شمر؛ ۱۶ بار حج پیاده تا قتل نوه رسول خدا
براستی امام حسین را چه کسی به شهادت رساند و چه خصوصیاتی داشت؟ فردی که ۱۶ بار پای پیاده به حج رفت!
رویداد۲۴ شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت.
این چنین کسی حالا در کربلا شمر میشود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض میشود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایشهای شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که اینها مال شمر است شما با آنها گریه میکردید. حال میکردید، هیچ گاه گفته نمیشود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا میزد چگونه با خدا زمزمه میکرد! فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا میگویید: نه!
شما چقدر شمر را میشناسید؟
اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمیروید. این آقایی که ما صحبتش را میکنیم شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدمهایی بوده که عرق میخوردند، عربده میکشیدند.
شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدمهایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آنها اهل تهجد بودند. تعدادی از این افراد با پیغمبر ص هم دیده شده اند.
این چنین کسی حالا در کربلا شمر میشود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض میشود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایشهای شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که اینها مال شمر است شما با آنها گریه میکردید. حال میکردید، هیچ گاه گفته نمیشود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا میزد چگونه با خدا زمزمه میکرد! فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا میگویید: نه!
شما چقدر شمر را میشناسید؟
اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمیروید. این آقایی که ما صحبتش را میکنیم شمر شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدمهایی بوده که عرق میخوردند، عربده میکشیدند.
شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدمهایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آنها اهل تهجد بودند. تعدادی از این افراد با پیغمبر ص هم دیده شده اند.
وقتی امام حسین به کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود:
«مگر شما پیغمبر را ندیدید؟» الان این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز میخواندند، رو در روی امام ایستاده اند. امروز من در کتاب تاریخ مسعودی میخواندم که در کربلا هر روز ۲۰۰۰۰ نفر در فرات غسل میکردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و میگفتند: غسل میکنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان میگفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمیخواند. آنها هم نماز میخواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام میگویند که نماز شما قبول نیست!
و حبیب به آنها میگوید:
«نماز شما قبول است؟!» درگیری میشود. حبیب به شهادت میرسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیتهای منفی میشود؟ ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ این مسئله نیاز به تحلیل و بررسی دارد.
این هشدار و اندازهای برای امروز و فردای ما. شمر با سه ویژگی، شمر شد.
۱. اولین خصوصیت شمر این بود
که میگفت: شکم از همه چیز برای من مهمتر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری میزد.
آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانوادههای ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند.
دعوای شکم دعوای مسخرهای است که همهی ما با آن درگیر هستیم. فکرش را بکنید اختلاف همه غذا های عالم خیلی کم است. خدا حفظ کند عالمب را میگفت:
«فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند.
میخواهد چلو کباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همهی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است.
شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.
حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، یک سال این خوردن جگر را به تأ خیر انداخت. بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت.
در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه تان بلند است من چند ماهی است از این غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: «این غذا را به او بدهید» دوستی میگفت: مولا علی علیه السلام مسئلهی شکم را برای خود حل کرده بود و میتوانست از غذایش بگذرد، ولی شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند.
شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بندهی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.
یک روز بهلول از راهی میگذشت.
هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمیکنی؟ میخواست او را دست بیندازد بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما میتوانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر میخواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار میکنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را میدهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح میکنم.
اگر غذا پایین رفت، ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه میکنی؟ گفت معلوم است میمیرم.
نصف ثروتم را میدهم تا رهایی پیدا کنم. بهلول گفت: میبینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است، توجه به همین ریزه کاریها ما را از گناه و عصیان باز میدارد.
از امام پرسیدند: تقوا چیست؟ فرمود: وقتی در بیابان راه میروی سعی میکنی خارهای ریز در پایت نرود یا خارهای درشت؟ اگر عاقل باشید هر دو. تقوا این است یعنی نه مرتکب گناه کوچک شوی و نه بزرگ. چرا که گناهان ریز، زمینه ارتکاب گناهان بزرگ است.
۲. نکتهی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد. شمر نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه ایی از عمر بن سعد به عبیدالله رسید. عمربن سعد نوشته بود:ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین دو پیشنهاد دارد:
۱- به مکه و مدینه برگردد.
۲- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود. عمر بن سعد نمیخواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد. عبید الله میگفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل میشود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش میکند در حالی که حسین در هفتاد کیلو متری ما اردو زده است و به راحتی میتوانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم میزند و دیگر هیچ کس نمیتواند با او درگیر شود.
ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال هایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من میروم، اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زیاد گفت: این کار را بکن. شمر آدمی است که مدام از این و آن میگوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد.
خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما میآید و خبری را به ما میگوید ما میگوییم راست میگویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل میشود و این عامل باب غیبت را میگشاید.
۳. قرآن مجازات بد کاران را مشخص کرده، ولی بدترین مجازاتها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران میزنند. حفره در روحها ایجاد میکنند. سرزنش میکنند و میشکنند؛ و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازهی ایران نیست.
من کشورهای دیگر را هم دیده ام، اما هیچ کشوری لطیفه سازتر از ایران نیست. هر چیزی را بهانهی دست انداختن میکنند. در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرفهای آزار دهندهای به ابا عبدالله علیه السلام زد.
این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.
منبع:جام نیوز
خبر های مرتبط