بازنشستگی افراد یا بازنشستگی افکار؟
چند وقتی است موضوع منع بکارگیری مدیران بازنشسته مطرح شده است و در پی آن بتدریج با بازنشستگان وداع کرده و عذرشان را خواستهاند.
رویداد۲۴ فارغ از داوری در بارهی این قانون و تصمیم، اما نکتهی اساسی این است که با رفتن بازنشستگان از ادارات، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد، زیرا مشکل کشور این نیست که برخی از بازنشستگان هنوز سر کارند بلکه این است که افکار و ایدههای ناتوان و ناکارآمدی وجود دارد که باید آنها را بازنشسته کرد. با پایین آوردن متوسط سن کارمندان و کارکنان دولت قرار است چه تحولی صورت گیرد؟
اما این قانون با چه هیاهویی اجرا میشود و تو گویی اگر بازنشستگان بروند، همه چیز روبراه میشود. خبر بد این است که هیچ چیز روبراه نمیشود؛ و خبر بدتر این که قرار نیست ایدهها و اندیشههای ناکارآمد بازنشسته شوند.
یک سیستم سیاسی توانمند، بخش بزرگی از توانمندیاش را از نوسازی ایدهها و اندیشههای حاکم اخذ میکند. ایدهها و اندیشههایی که ممکن است در گذشته، کارآمد بودهاند، اما اکنون پیر و فرتوت شده و باید بازنشسته شوند و حتی ممکن است همان گذشته هم چندان چنگی به دل نمیزدهاند. نظریهی "گردش نخبگان" پارِتو (جامعه شناس)، به منظور ورود ایدههای جدید به دایرهی قدرت بود و نه صرفا رفتن افرادی و آمدن افرادی دیگر. گرچه تحرک افراد میتواند در نوسازی سیاسی موثر افتد، اما این تحرک اندیشهها و نفوذ جریان اندیشههای نو به ساختار سیاسی است که سبب کارآمدی و توانمندتر شدن حکومت میشود. وقتی ایدههای از کار افتاده و فرسوده هنوز جولان میدهند، تغییر افراد، دردی را درمان نمیکند. بازسازی اندیشهها و نوسازی ایدهها است که خون جدیدی در رگ سیاست وارد میکند و موجب طراوت و سرزندگی میگردد.
نظامی که نتواند اندیشمندان و اندیشههای جدیدشان را جذب نماید، بتدریج از میان تهی میگردد. توازن نخبگان درون و برون حاکمیت به نفع برون حاکمیت، به هم میخورد و از آن پس، مدام با دستاندازهای فرساینده و نابسامانیهای سیاسی بحران ساز مواجه میگردد. حکومت به نظریههای جدید و ایدههای کارآمد محتاج است. نظام سیاسی بیش از هر چیز در ساحت اندیشه و ایدههای انتظام بخش، نیازمند جوانگرایی است. ساده اندیشی است که جوانگرایی را صرفا کاهش متوسط سن کارمندان و کارگزاران دولت قلمداد نماییم. موضوع سادهی سن نیست که بتوان با یک بخشنامه حل و فصلش کرد. بلکه ایدههای نو و اندیشههای جدید، ملاک عمل است. وقتی ایدهها و اندیشههای چابک و چالاک، جوان، کارآمد و متناسب با نیاز زمانه وارد ساختار سیاسی نمیشود، وقتی دروازهی سیاست، هم چنان بر پاشنهی ایدههای متروک و ناتوان میچرخد، چه فرقی میکند که کارگزاران و مدیران دولت، سی ساله باشند یا پنجاه ساله؟
سارتر در مقدمهی کتاب سیاستِ فرهنگ چنین مینویسد:
"هنگامی که دستگاه از کار میافتد یا صدا میکند، به جای آن که خود را به دست تعمیر بسپارد، چند تن از مسئولان را از میان بر میدارد ـ. که کار بی فایدهای است. "
علی زمانیان
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط