تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۲۱ تير ۱۴۰۳
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

ایده‌هایی که جهان را تغییر دادند: فردگرایی چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر جهان داشت؟

ایده‌های زیادی هستند که ما آن را بدیهی می‌دانیم، اما زندگی مان را دگرگون کرده‌اند. ایده‌هایی که قبل از آن‌ها زندگی جور دیگری بود؛ جوری که حالا نمی‌توانیم تصورش را کنیم. مجله بریتانیایی «ویک» مجموعه گزارش‌هایی با عنوان «ایده‌هایی که زندگی ما را تغییر دادند» منتشر کرده است. رویداد۲۴ این ایده‌ها را به زبانی ساده برای شما روایت می‌کند. در این شماره خواهیم گفت که فردگرایی از کجا آمد و چه تاثیری بر جهان داشت.

ایده‌هایی که جهان را تغییر دادند: فردگرایی چگونه به وجود آمد و چه تاثیری بر جهان داشت؟

رویداد ۲۴: فردگرایی یک رویکرد فلسفی، سیاسی و اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تاکید می‌کند و فردیت را در کانون توجه خود قرار می‌دهد. این رویکرد برای استقلال شخصی و خودآیینی ارزش فراوانی قائل است و بر اولویت منافع افراد بر منافع دولت و گروه‌های اجتماعی تاکید می‌کند.


فردگرایی مخالف مداخله نهاد‌های بیرونی_ نهاد‌هایی مانند حاکمیت و کنشگران دو و غیردولتی_ در منافع افراد است.

سوزان براون، نظریه‌پرداز سیاسی اهل کانادا، در کتاب «سیاست فردگرایی» می‌نویسد: «بنیاد و پیش‌فرض اساسی مفهوم فردگرایی این است که در جریان تلاش و مبارزه برای آزادی، فرد انسانی حائز بیشترین اهمیت است و بر هر چیزی اولویت دارد». رویکرد فردگرایی گاهی به همین دلیل، یعنی اولویت دادن به منافع فردی دربرابر منافع جمعی، مورد انتقاد قرار می‌گیرد.

الکسی دو توکویل، فیلسوف بزرگ سیاسی، فردگرایی را چنین توصیف می‌کند: «فردگرایی نوعی خودخواهی معتدل است که انسان‌ها را تشویق می‌کند فقط به دایره کوچک خانواده و دوستان خود توجه کنند».

فردگرایی چگونه به وجود آمد؟

ریشه‌های فردگرایی را می‌توان در مسیحیت اولیه جستجو کرد. براساس کتاب مقدس، عیسی مسیح پیروان خود را اینگونه اندرز داد که رستگاری به این نیست که اهل قوم و قبیله‌ی خاصی باشید (سخنی دربرابر این اعتقاد یهودیان که رستگاری را خاص قوم یهود می‌دانند)؛ رستگاری به انتخاب نحوه‌ی زیست انسان است.

براساس اصول اعتقادی مسیحیت، اساس ارتباط خداوند و بشر مبتنی بر ارتباطی فردی است؛ خدا با فرد فرد انسان‌ها ارتباط دارد و نه با یک قوم و گروه. اصلاحات پروتستانی قرن شانزدهم، در واقع بازگشتی به این اعتقاد مسیحیت اولیه بود، اما این مفهوم را فراتر از معنای نخستین آن برد و این ایده را که کشیشان واسطه‌ی بین خدا و فرد هستند مردود اعلام کرد.

پس از دوران اصلاحات و در عصر روشنگری، ایده‌ی مدرن فردیت شکل گرفت. امانوئل کانت، فیلسوف بزرگ عصر روشنگری، جوهر فردیت مدرن را در عبارتی معروف چنین خلاصه کرد: «جرأت اندیشیدن داشته باش».

بدین ترتیب مفهوم خودآیینی فردی گسترش یافت و به یکی از ستون‌های تمدن غربی بدل شد. آزادی‌های مدنی، حق رای سیاسی افراد و برابر شهروندان دربرابر قانون از جمله مظاهر این ایده هستند. اما فردگرایی فقط یک پدیده‌ی غربی نیست. تحقیقات منتشر شده در مجله علوم روانشناسی_ در سال ۲۰۱۷_ نشان می‌دهد که ایده‌ی فردگرایی در سراسر جهان گسترش یافته است. پژوهش مذکور چنین اظهار می‌کند: «یافته‌ها نشان می‌دهند که مفهوم فردگرایی در اغلب جوامع در حال افزایش است. البته با وجود افزایش چشمگیری که در سراسر جهان به سوی فردگرایی ایجاد شده، تفاوت‌های فرهنگی همچنان قابل توجه هستند. علاوه بر این، تفاوت‌های فرهنگی به تغییراتی بازمی‌گردند که توسعه اجتماعی-اقتصادی ایجاد می‌کند.»


بیشتر بخوانید:ایده‌هایی که جهان را تغییر دادند: کمونیسم چگونه به وجود آمد و چه سرنوشتی یافت؟


فردگرایی چگونه جهان را تغییر داد؟

افزایش استقلال شخصی، خودآیینی و فردگرایی مصادف بود با کاهش وابستگی متقابل، کاهش اجتماع و کاهش همبستگی. این رخداد برای کسانی که معتقدند باید از استقلال فردی دربرابر تعهدات تحمیل شده‌ی نهاد‌های اجتماعی (مانند دولت) محافظت کرد، رخدادی مثبت بود. این گروه با مداخله‌ی دولت در اقتصاد، از طریق دولت رفاه، و ملی کردن صنایع و همچنین وضع مقررات اقتصادی مخالف اند. مواضع سیاسی فردگرایانه، مانند تاچریسم و نئولیبرالیسم، نقش فرد را برجسته می‌کنند و جامعه را به طور کلی کنار می‌گذارند. مارگارت تاچر در سال ۱۹۸۷ گفت: «چیزی به نام جامعه وجود ندارد. زنان و مردان فردی وجود دارد، خانواده‌ها وجود دارند. هیچ حکومتی جز از طریق مردم، نمی‌تواند کاری انجام دهد و مردم نیز در درجه اول، باید از خودشان مراقبت کنند.»

مخالفان فردگرایی می‌گویند که این عقیده باعث کاهش همکاری جمعی انسان‌ها شده و مردم را وادار کرده با یکدیگر رقابت کنند و این به ضرر سرمایه‌ی اجتماعی است. پژوهش‌های زیادی درباره‌ی تاثیر فردگرایی بر میزان خرسندی و رضایت از زندگی انجام شده است. برای مثال دو تحقیق گستره در کشور ژاپن انجام شد که نتایج آن نشان می‌داد «میان ارزش‌های فردگرایانه و تعداد روابط دوستانه و صمیمی افراد رابطه عکس وجود دارد.»

فردگرایی از طرفی باعث کاهش همبستگی اجتماعی شده است؛ اما از طرف دیگر بر اهمیت حقوق فردی تاکید گذاشته و گسترش آزادی‌های فردی را درپی داشته است. مورد اخیر را می‌تواند هم می‌توان مثبت تلقی کرد و هم منفی. برای مثال، گسترش آزادی‌های فردی باعث به رسمیت شناخته شدن حقوق پایه‌ای هر فرد در قوانین داخلی و بین‌المللی شده است. از طرف دیگر، می‌توان گسترش آزادی‌های فردی را با ذکر نمونه‌هایی مانند حق حمل سلاح در ایالات متحده منفی تلقی کرد.

برندن اونیل در نشریه‌ی اسپکتیتور از فضایل فردگرایی تمجید کرده و می‌نویسد: «فردگرایی حقیقی مردم را، از نظر اخلاقی، نسبت به رفتار خود آگاه‌تر و داناتر می‌کند. همانطور که جان استوارت میل_ یکی از بزرگترین متفکران لیبرال_ استدلال می‌کرد، افراد تنها از طریق آزادی عمل و داشتن اختیار تعیین سرنوشت خودشان است که می‌توانند به موجوداتی کمال‌یافته و دارای مسئولیت اخلاقی تبدیل شوند؛ زیرا قوای مختلف بشری، اعم از قوه‌ی ادراک، قوه‌ی داوری، حس تمایز و هویت، توان فعالیت ذهنی، و حتی ترجیحات اخلاقی، تنها به‌واسطه‌ی انتخاب ارادی ممکن می‌شوند.»

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تصاویر تاریخی
نظرات شما