بر اثر بارش برف و لغزندگی خیابان در تبریز ۳۰ دستگاه خودرو با هم تصادف کردند
باید زرنگ باشی تا بتوانی جای بهتری پیدا کنی. زرنگی تنها البته فایده ندارد. سحرخیزی، شرط اول است. لازمهاش هم این است که از شب قبل بساط را مهیا کرده باشید. همه چیز آماده باشد تا صبح اول وقت ماشین را آتش کنید به سمت مکان مورد نظر. مکان مورد نظر میتواند هرجایی باشد. از حاشیه جاده چالوس و لواسان و اوشان و فشم گرفته تا پارکهای سطح شهر یا همان فضای سبز سر خیابان که البته سهم آنهایی است که به اندازه کافی زرنگ و سحرخیز نبودهاند و خواب صبح واپسین روز تعطیلات را به تفرجگاه خوش آب و هوای اطراف شهر ترجیح دادهاند. بعضیها هم البته دوراندیشترند. اینها معمولاً در خانواده یک جاگیر دارند که وظیفهاش این است روز سیزده بدر، آفتاب نزده با یک زیرانداز خودش را به بهترین و دنجترین نقطه ممکن برساند و زنبیل بگذارد تا باقی افراد خانواده سر فرصت و با فراغ بال از راه برسند. این فرد البته ارج و قرباش در خانواده زیاد است و شاهدش قربان صدقه مادر و مادر بزرگ و لقمههای خارج از نوبت است که به دهانش گذاشته میشود. سهماش از آجیل باقی مانده عید هم پستههای پنهان زیر کوه تخمه است که توسط مادر، جدا و به مشت مبارک سپرده میشود.
هرکجا بساط پهن کرده باشید، فرقی نمیکند. باید تا میتوانید خوش
بگذرانید. این یک روز را باید به هر قیمتی خوش بود. تعطیلات تمام شده و
باید انتقام تمام روزهای باقی مانده سال و خوابهای حرام شدهتان را از
همین روز بگیرید. بعضیها واقعاً همین کار را میکنند. رفتارشان جوری است
که انگار واقعاً میخواهند انتقام بگیرند. به تلافی اینکه تعطیلات عزیزشان
تمام شده، آنچه حرص دارند سر طبیعت خالی میکنند. کار نکرده هم باقی
نمیگذارند. از شکستن و آتش زدن شاخه تازه روییده درختان گرفته تا لگدمال
کردن سبزههای نورسته و در نهایت انباشتن انبوهی زباله در هرکجا که بهار،
نقش زیبایی بر آن کشیده است. زباله، زباله و باز هم زباله. این، هدیه ما به
طبیعت است در روزی که به نام خودش نامگذاری شده.
یکبار مصرف میآوریم تا راحت باشیم
روزگاری
در گذشته هر خانواده با یکی دو زنبیل حاوی ظروف و مواد غذایی راهی گوشهای
در طبیعت میشدند تا سیزده را در کنند. ظرفهای کثیف را معمولاً داخل سفره
یا بقچهای میپیچیدند و به خانه باز میگردانند. دلیلاش هم این بود که
شستن ظرف کنار رودخانه کار راحتی نبود. خوشبینانهترش هم این است که
نمیخواستند کف حاصل از شستن ظروف را به آب وارد کنند. حالا اما کار
راحتتر شده. خانوادهها دیگر زحمت جمع کردن ظروف را به خودشان نمیدهند.
تا وقتی ظرف یک بار مصرف هست چرا باید ظروف سنگین و جاگیر را در بساط سیزده
بدرشان جا دهند؟! در ضمن یک بارمصرفها آنچنان تنوعی دارند که تمام نیازها
را برطرف میکنند؛ بشقاب، دیس، پیش دستی، کاسههای کوچک و بزرگ، لیوان،
قاشق و چنگال و... میبینید؟ کار خیلی راحتتر از آن است که فکرش را بکنید.
کافی است قبل از سیزده بدر تمام اقلام یک بار مصرف مورد نیاز را خریداری
کنید و خیالتان راحت باشد. بعد از نوش جان کردن غذایتان هم همه را همان
جایی که نشستهاید یک گوشه جمع کنید و بعد هم اصلاً به روی خودتان نیاورید و
بگذارید همان جا بماند. اینطوری کارتان دیگر خیلی راحت میشود. بارتان هم
موقع برگشت سبک سبک است؛ حالا چه اهمیت دارد که ظروف یک بار مصرف
پلاستیکیتان برای تجزیه در طبیعت به 500 سال زمان نیاز داشته باشد اصلاً
بگویید هزار و 500 سال، خب که چه؟ اینها به ما چه مربوط است؟ دقیقترش
میشود 6 هزار ماه یا 182 هزار و 500 روز. این اعداد و ارقام آیا حساسیتی
در شما ایجاد نمیکند؟ شاید همین بیخیالی یا راحت طلبیمان، ما را در زمره
5 کشور اول مصرفکننده پلاستیک در جهان قرار داده است.
بدون کباب سیزدهمان در نمیشود
تا جایی که
شنیدهایم و قدیمیها نقل میکنند و از متون و نوشتههای تاریخی هم
برمیآید، در روز سیزده بدر بوده که آشی در خانه بپزند و آن را بهعنوان
غذای آن روز به طبیعت ببرند و میل کنند.آش هم با توجه به منطقه و قومیت،
انواع مختلفی داشته.آش سماق، آش خرفه، آش سیرابی، آش شولی یزد، آش
انار، آش سبزی شیرازی، آش میوه اردبیل، آش عدس کردستان و باقی آشها که
تعدادشان به بیش از 50 نوع میرسد. سبزی پلو و انواع کوکو هم از جمله
خوراکهای سیزده بدر به شمار میرفته. حالا اینکه از کی کباب و خصوصاً جوجه
کباب، پای ثابت سفره سیزده بدر شد، کسی درست نمیداند. اینکه چه غذایی در
این روز میل کنیم البته بسته به سلیقه و ذائقهمان دارد اما مشکل از آنجا
شروع میشود که گاه برای آماده کردن چند سیخ جوجه ناقابل، چه خسارتهایی به
طبیعت وارد میکنیم. شاخهها را میشکنیم و داخل آتش میریزیم و دود حاصل
از آن را به خورد جوانهها میدهیم. آخر سر هم آتش را نیمه خاموش رها
میکنیم و دنبال کار خودمان میرویم و روحمان هم خبردار نمیشود چه بلایی
ممکن است سر درختان و بوتههای همجوار محل اطراق بیاید. آتشسوزی سالهای
پیش در جنگلهای گلستان، ایلام، کردستان و همچنین جنگلهای اطراف تهران،
حاصل همین بیخیالیها بوده است.
هرچه بالاتر، بهتر
روز سیزدهم فروردین از قضا
همه کوهنورد میشوند و با اصراری تمام عزم میکنند تا به هر نقطه نامکشوف
در دل کوه و تپه دست یابند و بساط سیزده بدرشان را بگسترانند. میتوانید
همین امروز آثار به جا مانده از این فتح یک روزه را ببینید. انبوه زباله
رها شده که همچون وصلههایی ناجور بر دامن کوه توی ذوق میزنند. البته فقط
هم همین نیست.
عباس محمدی، فعال زیست محیطی و مدیر گروه دیدهبان
کوهستان ایران در گفتوگو با «ایران» در این باره میگوید: «معمولاً در
فروردین ماه و بخصوص نیمه اول آن احتمال تغییر هوا به شکل شدید هست و
تغییراتی که در ارتفاعات مشاهده میشود روی کوهپایه و حاشیه رودخانهها هم
تأثیر میگذارد و به خاطر حفظ ایمنی خود افراد به آنها توصیه میشود در این
زمان به محیطهای کوهستانی که آشنایی ندارند نروند. توصیه دوم برای حفظ
محیط زیست است. از آنجایی که خاک در این زمان مرطوب است، قدم گذاشتن به آن
باعث تخریب عرصههای طبیعی و گیاهان میشود. بنابراین تا حد امکان برای
جلوگیری از آسیب رسیدن به پوشش گیاهی، نباید به این مکانها قدم بگذاریم
مگر از جاهایی که پاخور است و خاک سفت شده و راه عبور ایجاد شده است.
همچنین در مراجعت به کوهستانها و حاشیه آنها از مواد غذایی که دورریز
کمتری دارند همچون ساندویچهای ساده استفاده کنیم و در مراجعت از کوهستان
هم تمام مواد دورریز اعم از تجزیه شدنی و غیرتجزیه شدنی را با خود
برگردانیم و در مکانهای دفع زباله قرار دهیم.»
کوهستان فقط برای
استفاده یک روز نیست و قرار است باقی مواقع سال هم بهعنوان سرمایهای
طبیعی، ریههایمان را از هوای تازه پر کند و به ما آرامش و نشاط ببخشد اما
متأسفانه تنها در یک روز آنچنان آسیبی به آن وارد میشود که اثرش به این
سادگیها از بین نمیرود؛ روزی به نام طبیعت.