تاریخ انتشار: ۱۱:۲۱ - ۰۷ فروردين ۱۳۹۶
خانواده یکی از قربانیان پلاسکو:

وسایلش سالم بود و بوی دود می‌داد/اگر تونل می‌زدند، پدرم را سالم پیدا می‌کردند، ولی قالیباف اجازه نداد

شاید یکی از تلخ ترین اتفاقات سال 95، فاجعه پلاسکو بود اما انگار این فاجعه هنوز تمام نشده است و برخی از خاناده های قربانیان آن فراموش شده اند.
 رویداد۲۴-شاید یکی از تلخ ترین اتفاقات سال 95، فاجعه پلاسکو بود اما انگار این فاجعه هنوز تمام نشده است و برخی از خاناده های قربانیان آن فراموش شده اند.

 میان حرف هایش چندین بار بغض می کرد، چندین بار عصبانی می شد، چندین بار از شرایط جدید زندگیش گفت و بار ها روی این جمله اش قسم خورد؛ « اصلا کمکی به ما نکردند. »

او همسر محمود محسنی یکی از قربانیان پلاسکو است، محمود  که 67 سال سن داشت برای بیش از 50 سال تاسیساتی ساختمان پلاسکو بود و در 8 سال آخر بازنشسته شده بود. روز پنجشنبه سی ام دی، محمود محسنی کمی دیرتر از روزهای قبلی ساعت 7 صبح بیدار می شود و به پلاسکو می رود.

ساعت 9 صبح همسرش با خبر می شود که پلاسکو آتش گرفته و به سرعت با همسر خود تماس می گیرد، محمود هم به او خبر می دهد که ساختمان آتش گرفته ولی آتش نشان ها آتش را خاموش کرده اند و رفته اند، اما چند ساعت بعد فاجعه رخ می دهد.

آن روز، محمود کی به پلاسکو رفت؟

پسر 16 ساله اش که درست روبروی عکس پدرش نشسته بود، شروع به حرف زدن کرد.

- آن روز صبح پدرم دیر کرده بود، حدود ساعت 7 بیدار شد و به پلاسکو رفت، که بعد...

کمی مکث می کند و جمله اش را تمام می کند.

- که بعد آن اتفاق افتاد.

چه زمانی فهمیدید که ساختمان ریخته است؟ و آیا انتظار داشتید که محمود هم داخل ساختمان باشد؟

همسر محمود که همسرش را محسنی صدا می کند، به سختی شروع کرد به گفتن از خاطره تلخشان.

- «یکی از آشناهای ما دخترم خبر داد پلاسکو ریخته است، تا این را گفت من به سرعت به دخترم گفتم به آنجا برویم چون مطمئن بودم محسنی داخل ساختمان است، رفتیم دیدیم قیامت شده و نمی گذاشتند به داخل برویم؛ آن موقع ما فقط گریه می کردیم. ولی در آنجا بعضی از مردم می خندیدند! چند روز اول من با دخترم به آنجا رفتیم ولی نمی گذاشتند به داخل برویم. ولی یک روز به زور به داخل رفتم. در آنجا یک نفر به من گفت که صدای افرادی آمده است، زنده هستند. ولی یک نفر دیگر گفت که هیچ صدایی شنیده نشده و نمی دانیم کسی آنجا زنده است یا مرده.»

می دانید چرا هنگام آتش سوزی از ساختمان خارج نشده بود؟

- وقتی به کلانتری بهارستان رفتیم یکی از مامورها به من گفت ما به محسن گفتیم به داخل ساختمان نرود ولی بعد از آن سریع یکی دیگر از مامورها مخالفت کرد و گفت "من به او گفتم تا به داخل ساختمان برود و فلکه را ببندد، ولی تا وارد آنجا شد ساختمان ریخت. "

همسر محمود ناگهان بغض کرد و خودش از مشکلات نبود «محسنی» گفت.

- الان اصلا کسی از ما حمایت نمی کند حتی مسئولان پلاسکو می گویند این کار، کار دوم محسن بوده تا به ما کمک نکنند. به خدا هیچ کمکی نکردند.

یعنی چه کار دومش بوده؟

- چون بازنشسته بود می گفتند کار دومش است، من اصلا نمی‌دانستم همسرم چقدر حقوق می گیرد ولی الان که حقوقش را تازه این ماه ریخته اند تازه متوجه شده ام حقوقش 990 هزار تومان بود.

او که حالا یاد همه بی توجهی ها افتاده بود با خشم و غم زیادی به حرف هایش ادامه داد:

- حدود 5 هفته پیش ما با خانواده دیگر قربانیان پیش اعضای هیئت مدیره پلاسکو رفتیم و گفتند تا یک هفته به ما کمک مالی ای برای عید می کنند، ولی تازه دو روز پیش 1 میلیون و  800 هزار تومان پول برای ما ریخته اند، آخر این حقوق محمود است یا عیدی او؟ گفتند درباره عیدی او بعدا فکر می کنند. چه فکری می خواهند بکنند؟

به پسرش نگاهی کرد و به حرف زدن ادامه داد. ظاهرا برای تحصیل پسرش پولی وجود ندارد.

-من دو بچه دارم، یک دختر 20 ساله و یک پسر 16 ساله. برای عید برای بچه ها حتی یک دست لباس نگرفتیم. ما با این پول باید برای خانه وسیله بخریم، خوراکی بخریم...

یعنی عیدی سال 95 محمود را پرداخت نکرده‌اند؟

-نه، الان از حقوق 3 ماه آخر او هم حقوق دو ماهش را پرداخت نکرده اند. فقط برای خانواده همه قربانی ها همین یک میلیون و 800 هزار تومان را داده اند.

او که کمی آرامتر شده بود، خواسته اش را گفت:

-اگر بتوان یک جای خوب برای دخترم یا پسرم کاری پیدا کنند خیلی خوب می شود.

ظاهرا محمود محسنی قبلا همسر دیگری داشته که از او طلاق گرفته و 4 فرزند دیگر هم از همسر قبلی خود دارد.

محمود خرج 4 فرزند دیگرش را هم می داد؟

او که گوشه ای از خانه اش، روی زمین نشسته بود، با این سوال یاد مشکلات دیگرش افتاد و دوباره اندکی خشمگین شد:

- نه آنها زن و بچه دارند، اما خب ارثیه پدرشان را که می خواهند. من از کجا پول بیاورم تا این دو بچه را بزرگ کنم؟

دوباره از مدیران پلاسکو گفت که انگار با حرف هایشان او را شدت ناراحت کرده اند:

- دفعه پیش به یکی از مدیران ساختمان اعتراض کردم، در جواب می‌گوید مغازه‌هایشان خراب شده است. ما فقط همین یک خانه را داریم، ای کاش خانه ما هم خراب می شد اما این اتفاق برای همسرم نمی افتاد.

همسر محمود که به شدت سردرگم بود، دقایقی سکوت کرد و دوباره حرفی را زد:

- یعنی اصلا هیچ کمکی به ما نکرده اند.

از طرف دولت هم کمکی به شما نکردند؟

-نه الان که هیچ کمکی نکرده اند. اوایل این حادثه 500 هزار تومان به ما کمک کردند، به غیر این اصلا هیچ کمکی نکردند. حالا مسئولان پلاسکو می گویند تلاش می کنند دیه محمود را بگیرند، اینکه کمک آنها نیست اگر دولت دیه را بدهد، خودش این کمک را کرده است.

خانم مولاوردی به خانه قاسم یکی دیگر قربانیان پلاسکو رفته بود و شاید در عید به اینجا هم بیاید.

- شنیدیم که معاون رئیس جمهور به خانه قاسم رفته است، اما نه کسی به اینجا نیامد.

ناگهان پسر محمود که تا آن لحظه ساکت بود با ناامیدی سوالی مطرح کرد انگار که دنبال فردی بود تا آن ها را از این شرایط نجات دهد.

-اگر او بیاید برای ما کاری می کند؟

همسر محمود شروع کرد به قسم خوردن و از وضعیت زندگی اش گفت:

الان اصلا هیچ چیزی ندارم، حتی برای کفن و دفن محسنی از اطرافیان پول قرض گرفته ام.

مگر نگفتند کفن و دفن رایگان است؟

- گفتند فقط برای بهشت زهرا رایگان است ولی من می خواستم جسد او را به اینجا بیاوریم. اینجا هم برای قبر 4 میلیون می گرفتند ولی ما 3 میلین تومان پول دادیم، بعد برای قبر یکی دیگر از قربانیان پلاسکو 20 میلیون پول داده اند.

آنها مشکل کفن و دفن را با امام جمعه آن منطقه در میان گذاشته بودند و قرار بود هزینه قبر برای آنها رایگان باشد که این اتفاق نیافتاده است. اما همسر محمود از هم محلی های خودش ناراحت نیست و باز هم از مدیران پلاسکو می گوید:

- «یکی از مدیران پلاسکو گفت قرار است در این رابطه هم کاری می کنند. الان عید است، من از افراد زیادی پول قرض گرفته ام این پول ها را چه زمانی باید به آنها بدهم؟ حتی یکی مدیران پلاسکو زنگ زد و گفت به ساختمان نور برویم، آنجا یک آقایی از ما مدارک خواستند من پرسیدم خود مدیر ساختمان کجا است گفت نیامده است. او به من گفت حق دیگر فرزندان محمود هم باید داده شود. آنها بچه دارند ولی دختر من 20 ساله است، اصلا عیبی ندارد حق آنها را هم بدهند اما اول باید حق ما را بدهند.»

با خشم زیادی به حرف زدن ادامه داد:

«به ما گفت شاید محمود همسر دیگری هم داشته باشد و ما خبر نداشته باشیم! آنها دنبال این هستند که به ما کمک نکنند. این کسی که این حرف ها را کسی زد قبلا رئیس آنجا بود و محسنی اصلا از او راضی نبود.»

و دوباره همان جمله ای را گفت که خودش متوجه نشده بود برای چندین بار تکرار کرده است:

-یعنی اصلا هیچ کمکی نکردند همه اینها الکی است. یکی می‌گوید دولت، یکی می گوید مدیران پلاسکو اما اصلا هیچکس کمک نکرده است.

راستی شایعه‌ای که می گفت این افراد در موتورخانه زنده هستند را شنیده بودید؟

آنها هم این ماجرا را در تلگرام شنیده بودند ولی اتفاقی دیگر باعث شده بود تا به درست بودن این ماجرا بیشتر باور کنند و پسر محمود محسنی از آن ماجرا گفت:

- من پدرم را دیدم، یک خط هم روی بدنش نبود، فقط از خفگی مرده بود.

مادرش هم که این حرف های پسرش را با حسرت زیادی تایید می کرد، از جایش بلند شد و حرف های پسرش را ادامه داد:

-در جیبش پولش، موبایلش و کارتش بود. آنها فقط بوی دود می دادند و سالم بودند، بدن محمود اصلا نسوخته بود.

پزشکی قانونی که اعلام کرد هیچ اثری از دود در بدن قربانیان پلاسکو وجود نداشته است.

همسر محسنی فریاد زد:

- دروغ می گویند، در پزشک قانونی پول هایش، کارت بانکش و موبایلش را دادند فقط بوی دود می آمد، دود آنها را خفه کرده بود.

پسر محمود که باور داشت که پدرش چند روز زنده بوده ادامه داد:

- فقط پای پدرم شکسته بودو یک ذره صورتش کبود شده بود ولی اگر آوار روی او می ریخت زخمی می شد، بازهم اگر چیزی روی آنها می افتاد باید زخمی می شد. من آنجا رفته بودم در زیرزمین یک اتاقکی بود که در آن گازوئیل وجود داشت. می گفتند پدر من را در آن اتاقک پیدا کرده اند.

و با حسرت عمیقی به تصمیمی اعتراض کرد که به نظر او پدرش را از او گرفته است:

- ولی پدرم زنده بود، اگر تونل می زدند تا جمعه، آنها زنده خارج می شدند ولی آقای قالیباف گفته بود، تونل نزنید.

پسر از شدت ناراحتی ساکت شد، مادرش گوشی محمود را و کارت هایش را نشان داد کاملا سالم بودند و با بغض به سختی به حرف هایش ادامه داد:

- «برق کاری که در آنجا بود به ما گفت که آقای قالیباف آمده کمک کند ولی بدتر کار را خراب کرده است. اصلا محمود هیچ آسیبی ندیده بود، او سالمِ سالم بود فقط یک ذره صورتش کبود شده بود، الان ببینید این گوشی او است که از قبل هم شکسته بود این گوشی در جیبش بود و هیچ آسیبی ندیده است و من حتی از آن استفاده هم می کنم. پولش هم سالم بود و من آن ها را به عنوان یادگاری نگه داشته ام، فقط بوی دود می دهد.»

و همسر محمود باز هم به حمایت کمی که از آنها شده اعتراض کرد:

- آن زمان ها ساعت 12 شب زنگ می زدند که در پلاسکو لوله ترکیده محسی سریعا به آنجا می رفت، هر چقدر هم به او می گفتم نرو می گفت نه ساختمان دست من است. الان انگار نه انگار او انقدر کمک کرده است. می گویند بخاطر محسنی ناراحت هستند، اگر ناراخت هستند چه کاری انجام داده اند؟ هیچ کاری انجام ندادند.


نظرات شما