آیا ایران باید با ترامپ مذاکره مستقیم کند؟
رویداد۲۴| پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا، دو نظر در ایران به وجود آمده است. برخی تحلیلگران میگویند باید با ترامپ و آمریکا تعامل کنیم و برخی دیگر با ذکر مثالی قدیمی از ادبیات فارسی (سگ زرد برادر شغال است) میگویند که باید به تقابل بپردازیم. هر دو گروه هم منطق و دلایل خود را روی میز میگذارند. آنهایی که معتقدند باید با آمریکای ترامپ هم تعامل و کار کنیم میگویند نباید در تاریخ ماند و آنچه طی چهار سال آینده رخ خواهد داد به تصمیماتی بستگی دارد که در تهران گرفته میشود. مخالفان نیز معتقدند تضمینی وجود ندارد و نمیتوان این مسیر را در پیش گرفت.
به گزارش فرارو، پروندههای درهمپیچیدهای میان ایران و آمریکا وجود دارد. مطالعه مسیری که دو کشور طی چند دهه پشت سر گذاشتند نیز نشان میدهد که معمولاً این پروندهها به غیر از مقاطعی، به دلیل سیاستهای دو طرف به سمت بیشتر پیچیده شدن حرکت کرده است. آنچه در دوران ترامپ پیش روی ماست و راههایی که برای برخورد با آن داریم را در گفتگو با سیدعلی حسینی دیپلمات پیشین و تحلیلگر سیاست خارجی بررسی کردیم.
حسینی به فرارو گفت: «این که بخواهیم بگوییم با بازگشت ترامپ چه رخدادهایی میان تهران و واشنگتن رخ خواهد داد، نیازمند توجه به این نکته است که جاده همیشه یک طرفه نیست. یعنی اینطور نیست که هرچه آمریکا و ترامپ بخواهند، همان خواهد شد. آنها حاکم مطلق نیستند. این که وضعیت به چه سمت خواهد رفت، بستگی به این دارد که در ایران چه تصمیمی گرفته میشود. قرار است چه برخوردی داشته باشیم؟ همچنان روابط خصمانه بین دو کشور حاکم باشد یا اینکه از میان تهدیدات آمریکا و به خصوص ترامپ فرصتها را شناسایی و از آنها استفاده کنیم؟ قرار نیست همیشه در حالت تخاصم باشیم.»
وی افزود: «به عنوان مثال، موردی را ذکر میکنم معتقدم مقداری راه روشن خواهد کرد. مجاهدین خلق به علت اینکه قبل از انقلاب دست به ترور چند نفر از آمریکاییها زده بود، در فهرست سیاه گروههای تروریستی آمریکا قرار داشت. بیش از ۳۰ سال در این لیست بود. اما چه شد که از لیست سیاه خارج شد؟ چون همه کارشناسانی که بر موضوع منافقین کار میکردند معتقد بودند به علت اینکه سازمان اتباع آمریکا را کشته، آمریکاییها هیچ وقت آنها را به اصطلاح نمیبخشند و از لیست سیاه خارج نمیکند. سال ۲۰۰۳ که آمریکا عراق را اشغال کرد، منافقین را هم با به کارگیری استعداد یک تیپ در پادگان اشرف محاصره کردند. نیروهای بدنه سازمان در اشرف و رهبرانشان هم در مقرهای دیگر بودند. این مقرها یکی پس از دیگری جمع شد و همه را در اشرف چند سال به عنوان زندانی نگه داشتند. اما منافقین توانستند با فرمانده همان تیپ ارتباطاتی برقرار کنند و پس از چند سال که آن فرمانده به آمریکا برگشت و بازنشسته شد، با همکاری و پشتیبانی سازمان یک مرکز مطالعاتی ایجاد کرد. لابی گسترده این مرکز و حوادث دیگری که در منطقه رخ داد از جمله درگیریهای ما و آمریکاییها در عراق، در نهایت موجب شد که سازمان از لیست سیاه خارج شود.»
این تحلیلگر سیاست خارجی اضافه کرد: «ما پس از حدود پنج دهه حکمرانی در کشور باید به این نقطه رسیده باشیم که شعارها سرلوحه و خط مشی کشورداری نیستند. ما که جوانتر بودیم، پس از انفجار هفتم تیر و شهادت دکتر بهشتی در خیابانها شعار میدادیم «ایران پر از بهشتیه»، اما واقعا ایران پر از بهشتی بود؟ ما نتوانستیم یک بهشتی، مطهری یا مفتح دیگر تربیت کنیم. آنها رفتند. بعضی شعارها برای تقویت روحیه خوب است، اما نباید خیلی از این شعارها را سرلوحه حکمرانی قرار بدهیم. میتوانیم بگوییم طرف مقابل نمیتواند کاری از پیش ببرد، اما حقیقت این است که دست طرف مقابل هم بسته نیست. با تمرکز بر شعارها، ما در دهههای گذشته خیلی از ظرفیتهای خود استفاده نکردیم.»
حسینی با تاکید بر اینکه باید از منافعمان در آمریکا دفاع میکردیم، خاطرنشان کرد: «ساختار آمریکا مثل یک شرکت تعاونی است. هر چه در این شرکت تعاونی سرمایهگذاری کنید، میتوانید از آن بهرهمند شوید. این سرمایهگذاری میتواند مادی یا معنوی باشد. ما هیچ وقت از این ظرفیت استفاده نکردیم. جمعیت بزرگی از ایرانیان را در آمریکا داریم. جمعیت بزرگی از شیعیان، مسلمانان، عربها و غیرعربها و جمعیتهای آزادیخواهی که گرایشهای چپ دارند و به نحوی حامی مظلومین هستند، در آمریکا زندگی میکنند.»
وی افزود: «جمعیت ایرانیان مقیم آمریکا جمعیت باسوادی هستند که متوسط سواد آنها بالای فوق لیسانس است. در همین انتخابات دو زن ایرانیتبار وارد کنگره آمریکا شدند. ما ایرانی تباری داریم که از طرف آمریکا به عنوان سفیر در کشورهای دیگر خدمت کردند و دانشمندانی داریم که مورد احترام مقامات درجه یک آمریکا هستند. در بعضی مقاطع که ما واقعاً تصمیم گرفته بودیم با آمریکاییها کار و بتوانیم از منافع خودمان در آن کشور دفاع کنیم، این ایرانیان مخصوصاً نخبگان تلاشها و فداکاریهای زیادی کردند و به خاطر موقعیت علمیشان توانستند از منافع ایران دفاع کنند. این ایرانیها افراد حزباللهی نیستند. افراد وطنپرست یا متدینی هستند که به ایران علاقه زیادی دارند. در جامعه آمریکا هم مورد احترام هستند. آیا امروز به این فکر کردهایم که از ظرفیتهایی این چنین استفاده کنیم؟ قطعاً در این صورت وضعیت میان ایران و آمریکا تفاوت میکند.»
حسینی یادآور شد: «یکی دیگر از موارد تاثیرگذار بر تحولات پیش رو میان ایران و دولت ترامپ، مذاکره مستقیم با آمریکاست. وقتی مذاکره غیر مستقیم داریم، یعنی کشوری میآید بین ما و آمریکا پل میزند. شاید این ارتباط غیرمستقیم در ابتدا خوب باشد، اما در میان مدت و درازمدت به ضرر ماست. بالاخره هر کشوری منافعی دارد و حرف ما را به نحوی منتقل میکند که منافع خودش نیز حفظ شود. حرف آمریکاییها را هم بر همین اساس منتقل میکند؛ بنابراین باید مستقیم مذاکره کنیم. اگر صلاح نیست علنی باشد، باید به مذاکرات پنهان بپردازیم. در دیپلماسی راههای مختلفی برای گفتگو وجود دارد. ولی این که حرفهایمان را از پشت تریبون، در مصاحبهها یا از طریق واسطهها بگوییم، مثل این است که بوکسوری با دست و چشم بسته وارد رینگ میشود و میخواهد مبارزه کند؛ اما فقط میتواند فریاد بزند. این فریاد هم فقط به گوش خودش میرسد و در هیاهوی استادیوم گم میشود. آمریکا با امپراتوری رسانهای که دارد و مثالش هیاهوی استادیوم است، نمیگذارد این صدا شنیده شود. در مورد عراق، آمریکاییها مطرح کردند که صدام حسین سلاح کشتار جمعی دارد. آنقدر در این خصوص هیاهو کردند که صدای عراق هم به هیچ جا نرسید. حدود یک میلیون عراقی کشته شدند و بعد هم گفتند اشتباه شد و سلاح کشتار جمعی پیدا نکردیم؛ بنابراین در میدان مبارزه باید با دست و چشم باز از امکانات خودمان استفاده کنیم.»
این دیپلمات پیشین کشورمان تاکید کرد: «در ارتباط با شخص ترامپ هم ما باید از شناخت و سوابق پیشین استفاده کنیم، اما در گذشته نمانیم. باید این مساله را مورد مطالعه قرار بدهیم، آیندهپژوهی کنیم و به راه و روش برخورد با او برسیم. این هم بدانیم که آمریکاییها ماجرای زندگی، کشورداری و حکمرانیشان بر اساس پول میگردد. ما باید بتوانیم منافعی را تعریف کنیم که دو طرف از آن بهرهمند شوند. اگر فکر کردیم میتوانیم حرکتی کنیم که فقط خودمان بهره ببریم و طرف مقابل بردی در آن نداشته باشد، سخت در اشتباهیم. حتما باید منافع دوطرفه را تعریف کنیم. ما میتوانیم همه کالاهایی که امروزه داریم از چین، مالزی، و تایوان تهیه میکنیم، از خود آمریکا بخریم و با سودی که به آنها میرسانیم، چند برابر در عرصههای دیگر سود ببریم. مثلاً چه کسی در جهان وجود دارد که خودروسازی آمریکا را تائید نکند؟ تریلی ماک ۷۰ سال پیش آمریکا هنوز در جادههای ما کار میکند. این خودرو را با خودروی چینی که امروز به وفور در کشور ما یافت میشود مقایسه کنید.»
وی افزود: «پس میتوانیم از صنعت، فناوری و علم موجود در آمریکا استفاده کنیم و بهرهای هم به آمریکا برسانیم. این همان سیاستی است که تمام کشورهای دنیا نسبت به آمریکا اتخاذ کردند. اگر امروز کره جنوبی در حوزه خودروسازی به عنوان یکی از پنج صنعتی که در کشور خود تعریف کرده به نقطه خوبی رسیده و بازارهای خوبی را فتح کرده، ناشی از همین سیاست تعریف منافع مشترک و تبادل فناوری است.»
حسینی یادآور شد: «توجه به این نکته مهم است که آمریکا هم مثل بقیه کشورهاست. کدام کشور را در دنیا سراغ داریم که به اندازه توانش به دیگران ظلم نمیکند؟ روسیه و چین را ببینید. هر کشوری به اندازه توانش این کار را میکند. اگر زیادهخواهی ندارند، به این خاطر است که زورشان نمیرسد. امکانش را داشته باشند، آنها هم مثل آمریکا خواهند شد. بنابراین، ما باید برخی باورها را تغییر دهیم و صبر و حوصله داشته باشیم. روابط با آمریکا یا هر کشور دیگری هم مکانیکی نیست که یک دکمه بزنیم و ههه چیز درست یا دگرگون شود. باید با صبر و حوصله راهها و منافع مشترک را پیدا کرد. ما امکان لابیگری و دفاع از منافعمان در آمریکا را داشتیم، اما هیچ وقت از آن استفاده نکردیم. به جای آن با برخی سیاستها و سرلوحه قرار دادن شعارها، متحمل خسارت شدیم. در حالی که باید منافع را مد نظر قرار بدهیم.»
وی تاکید کرد: «وقایع بعد از ۱۱ سپتامبر در منطقه یک نمونه روشن از مد نظر قرار دادن منافع است. صدام حسین همیشه یک دشمن بالقوه برای ما بود. طالبانِ حاکم بر افغانستان در آن زمان نیز همینطور بودند. ما توانستیم با راه و روشی از تصمیمات آمریکا که به نفع ما بود استفاده کنیم و و این دو دشمن شرق و غرب کشورمان توسط آمریکا سرنگون شوند و بهره آن به ما برسد. در عراق هم بعدها با سیاستهای خوبی که در پیش گرفتیم، زیاده خواهیهای آمریکا را ابتدا متوقف کردیم و بعد توانستیم یک سازوکار حاکمیتی نزدیک به ایران را روی کار بیاوریم. شیعیان و کردهایی در عراق سر کار آمدند که سالها در ایران بودند و ما با آنها رفاقت داشتیم و کار کردیم. در نهایت میگویم که دنیا، دنیای صفر و صدی نیست. بالا و پایین دارد. تمام پیروزیها و شکستها باید چراغ راه آینده باشد که بدانیم با آمریکا و ترامپ هم میشود کار کرد.»