عبدالحسین میرزا فرمانفرما: شاهزاده پرنفوذ قاجاری که رضا خان تحت امرش بود
رویداد۲۴ | عبدالحسین میرزای فرمانفرمایان در خانوادهای اشرافی متولد شد. پدرش، فیروز میرزا نصرتالدوله، یکی از شاهزادگان نامدار قاجار و شانزدهمین پسر عباس میرزا بود. عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار، خود یکی از مهمترین شخصیتهای نظامی و سیاسی دوره قاجار بود. این نسبت خانوادگی باعث شد که عبدالحسین میرزا از بدو تولد جایگاه ویژهای در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد.
از سوی دیگر، مادر او، هما خانم، دختر محمدعلی میرزا دولتشاه و نوه فتحعلی شاه قاجار بود. بنابراین، عبدالحسین میرزا نهتنها از سوی پدر بلکه از سوی مادر نیز به خانواده سلطنتی مرتبط بود و این ارتباطات خانوادگی، زمینهساز ورود او به عرصههای مهم حکومتی شد.
سالهای نخست و تحصیلات عبدالحسین میرزا فرمانفرما
عبدالحسین میرزا مانند بسیاری از شاهزادگان قاجاری، در خانه و تحت نظر معلمان خصوصی آموزش دید. این معلمان، افراد برجستهی آن زمان در زمینههای علوم دینی، ادبیات فارسی، تاریخ و ریاضیات بودند. عبدالحسین میرزا بعدها، برای تکمیل تحصیلات خود به اروپا فرستاده شد و در آنجا آموزشهای نظامی و مدیریتی دید. وی در اروپا علاوه بر آموزشهای نظامی، با مفاهیم جدید سیاسی و اجتماعی نیز آشنا شد و این آشناییها، تاثیر زیادی بر دیدگاههای او درباره حکمرانی و مدیریت کشور داشت. او همچنین در زمینه زبانهای خارجی، بهویژه زبان فرانسه، مهارت پیدا کرد که در سالهای بعد در روابط دیپلماتیک و مکاتبات رسمی به او کمک کرد.
آغاز فعالیت سیاسی
دوران فعالیت سیاسی عبدالحسین میرزا فرمانفرما را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:
۱. دوره آغازین: این دوره زمانی است که او تحت نظارت ولیعهد مظفرالدین میرزا، چندین سمت استانی را عهدهدار شد.
۲. دوره شکوفایی سیاسی: این دوره از زمان به تخت نشستن مظفرالدین شاه در سال ۱۳۱۳ هـ. ق/۱۸۹۶ میلادی آغاز شد و تا کودتای ۱۲۹۹ هـ. ش/۱۹۲۱ میلادی ادامه یافت.
۳. دوره افول سیاسی: این دوره از کودتای ۱۲۹۹ آغاز شده و تا زمان درگذشت او در سال ۱۹۳۹ میلادی ادامه یافت.
دوره آغازین
عبدالحسین میرزا با دختر ولیعهد، یعنی مظفرالدین میرزای آن زمان و مظفرالدین شاه آینده، ازدواج کرد و از آن زمان به بعد وارد عرصه سیاست شد. با به تخت نشستن مظفرالدین شاه، عبدالحسین میرزا به یکی از قدرتمندترین چهرههای دربار تبدیل شد. او به مناصب مهمی همچون وزارت دادگستری، وزارت جنگ و وزارت کشور منصوب شد. همچنین، در دوران نخستوزیری، تلاش کرد تا اصلاحاتی در ساختار حکومتی و اداری کشور ایجاد کند. یکی از اقدامات مهم او در این دوره، تلاش برای مدرنسازی ارتش ایران بود. او با استفاده از تجربیات خود در اروپا و ارتباط با مستشاران خارجی، برنامههایی برای بهبود وضعیت نظامی کشور تدوین کرد.
وی در سال ۱۳۰۹ هـ. ق، به عنوان فرمانده نیروهای نظامی آذربایجان منصوب شد. در همان سال، برادر بزرگتر او، سلطان عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما، درگذشت و عبدالحسین میرزا عنوان و مقام برادرش را به ارث برده و به عنوان والی کرمان منصوب شد.
روابط با بریتانیا
روابط فرمانفرما با بریتانیا در زمان تصدی او به عنوان حاکم کرمان آغاز شد. در این دوره کنسول بریتانیا در کرمان، پرسی م. سایکس (که بعدها به سر پرسی سایکس معروف شد)، از رابطه بسیار گرم و دوستانه خود با فرمانفرما سخن گفته است. سایکس همچنین گزارش داده که به واسطه فرمانفرما و نفوذ او، چندین اختلاف حقوقی برجسته بین ایران و بریتانیا و همچنین تعیین مرز بین ایران و بلوچستان تحت کنترل بریتانیا، به سرعت و به شکل رضایتبخشی حلوفصل شد.
هنگامی که فرمانفرما کرمان را ترک کرد تا به دربار مظفرالدین شاه در تهران بپیوندد، بریتانیاییها او را یکی از «بهترین دوستان بریتانیا در ایران» قلمداد میکردند.
دوره دوم، دوره شکوفایی سیاسی
مسیر عبدالحسین میرزای فرمانفرما به سمت قدرت سیاسی و شکوفایی از سال ۱۳۱۳ هـ. ق/۱۸۹۶ میلادی آغاز شد، زمانی که پسرعموی دوم، پدرزن و برادرزن او، مظفرالدین میرزا، که مردی بیمار و ۴۳ ساله بود، به سلطنت ایران رسید. فرمانفرما که در راس گروهی از همراهان شاه جدید از تبریز (که به جناح تبریزیها معروف بود) قرار داشت، به عنوان یکی از مدعیان جدی قدرت ظاهر شد. او در این مسیر با میرزا علیاصغر خان امینالسلطان، صدراعظم قدرتمند ناصرالدین شاه و نخستین صدراعظم مظفرالدین شاه، مقابله کرد. امینالسلطان انتقال قدرت به شاه جدید را به شکلی آرام مدیریت کرده بود، اما مخالفتهای فرمانفرما نقش مهمی در برکناری او داشت.
پس از برکناری امینالسلطان، فرمانفرما که به فرماندهی کل ارتش و وزارت جنگ منصوب شده بود، عملا کنترل دولت را به دست گرفت و به صورت غیررسمی نقش نخستوزیر را ایفا کرد. احشامالسلطنه در خاطرات خود مینویسد که او «به عنوان فرمانروایی واقعی عمل میکرد». این وضعیت باعث ایجاد ائتلافی علیه او شد که سرانجام راه را برای نخستوزیری میرزا علی خان امینالدوله باز کرد. با این حال نفوذ فرمانفرما در امور دولتی تا همچنان ادامه داشت و نهایتا زمانی که امینالدوله توانست شاه را قانع کند که فرمانفرما را کنار بگذارد، او را او را به عنوان والی فارس از پایتخت دور کردند و به شیراز فرستادند.
اندکی پس از اینکه میرزا علیاصغر خان امینالسلطان دوباره به عنوان نخستوزیر منصوب شد، فرمانفرما به تهران فراخوانده و سپس به تبعید فرستاده شد. تبعید فرمانفرما یک پیروزی بزرگ برای دشمنان سیاسی قدرتمند او بود.
تبعید و بازگشت عبدالحسین میرزا فرمانفرما
تبعید فرمانفرما چهار سال طول کشید. وی در ابتدا به مصر تبعید شد، اما بیشتر مدت تبعید را در بغداد سپری کرد. او پس از سقوط امینالسلطان اجازه یافت به ایران بازگردد. در همان سال نیز به عنوان والی کرمانشاه منصوب شد و در سال ۱۳۲۲ هـ. ق/۱۹۰۴ میلادی، بروجرود و لرستان نیز به حوزه حکمرانی او افزوده شدند.
در آن زمان احساسات مشروطهخواهی در ایران بهشدت در حال گسترش بود و فرمانفرما، همانند بسیاری از همتایان خود در میان اشراف و زمینداران بزرگ، تلاش میکرد تعادلی میان جبهه سلطنتطلبان و مشروطهخواهان برقرار کند. او در صفر ۱۳۲۵ هـ. ق/مارس ۱۹۰۷ میلادی به تهران فراخوانده شد تا سمت وزیر عدلیه را در اولین کابینه تشکیلشده تحت نظام مشروطه بر عهده بگیرد. فرمانفرما در همان سال، ضمن حفظ سمت خود بهعنوان وزیر عدلیه، به عنوان والی آذربایجان منصوب شد. در این مدت او مجبور بود با نفوذ نیروهای کردی و که با حمایت دولت عثمانی به خاک ایران تعرض میکردند مقابله کند؛ رویدادی که در آن دوره چندان غیرعادی نبود. فرمانفرما در این نبرد با نشان دادن شجاعت شخصی و مهارت دیپلماتیک، توانست کنترل اوضاع را به دست بگیرد، اما به دلیل کمبود حمایت لجستیکی مجبور به عقبنشینی شد و در پایان همان سال به تهران بازگشت.
تقریبا یک سال پس از کودتای محمدعلیشاه و به توپ بستن مجلس، فرمانفرما به سمت وزیر داخله منصوب شد. مهارت دیپلماتیک و رویکرد عملگرایانه او باعث شد بتواند از این بحران عبور کند و چند روز پس از برکناری محمدعلیشاه، بار دیگر به عنوان وزیر عدلیه در اولین دولت پس از او منصوب شود.
بیشتر بخوانید: ابراهیم حکیمی؛ نخستوزیر بیحاشیه! | پزشک دربار قاجار که ایدههای مدرن داشت
فرمانفرما در دوران حکومت احمدشاه، آخرین پادشاه قاجار، همچنان یکی از شخصیتهای بانفوذ و مورد توجه بود و اغلب به شاه مشورت میداد. او که نماینده اراک در دومین دوره مجلس شورای ملی بود، به حزب محافظهکار اعتدالیون پیوست و چندین سمت دولتی به او سپرده شد، از جمله وزارت عدلیه، وزارت داخله، و وزارت جنگ. اگرچه دولتهای این دوره عمر کوتاهی داشتند، اما سمتهای کابینه عمدتا در اختیار گروه کوچکی از سیاستمداران قاجار باقی ماند که فرمانفرما یکی از آنها بود.
مقابله با شورش سالارالدوله
در سال ۱۳۳۰ هـ. ق، مجلس فرمانفرما را به عنوان فرمانده کل ارتش اعزام کرد تا با ابوالفتحمیرزا سالارالدوله، سومین پسر مظفرالدینشاه، مقابله کند. سالارالدوله مدعی تاجوتخت شده و در استانهای غربی ایران از جمله کردستان و کرمانشاه نیروهایی گردآورده بود. افرادی همچون یپرمخان و رضاخان نیز در این نبردها شرکت داشتند. این نبردها که با در ابتدا با مشکلاتی همراه بود، در نهایت به شکست سالارالدوله ختم شد.
در طول بخش اعظم جنگ جهانی اول، عبدالحسین میرزا فرمانفرما ارتباط نزدیکی با بریتانیا داشت و بهشدت از سوی آنها حمایت مالی میشد. بریتانیا که در آن زمان در تهران دوستان بانفوذ چندانی نداشت، تلاش میکرد از نفوذ فرمانفرما برای پیشبرد اهداف خود بهره ببرد. بهدلیل فشار بریتانیا، فرمانفرما در سال ۱۹۱۵ میلادی بهعنوان وزیر داخله در دولتهای کوتاهمدت عینالدوله و مستوفیالممالک منصوب شد و همچنین برای مدت کوتاهی کمتر از سه ماه، نخستوزیری را بر عهده گرفت.
در سال ۱۹۱۶، شرایط بحرانی و نزدیک به هرجومرج در استان فارس باعث شد بریتانیا شاه را مجبور کند تا فرمانفرما را بهعنوان والی کل فارس منصوب کند، اگرچه او خود تمایلی به قبول این سمت نداشت. فرمانفرما به مدت چهار سال در این سمت باقی ماند و در این مدت همکاری نزدیکی با کنسول بریتانیا در شیراز و دوست قدیمیاش پرسی سایکس، فرمانده تفنگداران جنوب ایران، داشت.
اتحاد با انگلیسها
بریتانیا برای حفظ حمایت و همکاری فرمانفرما، که از نظر بریتانیا بسیار ارزشمند تلقی میشد، به درخواستهای مالی او پاسخ سخاوتمندانهای داد. اولین پرداخت به حساب بانکی شخصی فرمانفرما در لندن، مبلغی معادل ۱۵ هزار پوند بهعنوان جبران خسارت غارت انبارهای گندم او در نوامبر ۱۹۱۵ میلادی بود.
در طول چهار سال حکمرانی در شیراز، دولت بریتانیا علاوه بر سایر پرداختها، ماهانه ۴۰ هزار تومان (معادل ۶۵۰۰ پوند) برای اداره استان فقیر فارس تامین میکرد. البته بهاصرار فرمانفرما ۱۰ هزار تومان از این مبلغ بهطور مستقیم به خود او پرداخت میشد.
پس از جنگ جهانی اول و با تغییر موقعیت بریتانیا در ایران، برخی از مقامات بریتانیایی دیدگاهی نسبتا منفی به فرمانفرما پیدا کردند. بهویژه هرمن نورمن، یکی از اعضای سفارت بریتانیا، نسبت به او خصومت پیدا کرد. در سال ۱۹۲۰ میلادی (۱۳۳۹ هـ. ق)، زمانی که فرمانفرما از سمت خود بهعنوان والی فارس استعفا داد و این سمت به برادرزادهاش مصدقالسلطنه سپرده شد، نورمن ادعا کرد که فرمانفرما بهدلیل «عدم محبوبیت شدید» ناشی از حرص و طمع، مجبور به ترک این سمت شده است. نورمن در توصیف فرمانفرما، او را «بهطرز بیسابقهای، حتی در مقایسه با یک شاهزاده ایرانی، حریص و طمعکار» توصیف کرده است.
دوره سوم؛ دوره افول سیاسی
بلافاصله پس از کودتای ۱۲۹۹ سید ضیاءالدین طباطبایی، اشراف قاجاری دستگیر و زندانی شدند. این اقدامات تا حدی برای جلوگیری از مخالفتهای سیاسی و تا حدی برای اخاذی مالی صورت میگرفت. در میان این افراد، عبدالحسین میرزا فرمانفرما و دو پسرش، فیروز میرزا نصرتالدوله و عباس میرزا سالار لشکر، نیز حضور داشتند. این بازداشتها، البته موجب شرمساری مقامات بریتانیایی، که پیشتر به آنها تضمین امنیت شخصی داده بودند، شده بود. البته در نهایت رضاخان فرمانفرما را از بازداشت آزاد کرد.
خاندان فرمانفرما بریتانیا را مسئول حمایت از کودتای سید ضیاء و در نتیجه مسئول رنجهای خود میدانستند. این امر باعث تیرگی روابط خاندان فرمانفرما با بریتانیا شد. فرمانفرما یکی از امضاکنندگان بیانیهای در یکی از روزنامههای تهران بود که سید ضیاء را بهعنوان عامل بریتانیا محکوم میکرد. در مقابل سفارت بریتانیا نیز تا آنجا پیش رفت که پیشنهاد لغو حکم محافظتی فرمانفرما را مطرح کرد. ایم امر باعث وحشت فرمانفرما شد و وی در تلاشهایی برای بهبود روابط با بریتانیا انجام داد، اما این تلاشها بینتیجه بودند.
خشم رضاشاه
فرمانفرما در چندین مقطع حساس از قدرتگیری رضاخان، حمایتهای سیاسی و شخصی خود را به او ابراز کرد. او آشکارا از رضاخان به خاطر تلاش کوتاهش برای ایجاد جمهوری حمایت کرد و تاجگذاری او را جشن گرفت. با این حال رضاخان زمانی تحت فرمان فرمانفرما خدمت کرده بود و از این مسئله ناراحت بود و همچنین نسبت به ثروت او احساس حسادت داشت. به همین دلیل هیچگاه به این حمایتها پاسخی نداد و حتی اظهارات تحقیرآمیزی درباره فرمانفرما داشت. رضاخان همچنین بخشی از زمینها و داراییهای فرمانفرما را مصادره کرد.
قتل فرزند فرمانفرما و نهایت کار خود وی
در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی، رضاخان دستور بازداشت فیروز میرزا نصرتالدوله، پسر بزرگ فرمانفرما و وزیر دارایی وقت را به اتهام فساد صادر کرد. فیروز میرزا در سال ۱۳۱۷ شمسی در زندان و زیر شکنجه ماموران رضاشاه کشته شد. این واقعه ضربه سنگینی به فرمانفرما وارد کرد. او که از این ضایعه بهشدت آسیب دیده بود، اندکی بعد و در سال ۱۳۱۸ درگذشت.
ارزیابی شخصیت فرمانفرما
عبدالحسین میرزا فرمانفرما، اشرافزادهای باهوش و عملگرا بود که توانست طی چندین دهه در دریای پرطوفان سیاست ایران، و درحالیکه چشمانداز اجتماعی و سیاسی کشور دچار تغییرات چشمگیری بود، دوام بیاورد. او مانند بسیاری از سیاستمداران ایرانی زمان خود، اهمیت قدرت را درک میکرد و به دنبال متحدانی قدرتمند، چه داخلی و چه خارجی، برای حفظ منافع شخصی_ و همچنین آنچه بهعنوان منافع ملی تلقی میکرد_ بود.
عبدالحسین میرزا یکی از شاهزادگان قاجار بود که به داشتن خانوادهای بزرگ و پرجمعیت شهرت داشت. او در طول زندگی خود با هشت زن ازدواج کرد و صاحب ۳۶ فرزند شد. یکی از مهمترین ازدواجهای او، ازدواج با عزتالدوله، دختر مظفرالدین میرزا ولیعهد قاجار بود.
فرمانفرما سالهای پایانی زندگی خود را به مدیریت خانواده بزرگش و رسیدگی به باقیمانده ثروتش اختصاص داد. او بهدقت بر آموزش فرزندانش نظارت داشت و بر آموزشهای سنتی فارسی و همچنین آموزش مدرن و زبانهای خارجی تاکید میکرد. این توجه شامل دختران او نیز میشد، بهطوریکه زنان خانواده فرمانفرما از نخستین اعضای نخبگان اجتماعی ایران بودند که پس از ممنوعیت حجاب توسط رضاشاه در سال ۱۳۱۳ شمسی، به شکل عمومی و با پوشیدن لباسهای اروپایی در منظر عموم ظاهر شدند.
فرمانفرما همچنین توجه ویژهای به مسائل مذهبی داشت؛ به روحانیون ارشد احترام میگذاشت و از مصاحبت با آنان لذت میبرد. او بخش زیادی از ثروت شخصی خود را صرف امور خیریه کرد؛ از جمله تامین مالی برای ساخت «قنات کوثر» برای تامین آب بخشی از تهران؛ کمک به تاسیس مؤسسه پاستور؛ ساخت یک بخش در بیمارستان آمریکایی تهران؛ و ایجاد پارک، مسجد و آبانبار برای آرامگاه شاه نعمتالله ولی در ماهان.
خانواده فرمانفرما که از افراد بااستعداد و تحصیلکرده تشکیل شده بود، همچنان در امور اجتماعی، فکری و اقتصادی ایران نقش برجستهای ایفا کردند و به عنوان یکی از خانوادههای تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران شناخته میشوند.