وضعیت فعلی منطقه و ایران، هدیه ترامپ به پوتین بود
یک کارشناس مطالعات منطقهای معقتد است که برنده وضعیت فعلی ایران و تنشهای منطقهای روسیه است.
رویداد۲۴ یک سال است که ایالات متحده آمریکا از برجام خارج شده است. در این یکسال اتفاقات بی سابقهای میان تهران واشنگتن رخ داد. از صفر شدن فروش نفت ایران تا قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست تروریستی آمریکا، در این میان تنشهای تنگه هرمز نیز مزید بر علت شد. یک سال گذشته است و اروپا همچنان با وعده اینستکس برای خود زمان میخرد. اما تهران مقابل این بدعهدی ایستاد و پس از بالا گرفتن تنشها در تنگه هرمز و رفت و آمدهای میانجیها به تهران، دولت دوازدهم به ریاست حسن روحانی تصمیم به شروع گام گام تعهدات برجامی گرفت به معنی افزایش ذخایر غنی سازی اورانیوم که مرحله سوم آن نسبت به اقدامات اروپا مشخص خواهد شد که اجرا میشود یا خیر. اما مساله مصاحبه ما معطوف به این مسائل نیست، به مسالهای بر میگردد که این روزها کمی مشکوک و سوال برانگیز شده است! سوال این است؛ نقش روسیه در این میان چیست؟ از آغاز تنشها و خروج امریکا از برجام روسیه که به اصطلاح خود را متحد ایران میداند موضعی منفعلانه یا حتی محتاطانه گرفته است و حتی اقدامی در جهت کاهش تنشها انجام نداده است و بعضا موضع گیریهایی از سوی مقامات گرفته شده است و اخرین اظهار نظر جنجالی پوتین هم این بود که ما آتشنشان نیستیم! روسیه به دنبال چیست؟ چرا در این بلبشوی بین المللی در سکوت منفعلانه به سر میبرد؟ چرا تا کنون اقدامی حتی برای اینستکس انجام نداده است؟ سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در یکی از نشستهای مطبوعاتی خود در ماههای گذشته گفت برخی کشورها نباید با کارت ایران بازی کنند!
دکتر علی سعادت آذر کارشناس مطالعات منطقهای و مدیرکل مبادلات فرهنگی و سازمانهای بین المللی، مدرس دانشگاه و مدیر مطالعات ترکیه معاصر درباره نقش روسیه معتقد است که سیاست ابهام، تنش و مذاکره به روسی سازی منطقه میانجامد. مشروح این گفتگو را بخوانید:
در وهله اول بفرمایید با توجه به توضیحات فوق اوضاع منطقه را چه طور ارزیابی میکنید، کشور ما در چه حال است؟ آیا اوضاع ما در هرمز خوب است؟ نقش عربها و آمریکا در چه وضعیتی به سر میبرد؟
سیاست خارجی هرکشوری ریشه در منافع و توان داخلی آن دارد و باید بپذیریم که سیاست خارجی همان برآیند خواسته جریانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در درون یک نظام ملی است. این که سیاست خارجی آمریکا مبهم، پیچیده و گاه متناقض است نشان دهنده پیچیدگی منافع آمریکا است که رفتارشناسی سیاست خارجی را سخت و دشوار میکند. اما تحولات پرتنش که درحد یک جنگ سرد درمنطقه جاری است در حال تغییر موازنههای منطقهای است.
اگرچه اقدامات سیاسی ایران و نمایش قدرت نظامی آن نشان داد که معادلات نظامی در منطقه به نفع ایران است، اما هنوز تکلیف روندهای اقتصادی در منطقه معلوم نیست و ایران مسیر شفافی برای تجارت در منطقه تحت مدیریت خود ندارد و تحریمهای اقتصادی اثرات قابل توجه خود را داشته است شرایط به وجود آمده بر منافع و امنیت سایر بازیگران نیز اثرگذار بوده است.
مسیرهای انتقال انرژی غیر از تنگه هرمز، اهمیت استراتژیک پیدا کرده اند تا خلاء به اصطلاح ناامنی در تنگه هرمز تا حدودی تأمین شود. آمریکا اگرچه بیشترین نقش را درتنش تنگه هرمز دارد، اما کمترین اثر را میپذیرد و کشورهای عربی با درک همین موضوع نرمش بیشتری برای کنار آمدن با ایران از خود نشان میدهند هرچند که احتمال جنگ ایران و عربستان از احتمال صلح دوکشور بیشتر است.
برویم سراغ روسیه که در اول صحبت، مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ نقش روسیه در این میان چیست؟ چرا احساس میشود که روسها در این تنش در حال ماهیگیری هستند و ظاهرا سکوت را به اقدام موثر ترجیح داده اند؟
واقعیت گاه کتمان شده سالهای اخیر این است که روسیه بزرگترین اگر نگویم کاسب، برنده تنش و تحریم در منطقه است که دلایل بیشمار آن امروز هویدا شده است.
آمریکا به خوبی متوجه است که میتواند با اقداماتی، چون قطع مسیرهای انرژی به چین بر اقتصاد پویا و درحال توسعه چین ضربه وارد کند. بخشی از جنگ اقتصادی بزرگی که علیه شرق دور به ویژه چین برنامه ریزی شده است از پاره کردن برجام یا بهتر بگویم از قطع صادرات انرژی از تنگه هرمز تأمین خواهد شد روسیه در این میان میتواند به عنوان بازیگری با انگیزه برای رقابت با قدرتهای شرقی وارد عمل شود.
یادمان نرود همه توافقات بزرگ بین المللی در چند دهه گذشته با توافق روسیه و آمریکا صورت میپذیرد و هنوز به صورت غیررسمی حدود و صغور زمین بازی هردوطرف مشخص است. اگر بپذیریم که معامله بزرگ ترامپ و روسیه در انتخابات ریاست جمهوری واقعی یا شبه واقعی بوده آنگاه باید منتظر پاداش ترامپ به پوتین هم باشیم. چه پاداشی بهتر از بازگرداندن ایران از مسیر غرب به شرق و بازگذاشتن دست روسیه در تحولات منطقهای همچون حضور در سوریه و غیره.
به هرحال اقدامات سیاسی خارجی ترامپ چه عامرانه و چه تصادفی باعث افزایش توان چانه زنی و بازیگری روسیه شده است. این بازیگری تا حدی پیش رفته است که امروز با اصطلاحی با عنوان " روسی سازی منطقه" مواجهیم جایی که ترکیه و دیگر بازیگران منطقهای علیرغم حضور در ترتیبات سیاسی امنیتی غرب سامانههای اس ۴۰۰ از روسیه خریداری میکنند و قراراست حوزه این خریدهای تبلیغاتی به سایر کشورها هم سرایت کند.
برگردیم به تنش ایران و آمریکا و یک سوال اصلی و اساسی درمورد نقش روسیه در این تنش. بهترین سناریو برای روسیه و منافع ملی این کشور در رابطه با ایران و برنامه صلح آمیز هستهای چیست؟
با توضیحاتی که دادم و رفتارشناسی سیاست خارجی روسیه شاید میتوان به جرأت به این پرداخت که روسیه تحمل اجرای بندهای امضاء شده در برجام را ندارد. برجامی که درآن حضورشرکتهای اقتصادی اروپایی در ایران ریشه دار شود و از طرف دیگر تعاملات آزادانه و بدون مزاحمت با جهان داشته باشد و راحتتر بگویم بدون توجه به روسیه اقدام کند. حتی موضوع ناکارآمدی اینستکس هم به نفع روسیه است و علیرغم ژست سیاسی روسیه از ناکارآمد بودن آن خوشحال خواهد شد. روسیه به متحدی، چون ایران عادت کرده است و به راحتی با تغییر رویکردهای آن کنار نخواهد آمد.
آیا در این میان چین هم نقشی دارد؟
درمورد چین و رابطه این کشور با تنش ایران و آمریکا هم حرف بسیاراست، اما باید به این نکته اشاره کنم اولآ حجم روابط اقتصادی آمریکا و چین و سطح بالای تجارت دوکشور اجازه همراهی در طولانی مدت چین با ایران را نمیدهد. دوم اینکه درجنگ تجاری آمریکا و چین احتمال تبدیل شدن ایران به کارت بازی بسیار زیاد است. فرجام سخن اینکه نمایش قدرت منطقهای ایران در چند هفته گذشته نشان داد که ایران نه تنها نیازی به ژستهای رسانهای و کم اثر چین و روسیه ندارد بلکه میتواند با تدبیر و موازنه صحیح قدرت از بحران به وجود آمده گذر کند. آنچه بدیهی است رها شدن از وضعیت ایجاد شده به ویژه درحوزه اقتصاد بین الملل بیش از آنکه نیاز طرف ما و بازیگران دیگر باشد به نیاز حیاتی ایران تبدیل شده است. روشنتر بگویم " تایم دیپلماسی " یا همان بازی زمان به نفع ایران نیست.
دکتر علی سعادت آذر کارشناس مطالعات منطقهای و مدیرکل مبادلات فرهنگی و سازمانهای بین المللی، مدرس دانشگاه و مدیر مطالعات ترکیه معاصر درباره نقش روسیه معتقد است که سیاست ابهام، تنش و مذاکره به روسی سازی منطقه میانجامد. مشروح این گفتگو را بخوانید:
در وهله اول بفرمایید با توجه به توضیحات فوق اوضاع منطقه را چه طور ارزیابی میکنید، کشور ما در چه حال است؟ آیا اوضاع ما در هرمز خوب است؟ نقش عربها و آمریکا در چه وضعیتی به سر میبرد؟
سیاست خارجی هرکشوری ریشه در منافع و توان داخلی آن دارد و باید بپذیریم که سیاست خارجی همان برآیند خواسته جریانهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در درون یک نظام ملی است. این که سیاست خارجی آمریکا مبهم، پیچیده و گاه متناقض است نشان دهنده پیچیدگی منافع آمریکا است که رفتارشناسی سیاست خارجی را سخت و دشوار میکند. اما تحولات پرتنش که درحد یک جنگ سرد درمنطقه جاری است در حال تغییر موازنههای منطقهای است.
اگرچه اقدامات سیاسی ایران و نمایش قدرت نظامی آن نشان داد که معادلات نظامی در منطقه به نفع ایران است، اما هنوز تکلیف روندهای اقتصادی در منطقه معلوم نیست و ایران مسیر شفافی برای تجارت در منطقه تحت مدیریت خود ندارد و تحریمهای اقتصادی اثرات قابل توجه خود را داشته است شرایط به وجود آمده بر منافع و امنیت سایر بازیگران نیز اثرگذار بوده است.
مسیرهای انتقال انرژی غیر از تنگه هرمز، اهمیت استراتژیک پیدا کرده اند تا خلاء به اصطلاح ناامنی در تنگه هرمز تا حدودی تأمین شود. آمریکا اگرچه بیشترین نقش را درتنش تنگه هرمز دارد، اما کمترین اثر را میپذیرد و کشورهای عربی با درک همین موضوع نرمش بیشتری برای کنار آمدن با ایران از خود نشان میدهند هرچند که احتمال جنگ ایران و عربستان از احتمال صلح دوکشور بیشتر است.
برویم سراغ روسیه که در اول صحبت، مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ نقش روسیه در این میان چیست؟ چرا احساس میشود که روسها در این تنش در حال ماهیگیری هستند و ظاهرا سکوت را به اقدام موثر ترجیح داده اند؟
واقعیت گاه کتمان شده سالهای اخیر این است که روسیه بزرگترین اگر نگویم کاسب، برنده تنش و تحریم در منطقه است که دلایل بیشمار آن امروز هویدا شده است.
آمریکا به خوبی متوجه است که میتواند با اقداماتی، چون قطع مسیرهای انرژی به چین بر اقتصاد پویا و درحال توسعه چین ضربه وارد کند. بخشی از جنگ اقتصادی بزرگی که علیه شرق دور به ویژه چین برنامه ریزی شده است از پاره کردن برجام یا بهتر بگویم از قطع صادرات انرژی از تنگه هرمز تأمین خواهد شد روسیه در این میان میتواند به عنوان بازیگری با انگیزه برای رقابت با قدرتهای شرقی وارد عمل شود.
یادمان نرود همه توافقات بزرگ بین المللی در چند دهه گذشته با توافق روسیه و آمریکا صورت میپذیرد و هنوز به صورت غیررسمی حدود و صغور زمین بازی هردوطرف مشخص است. اگر بپذیریم که معامله بزرگ ترامپ و روسیه در انتخابات ریاست جمهوری واقعی یا شبه واقعی بوده آنگاه باید منتظر پاداش ترامپ به پوتین هم باشیم. چه پاداشی بهتر از بازگرداندن ایران از مسیر غرب به شرق و بازگذاشتن دست روسیه در تحولات منطقهای همچون حضور در سوریه و غیره.
به هرحال اقدامات سیاسی خارجی ترامپ چه عامرانه و چه تصادفی باعث افزایش توان چانه زنی و بازیگری روسیه شده است. این بازیگری تا حدی پیش رفته است که امروز با اصطلاحی با عنوان " روسی سازی منطقه" مواجهیم جایی که ترکیه و دیگر بازیگران منطقهای علیرغم حضور در ترتیبات سیاسی امنیتی غرب سامانههای اس ۴۰۰ از روسیه خریداری میکنند و قراراست حوزه این خریدهای تبلیغاتی به سایر کشورها هم سرایت کند.
برگردیم به تنش ایران و آمریکا و یک سوال اصلی و اساسی درمورد نقش روسیه در این تنش. بهترین سناریو برای روسیه و منافع ملی این کشور در رابطه با ایران و برنامه صلح آمیز هستهای چیست؟
با توضیحاتی که دادم و رفتارشناسی سیاست خارجی روسیه شاید میتوان به جرأت به این پرداخت که روسیه تحمل اجرای بندهای امضاء شده در برجام را ندارد. برجامی که درآن حضورشرکتهای اقتصادی اروپایی در ایران ریشه دار شود و از طرف دیگر تعاملات آزادانه و بدون مزاحمت با جهان داشته باشد و راحتتر بگویم بدون توجه به روسیه اقدام کند. حتی موضوع ناکارآمدی اینستکس هم به نفع روسیه است و علیرغم ژست سیاسی روسیه از ناکارآمد بودن آن خوشحال خواهد شد. روسیه به متحدی، چون ایران عادت کرده است و به راحتی با تغییر رویکردهای آن کنار نخواهد آمد.
آیا در این میان چین هم نقشی دارد؟
درمورد چین و رابطه این کشور با تنش ایران و آمریکا هم حرف بسیاراست، اما باید به این نکته اشاره کنم اولآ حجم روابط اقتصادی آمریکا و چین و سطح بالای تجارت دوکشور اجازه همراهی در طولانی مدت چین با ایران را نمیدهد. دوم اینکه درجنگ تجاری آمریکا و چین احتمال تبدیل شدن ایران به کارت بازی بسیار زیاد است. فرجام سخن اینکه نمایش قدرت منطقهای ایران در چند هفته گذشته نشان داد که ایران نه تنها نیازی به ژستهای رسانهای و کم اثر چین و روسیه ندارد بلکه میتواند با تدبیر و موازنه صحیح قدرت از بحران به وجود آمده گذر کند. آنچه بدیهی است رها شدن از وضعیت ایجاد شده به ویژه درحوزه اقتصاد بین الملل بیش از آنکه نیاز طرف ما و بازیگران دیگر باشد به نیاز حیاتی ایران تبدیل شده است. روشنتر بگویم " تایم دیپلماسی " یا همان بازی زمان به نفع ایران نیست.
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط