دلنوشته تهیه کننده برنامه دیدنیها در دهه ۶۰ به یاد جلال مقامی
رویداد۲۴ غلامحسین میرزاده نخستین تهیه کننده و طراح برنامه دیدنیها در دهه ۶۰ که با اجرای مرحوم جلال مقامی از شبکه دوم سیما پخش بود، متنی برای رویداد۲۴ ارسال کرده که در در ادامه میخوانید:
مرداد سال ۱۳۶۲، روزهای گرمی بود و هوا کلافه کننده. در سربالائی جام جم عرقریزان و نفسزنان به طرف ساختمان ۱۳ طبقه و استودیوی دوبلاژ جام جم میرفتم. چند ماهی بود بهدنبال یک مجری بودم. سال ۱۳۶۱ پرونده دیدنیها با یک مجموعه ۱۳ قسمتی با دو مجری که انصافاً هر یک در کارشان استاد و بینظیر بودند، بسته شد اما برایم راضیکننده نبود و با انتظاراتم از دیدنیها همخوانی نداشت. از طرفی انتخاب و پیشنهاد مجری از طرف تهیهکننده و تائیدش توسط دفتر طرح و برنامه، کاری شبیه به معجزه بود. بهویژه زمانی که خیال عبور از کلیشهها و قالبهای رایج را میداشتی.
وقتی وارد استودیوی دوبلاژ شدم، دوبلورها مشغول دوبله بودند؛ یادم نیست چه فیلمی بود برای این که همه تمرکز من متوجه مردی بود که توسط یک دوست مشترک معرفی شده بود. مردی که با صدای مخملین و جادوئی او بقدر کافی انس و الفت داشتم، اما برای اولین بار بود که از نزدیک با چهرهاش آشنا میشدم. آن زمان در واحد دوبلاژ هنوز از ویدئو و کامپیوتر خبری نبود و طبق روال سنتی، آپارات و فیلم ابزار کار بود و چه کار سخت و طاقتفرسائی بود وقتی کار به برداشتهای متعدد میکشید.
بیشتر بخوانید: جلال مقامی؛ مردی که اگر نبود دوبله ایران چیزی کم داشت
استودیو تقریباً نیمه تاریک بود و تصویر واضحی از گویندگان به چشم نمیآمد. با اشتیاق و کنجکاوی به مردی خیره شدم که صدایش در عین صلابت و مردانگی؛ لطیف و گوشنواز بود. با خود میگفتم که چقدر چهره با صدا همخوانی دارد! آخر بارها عکس این موضوع ناامیدم کرده بود.
دقایقی بعد انتظار به پایان رسید، راوی غولهای اسطورهای هالیود و سینمای حرفهای جهان اینک در نزدیکترین فاصله از من ایستاده بود. درحالی که مشغول سلام و علیک و تعارفات معمول بودیم، صدائی در درونم نجوا میکرد. «خودشه، خودشه ... خودشه»
در آن لحظه دغدغهام تنها دوچیز بود، نمود این چهره زیبای مردانه در تصویر ویدئو و مهمتر نظر دفتر طرح و برنامه شبکه دو. هر دو این فاکتورها تعیینکننده بود؛ ویدئو به لحاظ فنی گاهی گمراهکننده است و آن چه در نمای طبیعی زیباست را بهخوبی منعکس نمیکند، گاهی هم به عکس. همان خاصیتی که میکروفن دارد و صدای عادی با صدای ضبطشده تفاوتهای بسیار دارد. البته ناگفته نماند که دلشوره تائیدیه گرفتن از دفتر طرح و برنامه، بیشتر فکر من را به خود مشغول کرده بود؛ یعنی یک مرد جذاب و شیکپوش امروزی و بهنوعی خارج از کلیشههای رایج تائید میشود؟
برایش از طرحهایم گفتم و سعی کردم علاقه و توجهاش را جلب کنم. ناباورانه و با تردید از این که این ایدهها در شرایط آن روز قابلیت اجرا داشته باشند؛ پذیرفت و قرار تست تصویر گذاشتیم. طبق روال برای تائید هر مجری لازم بود تست صدا و تصویر گرفته شود.
باخوشحالی و نگرانی، این بار گذر زمان را در سرپائینی جام جم نفهمیدم. در این فکر بودم که چه روشی را بهکار گیرم تا در مرحله تائید، به مشکل برنخورم. آخر این مرحله کار ظرافتهائی داشت. روزی را که پاسخ مثبت دفتر طرح برنامه اعلام شد، با جزئیات به خاطر دارم. راستش تصور تائید جلال مقامی با همه تمهیدات بهکار گرفته شده که ناشی از شناخت کافی از جو حاکم بر شبکه دو بود، برایم اتفاقی غیرقابلباور بود.
از راست به چپ غلامحسین میرزاده تهیه کننده برنامه دیدنیها / مرحوم جلال مقامی دوبلور و مجری دیدنیها / مرحوم رسام عرب زاده طراح برجسته فرش / هوشنگ بنایی تصویربردار دیدنیها / قاسم شاکری کارگردان آیتمهای برنامه دیدنیها و مرحوم منصور امینی مدیر تهیه دیدنیها
اواخر مرداد ماه ۶۲ موتور برنامه دیدنیها استارت خورد؛ موتوری که تا حدود یک دهه بهکار خود ادامه داد و هیچ گاه تصور نمیکردم که در حال و هوای دهه شصت و در اوج جنگ و خاموشی و بمباران شهرها، دیدنیها به روزنهای از نور زندگی و امید تبدیل شود. حالا و پس از گذشت چهار دهه از آغاز و سه دهه از پایان دیدنیها وقتی نظرات مردم را در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی میبینم؛ متوجه عمق تاثیر دیدنیها در دهه ۶۰ میشوم.
اصولاً برنامه دیدنیها و انتخاب مقامی بهعنوان مجری؛ گویای یک اصل و قانون در کسب و کار و تجارت است که در مغربزمین معروف است به «پیوند درست و آگاهانه زمان مناسب، مکان مناسب و شخص مناسب.»
دهه شصت و زمان جنگ تحمیلی بودجه صدا وسیما بسیار کم و بهویژه برای برنامههای شبیه دیدنیها که اصطلاحاً به نوع (ج) معروف بودند، بسیار قلیل و ناچیز بود. این کمبود حتی در زمان اختصاص امکانات و تجهیزات، وضعیت غمانگیزتری پیدا میکرد و به همین دلیل من و همه عوامل برنامه میبایست تلاش و دلسوزی بیشتری را بهکار میبستیم.
جلال مقامی که همزمان با اجرای برنامه دیدنیها بکار و حرفه اصلیاش دوبله اشتغال داشت، اساساً به حقالزحمه ناچیز صدا وسیما برای اجرای برنامه نیازی نداشت و به این کار بهعنوان یک کار برخاسته از دل نگاه میکرد.
من به قدری با کار و حفظ کیفیت برنامه درگیر بودم که فرصت نگاه به بیرون و آگاهی از میزان موفقیت برنامه را بهویژه در اوائل کار نداشتم. اولین بار توسط جلال مقامی بود که فهمیدم در کجای کار ایستادهایم. تقریباً در مرحله پخش سومین یا چهارمین برنامه بودیم که برایش سفری به شمال کشور و بعد جنوب پیش آمد. شبی که تلفن کرد و با چه حرارتی از برخورد مردم با خودش برایم چه نکات جالبی را بیان کرد. از این که در زمان جیرهبندی و کوپنی شدن اجناس؛ چه قدر شرمنده فروشندگانی میشد که به هیچ طریقی زیر بار قبول دریافت مبلغ کالاهایشان نمیرفتند تا ماشینهائی که بهدنبال هم صف میکشیدند که ایشان را به مقصد برسانند.
بهواقع مهمترین و واقعیترین سند تشخیص چگونگی موفقیت برنامه شخص جلال مقامی بود که با شوق و دقت و وسواس فراوان عکسالعمل مردم و گاه پیشنهادهای آنان را با من در میان میگذاشت. با این که بعد گذشت چند ماه مرکز تحقیقات اجتماعی سازمان نظرسنجیها در باره برنامه دیدنیها را در اختیارم گذاشت، اتفاقی که پس از آن بصورت مستمر تداوم یافت یا از طریق دریافت هفتگی صدها نامه از طرف مردم متوجه فراز و فرودهای برنامه میشدم؛ اما همچنان مهمترین و دقیقترین عامل ارزیابی برنامه شخص جلال مقامی بود که دوست داشت میان مردم عادی زندگی کند و از آن جا که بسیاری از استودیوهای دوبلاژ در مناطق مرکزی شهر قرار داشت، لذا ایشان ناچار به استفاده از وسائل نقلیه عمومی بودند و همین باعث میشد بیش از منِ تهیهکننده که شدیداً در گیر تولید برنامه بودم با مردم سروکار داشته باشد.
شادروان جلال مقامی به معنی واقعی حرفهای و کاربلد بود؛ گاهی بهدلیل تنگی وقت و کمبود امکانات ناچار از ضبط تصاویر مجری (پلاتو) بهصورت جداگانه و آیتمهای داخل برنامه باز بهصورت جداگانه و در زمان دیگری میشدم. این امر در مونتاژ نهائی میتوانست در یکدستی برنامه و نوع اجرا و لحن مجری تاثیری منفی داشته باشد، اما با توضیحاتی که قبل از ضبط به ایشان میدادم و حس و حال و حتی موسیقی بهکار رفته را برایش تشریح میکردم، به سادگی و با تیزهوشی مطلب را به خوبی میگرفت و به زیبائی هرچه تمامتر ادا میکرد بهطوری که بیننده حرفهای هم هیچگاه تصور نمیکرد این برنامه در زمانهای مختلفی ضبط شده و مجری را بهعنوان یک واسطه فعال که در بطن موضوعات و آیتمها حضور دارد، تصور میکرد.
جلال مقامی، انسانی شریف و اخلاقمدار بود. رابطه ما در طول ۱۰ سال تولید و پخش برنامه و تا به امروز، صمیمانه و رفاقتی بود. از زمانی که بهدلائلی دیدنیها را رها کردم و در اواخر کار مدتی این برنامه بدون من تهیه و پخش شد، تا همین اواخر زندگی پربارش، هر گاه به مناسبتی در مصاحبه و برنامهای شرکت میکرد؛ بزرگوارانه به نام من و نقش و جایگاهم در طراحی و موفقیت برنامه اشاره میکرد. غالب رسانهها و مصاحبهکنندهها ترجیح میدهند با چهرههای شناختهشده در افکار عمومی مصاحبه کنند و متاسفانه در این میان افراد کلیدی و اصلی ساخت برنامه نادیده گرفته میشوند؛ اما در این مورد واقعاً جلال مقامی بدون استثنا در هر مناسبتی از من و نقشم در دیدنیها به نیکی یاد میکرد؛ امری که همیشه و از اعماق وجودم مرا قدردان و دلبسته این مرد بزرگ میکرد.
خاطرات من از زنده یاد جلال مقامی فراوان است و بازگوئی حتی شمهای از آن فرصت بیشتر و مناسبت دیگری را طلب میکند. چنانچه عمری باقی باشد و همتی و فراغتی؛ بنا دارم خاطرات و یادداشتهایم را در باره ۴۰ سال کار رسانهای و بهویژه ۱۰ سال تهیه برنامه دیدنیها را بهصورت یک کتاب منتشر کنم. در آن صورت حق این عزیز از دست رفته به نحو شایستهتری ادا خواهدشد.
غرض نقشی است کز ما باز ماند
که هستی را نمیبینم بقایی
دیدنیهاست