درباره توهین یک روزنامه به ساحت امام (ره)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا
و گفتن حق بهپا خیزید و به عدل گواهی دهید، دشمنی با گروهی دیگر وادارتان
نکند که عدالت نورزید، عدالت بورزید که به تقوی نزدیکتر است و از خدا
بترسید که او به هر کاری که میکنید آگاه است.» (سوره مائده، آیه 8)
قطعا
برای هرکسی بارها اتفاق افتاده است که در مسیر عادی و روزمره ناخواسته
موضوعی برایش پیش آمده که آرزوی عدم برخورد با آن را داشته است.
امروز
صبح که به روال معمول به پایگاههای خبری برای بیشتر و بهتر دانستنها سرک
میکشیدم با نهایت تعجب به مطلبی برخورد کردم که با تمام حسرت و آزردهدلی
این حالت را برایم به ارمغان آورد.
در
یکی از این پایگاهها به نقل از روزنامه «جوان» به مطلبی تحت عنوان «حصر
ارزش، حصر ضد ارزش! آقای کروبی!» به قلم آقای محمدرضا کائینی برخورد کردم
که واقعا ناباورانه بود و از خدا به جد خواستم که صحت نداشته باشد که با
مراجعه به روزنامه مزبور متأسفانه صحت نقل آن تأیید و بر خیال خام و
خوشباوری من مهر تأیید زده شد. این مطلب در «روزنامه جوان، سهشنبه 24
فروردین 1395،ص 2، نقد و نظر» به چاپ رسید.
به
این باور دردناک رسیدم که در فضای فتنه ایجاد شده که آلوده به انواع
بداخلاقیها و غرضورزیهای سیاسی است، انتظار اخلاق و انصاف و عدالت داشتن
نوعی خودفریبی و امری بیهوده است، اما نه تا این اندازه که نشریهای از
پول بیتالمال و مشهور به تشکیلاتی ارزشی چنین ضدارزشها را ترویج کند و با
آوردن مطالب خلاف واقع و نسبتهای ناروا به تطهیر حتی منافقین آدمکش و
اعمال تأیید شده توسط ساواک در قبل از انقلاب بپردازد و فضای انباشته از
طهارت و صداقت چندساله اول انقلاب را متهم کند و با لحنی تمسخرآمیز امام
راحل با آن توجهات اسلامی - انسانی و با آن عدالت و رأفتهای مثالزدنی را
زیر سؤال ببرد و به طور قطع و یقین برای دشمنان این نظام و انقلاب خوراک
اتهامزنی جدید فراهم آورد.
نویسنده
با مخاطب قرار دادن آقای کروبی چنین بیان مطلب میکند: «شما به همان دلیل
یا مصلحتی در حصر هستید و محاکمه هم نمیشوید که در «دوران طلایی امام»
آیات شریعتمداری، قمی، روحانی و ... الخ محاکمه نشدند و در حصر ماندند ...
نامهپراکنیهای شما هم به همان دلیل دیده و مسموع نخواهد شد، که نامههای
آنها نشد...
بهراستی
شما و آقای موسوی در آن دوره درباره پدیده «حصر» چگونه میاندیشیدید؟ اگر
شما یادتان نیست، من به خوبی به یاد دارم که کتککاری خود با طرفداران آقای
شریعتمداری در مراسم ترحیم مرحوم اثنیعشری را با افتخار تعریف میکردید و
از بابت همان دعوا، به آلاف و الوف رسیدید!
من
یادم هست که در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران، بازرگان و
دوستانش را به باد ناسزا گرفتید که چرا خبرنگاران رسانهها را برای مصاحبه
به منزل آقای شریعتمداری میبردند؟ مگر مردم مسخره شما هستند که یک روز حصر
را ارزش و روز دیگر ضدارزش میخوانید؟
مگر
شما علاقهمند به بازگشت به دوران طلایی امام راحل نیستید؟ مگر به دریافت
دهها سمت از ایشان افتخار نمیکنید؟ امروز نظام جمهوری اسلامی شما را به
همان دوران بازگردانده و تنها چشمه کوچکی از نحوه مواجهه با شوریدگان بر
نظام در آن دوران را، به شما نشان داده است...
باز
خدا پدر این «سید» را بیامرزد که نجیبانه تنها شما را «نانجیب» میخواند،
اگر در آن دوران طلایی بودید، با چند کلمه فرمان همهتان را آویزان
میکردند.»
در
فراز ابتدایی از آقایان و بزرگانی نام برده میشود که به ادعای نویسنده،
بدون محاکمه در حصر بوده و نامه نوشتهاند و مسموع واقع نشده است و خلاصه
نوعی مشابهسازی که از مبنا قیاس معالفارق است؛ زیرا در کنار هم قرار دادن
این حضرات اولا امری نادرست و نارواست، همچنانکه این امر را به «دوران
طلایی امام» نسبت دادن، نادرست و نارواست.
فردی
با سوابق مشخص قبل از انقلاب و سپس نقش اصلی در فعالیتهای حزب خلق مسلمان
و کودتای نوژه و قضایای قطبزاده که هرکدام داستان مفصل و شگفتانگیزی
دارد ولی شگفتتر اینکه در آن دوران واقعاً طلایی فقط از این فعالیتهای
تخریبی و براندازی جلوگیری میشود و نه حرف از دادگاه و محاکمهای است و نه
صحبت حصری و ممانعت از رفت و آمدی، چنانکه به اقرار نویسنده در همین نوشته
چند سطری حرف از رفت و آمد خبرنگاران و مصاحبه با وی در میان است. ولی
بزرگان دیگر که با توجه به نوع نگاهشان به مسائل، فعالیت اجتماعی با نام
دین را قبول نداشتند، خود گوشهگیری انتخاب کردند و نسبت حصر و ... در مورد
آنها کذب محض و ظلمی نابخشودنی است.
نکته
دیگر در این فراز، حرف از «دوران طلایی امام» به تعبیر نویسنده است و در
ادامه نسبتی که با قلم نیشدار نویسنده به ناحق و به دور از واقعیت نسبت ظلم
به این دوران را میدهد و گویی قلم نویسنده نسبت به این دوران از حالت
روانی حاصل از عقدهای سرکوبشده تراوش میکند که در آخرین سطر نوشتار هم
چنانکه خواهد آمد، بزرگترین تهمت را بدان روا میدارد، چنانکه با چند کلمه
فرمان افراد را آویزان میکردهاند!!!
در
فراز دیگر، بازخواست از بیان مبارزه مبارزی از یاران امام خمینی در آن
دوران وانفسای زمان طاغوت و اقدام علیه اقدامات مورد پسند رژیم شاه و عوامل
آگاه یا ناآگاهی است که اقدامات آنها در راستای برنامههای طراحی شده توسط
دشمنان انقلاب خمینی کبیر بود و محکومیت کار کسی که در این راه از همان
افراد تا حد شکستن دست و پا و رنج و تعب سختتر کتک میخورد که گویا بیان
آن واقعیات دردناک بر نویسنده گران آمده است و اگر این امر از نظر نویسنده
گناه باشد، آیا رنجها و زندانهای بزرگان عزیزی که نورچشم همه ما و اکنون
از سردمداران نظام هستند، از نظر نویسنده محکوم نیست؟ راستی «فأین تذهبون؟»
در
ادامه این مجموعه قیاسهای معالفارق عجیب و غریب، اشاره نویسنده به
شوریدگان بر نظام و نتیجهگیری عجیب و غریب دیگر قابل توجه است. چه کسی است
که نداند این شوریدگان چه کسانی بودند که از فعالیت اجتماعی منع شدند؟ همه
یادشان مانده است که مجموعه نامهها و شبنامههای منتشره در اوج جنگ
تحمیلی علیه دفاع مقدس هیچگونه محدودیتی برای صادرکنندگان آنها به دنبال
نداشت. آیا واقعا تا اعمال آنها در مقام حرف و شبنامه بود، کسی متعرض آنها
شد؟ حتی منافقین تا دست به دشنه نبرده و در سطح کوچه و خیابان به جان مردم
نیفتادند و دست آنها به آن ترورهای مخرب و بعضاً کور آلوده نگشت و خود به
مبارزه مسلحانه و رفتن به خانههای تیمی و آن اعمال جنایتکارانه نپرداختند،
آیا کسی محدودیتی برای آنها اعمال کرد؟ خدا انصاف بدهد.
قابل
ذکر است که غرض مقایسه وضع کروبی با دیگران یا قضاوت در این باب نیست؛ اما
برای اثبات یک موضوع اینچنینی چه لزومی دارد که نظام جمهوری اسلامی را به
لجن بکشیم و این چنین خوراک تبلیغاتی برای دشمن فراهم آوریم؟ این حرف چه
معنی دارد که «اگر در آن دوران طلایی بودید، با چند کلمه فرمان همهتان را
آویزان میکردند»؟ این چند کلمه فرمان را چه کسی صادر میکرد؟ چند بار
اتفاق افتاد؟ آیا برای همین افرادی که نام بردید چنین حادثهای رخ داده
است؟ آیا متوجه هستید که چه کسی را متهم میکنید و به تطهیر چه کسی
پرداختهاید؟ آیا در این وانفسای اسلامهراسی و هنگامه بدترین و
ناجوانمردانهترین حملات به تشیع و سمبل راستین آن یعنی خمینی کبیر، این
تهمتها بهترین دستمایه برای آن همه پستی و رذالت نخواهد شد؟
یقیناً
شما با این اتهامزنیها باور ندارید که: «راه امام راه ما، هدف او هدف ما
و رهنمود او مشعل فروزنده ما است» و یقیناً این ره که تو میروی به
ناکجاآباد است.
راستی
اگر قلم را به دست دشمنان قسمخورده امام راحل و نظام جمهوری اسلامی داده
بودند، اینچنین بیحرمتی و بیانصافیهایی صورت میگرفت؟ و ...
اکنون
و با این اوصاف حق این است که مسئولان ذیربط، بهویژه قوه محترم قضائیه و
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جهت دفاع از امام و نظام جمهوری اسلامی و نیز
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) به دفاع از حیثیت رهبری آن عزیز سفر
کرده اقدام بایسته صورت دهند تا دیگر شاهد اینچنین بیپرواییهایی برای
لطمه زدن به اعتبار نظام اسلامی و تاریخ انقلاب نباشیم. والسلام علی من
اتبع الهدی.
منبع: جماران