی، ایجاد یک چارچوب رسمی برای همکاری اقتصادی منطقه ای می تواند هدف واقع بینانهای باشد. با این حال، تکمیل آن مستلزم برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و عربستان سعودی است که همچنان منتظر است نوع برخورد بایدن با خودشان هستند.
بیشتر بخوانید: سایهی ترامپ از سه مسیر احیای برجام را مختل کرده
اتحادها، ائتلافها و بلوکها نیازمند تعهدات بلندمدت مبتنی بر ثبات دولتی هستند. از منظر کشورهای عربی، تنها آنها هستند که میتوانند چنین تعهدی را ارائه دهند و اسرائیل که در بلاتکلیفی سیاسی غوطه ور است و آمریکا که نمی داند رئیس جمهور بعدی اش چه کسی خواهد بود، قادر به ارایه چنین تعهدی نیستند. به نظر می رسد امضای قراردادهای همکاری اقتصادی و فناوری در سفر بایدن، از جمله توافقات مربوط به استقرار مجدد نیروهای بین المللی در جزایر صنافیر و تیران در ورودی خلیج عقبه، باز شدن آسمان عربستان به روی هواپیماهای مسافربری اسرائیلی، اعلامیه های دوستی و امنیت، و ایجاد کمیته های راهبری برای ارتقای همکاری محتمل باشند اما ناتوی اسرائیلی-عربی باید منتظر بماند.