«تفاوت میان انقلابیگری و تندروی» از نگاه امام خمینی
گاه تصور میشود انقلابیگری مساوی با تندروی و اقدامات خارج از موازین و نادیده گرفتن قواعد قانونی است، شیوهای که در قاموس اندیشه و عمل امام خمینی جایگاهی ندارد. امام خمینی در عین حال که خود یک انقلابی تمام عیار بوده و در عرصه عمل نیز یکی از گستردهترین انقلابهای تاریخ را رقم زده است، اما هرگز از موازین شرعی و رفتار اعتدالی خارج نشده و همگان را به همین صراط مستقیم نیز دعوت میکرده است.
رویداد۲۴- گاه تصور میشود انقلابیگری مساوی با تندروی و اقدامات خارج از موازین و نادیده گرفتن قواعد قانونی است، شیوهای که در قاموس اندیشه و عمل امام خمینی جایگاهی ندارد. امام خمینی در عین حال که خود یک انقلابی تمام عیار بوده و در عرصه عمل نیز یکی از گستردهترین انقلابهای تاریخ را رقم زده است، اما هرگز از موازین شرعی و رفتار اعتدالی خارج نشده و همگان را به همین صراط مستقیم نیز دعوت میکرده است.
امام خمینی حتی قبل از انقلاب اسلامی که مشغول مبارزه با یک حکومت جائر بوده، حاضر نمیشد خارج از چهارجوب دینی عمل کرده، به تندروی بپردازد. در همان زمان، هنگامی که آیتالله سعیدی در نامهای به ایشان اطلاع میدهد که در برخی محافل حوزوی متهم به تندروی شده است، تصریح میکند: «آنچه به من نسبت داده اند، که قدرى تندروى شده است،همانطور که حدس زده اید دروغ است. من کارى نکردم که تندروى باشد. از خداوند تعالى امید عفو دارم در قصور و تقصیر؛ و از درگاه مقدسش توفیق خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم».1
تندروی در اوان انقلاب
چنان که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که عدهای انقلابیگری را با تندروی اشتباه گرفته و در برخورد با عوامل رژیم پهلوی موازین قانونی را زیرپا گذاشتهاند، در پیامی تاریخی مرقوم میدارد: «به تمام اعضاى کمیتهها و زندانبانها حکم مىکنم که با زندانیان- هر که باشد- به طور انسانیت و اسلامیت رفتار کنند و از آزار و مضیقه و رفتار خشن و گفتار ناهنجار خوددارى کنند که در اسلام و حکومت عدل اسلامى این امور ممنوع و محکوم است و به بستگان زندانیان در روز معیّنى با مقررات، اجازه ملاقات دهند. کراراً گفتم و باز تکرار مىکنم، کسى حق ندارد به منزل مردم حمله کند و وارد منزل آنان شود و اگر اطلاع پیدا شد که مجرمى در منزلى است مراقبت از فرار او کنند و به مقامات مسئول اطلاع دهند که با موازین او را دستگیر نمایند. علاقهمندان به نهضت باید از این گونه اعمال اجتناب کنند. مردم باید روى موازین شرعیه عمل نمایند».2
در شرایط آشوب زده انقلاب، برخی انقلابیون به خاطر کینهای که از عناصری از ارتش داشتند، خواستار انحلال ارتش بودند. امام خمینی که با درایت همیشگی خود مخالف این انحلال بوده است خطاب به این افراد که بعضاً دلسوزان نظام اسلامی نیز بودهاند میفرماید: « این تدریج مىخواهد؛ عرض مىکنم تدریج مىخواهد آقا. این نمىشود الآن ما بگوییم ارتشى که نظام دیده و نظم دیده کنار برود، ارتشى بىنظام مىخواهیم! نمىشود این، باید بتدریج بشود. باید [نیروى مردمى] درست نظام پیدا بکند، بعد تبدیل بشود آن ارتش به این ارتش. اما همین طورى نمىشود این کار را کرد. آقا! من خواهش مىکنم از شماها که آن تندى جوانىتان را یک قدرى کنار بگذارید... من خودم هم جوان بودم! یک توقعاتى جوانها دارند که این توقعات از باب آن انرژى که در آنها هست، از باب آن قدرتى که در آنها هست، مىخواهند همه مسائل یک شبه حل بشود. این طور نیست مسائل».3
با همین منطق، زمانی که در اوان پیروزی انقلاب برخی جاهلان انقلابیگری را با تندروی مساوی دانسته و تصور میکردند، همگان را باید به اجبار انقلابی نگهدارند و به ساحت آیتالله محلاتی، یکی از علمای برجسته شیراز تعرض مینمایند، امام خمینی طی یک پیام پرنکته به ایشان، این عده را تندروانی ضد انقلاب، فاسد و مفسد معرفی میکند که در صدد فتنه انگیزی هستند: «حضرت آیتالله محلاتى- دامت برکاته- شیراز؛ در این موقع که بحمدالله تعالى نهضت اسلامى در آستانه پیروزى است، بعضى عناصر مفسد در صدد فتنهانگیزى و ایجاد اختلاف برآمدهاند. اینان ضد انقلابیونى هستند که با اسم انقلاب مىخواهند مانع از ثمربخشى نهضت بشوند. امید است حضرت عالى نیرنگ بدخواهان را با تدبیر و قاطعیت خنثى فرمایید، و از اعمال ضد انقلابى گروهى فاسد رنجیده خاطر نشوید. از خداوند تعالى سعادت و سلامت حضرت عالى را خواستارم».4
زشتی تندروری در میان پاسداران
در شرایط انقلابی، تندروی و حتی هرج و مرج تا حدودی طبیعی مینماید، ممکن است عدهای که مورد ظلم واقع شدهاند، با غلبه احساس بر آنان از تعادل خارج شده و با زیرپا گذاشتن قانون، به تندروی بپردازند، اما از نظر امام خمینی این رفتار از کسانی که خود مجری قانون و عوامل نظم بخشی اجتماع میباشند پذیرفته شده نمیباشد. به همین خاطر با حساسیت ویژهای پاسداران و حافظان امنیت جامعه را مورد خطاب قرار داده، تاکید میکند: «من امیدوارم که شما پاسدارانهمانطور که پاسدار اسلام الآن هستید، پاسدار جمهورى اسلام هستید، پاسدار خودتان هم باشید. شما امروز با سمت پاسدارى در جمهورى اسلامى یک شرافت زیاد و بزرگ دارید و یک مسئولیت بزرگ. اما شرافت براى اینکه خدمتگزار به اسلام، و خدمتگزار به دین اسلام شریف است. و اما مسئولیت براى اینکه شمایى که براى اسلام هستید و سرباز اسلام هستید باید همه چیزتان را اسلامى کنید. خداى نخواسته، چنانچه از سربازهاى اسلام به مردم یک تعدّى بشود، یک چیزى واقع بشود، یک مکروهى واقع بشود، این پاى اسلام حساب مىشود. در رژیم طاغوتى هر کارى که سازمانیها مىکردند و دیگران و قواى انتظامى، پاى طاغوت حساب مىشد. امروز آن رژیم رفت و رژیم اسلامى است؛ شما هم پاسدار رژیم اسلامى هستید. اگر خداى نخواسته، از بعضى جوانهاى شما یک تندى، یک چیز مکروهى واقع بشود که مردم مثلًا خوششان نیاید، حالا دیگر نمىگویند رژیم طاغوتى، مىگویند در رژیم اسلامى هم این مسائل هست. و نمىگویند آن آدم این کار را مىکند، مىگویند پاسدارها این کار را مىکنند. اگر یک پاسدار قدمش را کج بگذارد، مىگویند پاسدارها این جورى هستند. چنانچه یک روحانى پایش را کج بگذارد، مىگویند روحانیها این طور هستند. این مسئولیت بزرگى است که براى ما هست و براى شما. براى ما هست براى اینکه ما خودمان را منتسب به اسلام مىکنیم، و ما مثل شما پاسدار اسلام هستیم ان شاء اللَّه. و براى شما هست براى اینکه شما هم الآن پاسدار اسلام هستید. خیلى مواظب باشید که صحیح رفتار کنید، با مردم برادر باشید».5 امام با صراحت افزونتری به پاسداران میفرمایند: « من به شما نصیحت مىکنم که حیثیت و وجاهت خود را در میان مردم حفظ کنید. البته در بین شما، جوانهاى تندى هم هستند که باید آنها را تعدیل کنید تا کارهایى را که بر خلاف مشى کلى سپاه است، انجام ندهند.»6 همین نگاه مشفقانه امام خمینی، نسبت به ماموران اطلاعاتی و امنیتی با حساسیت ویژهتری نیز وجود دارد، نهادی که زمینه تندروی و خارج شدن از حدود الهی در آن بیش از جاهای دیگر فراهم است، لذا امام با خیرخواهی آنان را از تندروی برحذر میدارد تا مبادا بیچارهای بیجهت گرفتار شود و میفرماید: «باید افراد اطلاعات مستقل، منزه و متقى باشند. من امیدوارم که شما همینطور باشید و دوستانتان را موعظه کنید که مبادا تندروى کنند. مبادا به خاطر تنداندیشى، یک بیچارهاى بیجهت گرفتار شود. در مورد زندانیانى که اسامى آنها به آقاى رىشهرى داده مىشود، زودتر اقدام کنید که بیخود کسى در زندان نماند. ولى دقت در امور براى شما لازم است، چرا که با امثال منافقین و گروههاى دیگر سر و کار دارید، باید دقت کنید».7
بد عاقبتی تندروی طلاب
حساسیت امام خمینی در این زمینه نسبت به روحانیون و طلاب علوم دینی، بیش از همه بوده و با صراحت بیشتری در این عرصه ورود پیدا کرده است. زمانی که در سال 68، برخی طلاب جوان با ناپختگی به علمای پیش کسوت حوزه خرده گرفته و آنان را متهم به غیر انقلابی بودن میکردند، امام خمینی در یکی از آخرین مکتوبات خود، با ارسال نامهای به آیتالله مشکینی مرقوم میدارند: «شما از قول من به فرزندان انقلابىام بفرمایید که تندروى عاقبت خوبى ندارد. اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار کسانى خواهند شد که مروّج اسلام امریکایىاند».8 امام چند روز بعد، مجدداً خطاب به حوزویان مینویسد: «بار دیگر به فرزندان خوب و انقلابىام سفارش مىکنم که شوراى مدیریت حوزه علمیه قم مورد تایید این جانب مىباشند. سعى کنند تندروى نکنند که تندروى باعث شکست خودشان مىگردد. باید طلاب جوان اساتید محترم حوزه را که در خدمت انقلاب و اسلام و علوم اسلامى مىباشند یارى کنند تا آنان بتوانند به هدفهاى مهم تعلیم و تربیت برسند. شوراى مدیریت و اساتید عزیز هم توجه داشته باشند که بدون طلاب انقلابى به هیچ یک از خواستههاى مشروع خود نخواهند رسید. طلاب انقلابى و مبارز، پیشتازان انقلاب اصیل اسلامىمان مىباشند. چهره گلگون و روشن فیضیههاى ایران در جهان اسلام مرهون زندانها و شکنجههاى این عزیزان است»9.
در دیدگاه امام خمینی، این گونه نیست که تندروی تنها از طلاب جوان زشت باشد و دیگران از آن مستثی باشند، بلکه تندروی و خروج از موازین از هر کسی باشد، درست نیست. در این زمینه نامه تاریخی امام خمینی به شورای نگهبان در باره تندروی یکی از اعضای آن درس آموز است: «حضرات فقهاى محترم شوراى نگهبان- دامت افاضاتهم؛ با سلام و آرزوى موفقیت براى شما و تمامى آنانى که قلبشان براى پیروزى اسلام مىتپد. گاهى دیده مىشود که بعضى از آقایان محترم در مسائلى وارد مىشوند که موجب وهن شوراى نگهبان است. فقهاى محترم باید توجه داشته باشند که نباید در مسائلى که مورد درگیرى هست وارد شوند. از باب مثال در شان شوراى نگهبان و حتى خود حضرت آقاى خزعلى نیست که به افراد مختلف تندى کند. اینکه دیگر روشن است که روى منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانى نسبت کمونیستى داد. بر فرض که ایشان بگوید من نسبت ندادم ولى این را که معترفند که گفتهاند: مىگویند، آقاى سلامتى کمونیست است. آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصى که عضو شوراى نگهبان است آن هم به مسلمانى که نماینده مردم تهران است، شرعاً چه صورتى دارد. مادامى که شما اینگونه عمل مىکنید باز هم توقع دارید جوانان انقلابى تند احترام شما را بگیرند.
آیا شخصى که مىآید نزد فقهاى شوراى نگهبان و مىگوید: اگر گناهى هم کردهام توبه مىکنم، راه درستى را رفته است یا کسى که روى منبر این توبه را به عنوان ضعف یک نماینده نقل مىکند؟ بحث بر سر خوبى و بدى نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کج رفتن است.
همه باید توجه کنیم که آلت دست بازیگران سیاسى نشویم. باید سعى شود آقایان به عنوان منبرى پرخاشگوى که تا این مرحله حاضر است پیش رود معرفى نشوند. شما نگویید، آنها به ما بد مىگویند و ما با این صحبتها جواب آنها را مىدهیم. آنها که به شما بد مىگویند، پست مقدس شوراى نگهبان را ندارند. شما در مکانى نشستهاید که باید خیلى از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حل کنید. حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند. من به شما آقایان علاقهمندم ولى لازم مىدانم گاهى که مسئلهاى را مىبینم تذکر دهم».10
اولین؛ موضع امام خمینی رحمهالله علیه در مقابل عوامل خودسر در بیانتات ایشان که در سال 1358 ایراد شد اینگونه بود:
من حقیقتاً نگران هستم.
من نگران اسلام هستم.
ما اسلام را از چنگ محمدرضا در آوردیم.
و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی هست و زیـاد است.
آدمهای جاهلـی هستند که به خیال خودشان خدمت میکنند برای اسلام، خدمت میکنند، لکن سر خود کـارهایی میکنند که ضرر به حیثیت اسلام میخورد.
.....اصلا موازین تو کـار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل میکردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل میکنند، و این تاسف بسیار دارد. تاسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقـلاب کردیم و هر کاری دلمان میخواهد میکنیم.
حجتشان همین است. از هر که بپرسی چرا اینـطور؟ میگوید انقـلاب کردیم......
.....حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنی این [حرکت] این است که اسلام اینطور میگوید.
انقلاب کردهایم، یعنی حالا جمهوری اسلامی داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتی که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود....
....فکری بکنید!
اگر بخواهید اینطور باشد چندی نمیگذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان میشوند. چرا باید اینطور بشود؟ چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند.
اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود. آنها نه قوانین اسلام راعمل میکنند.
و نه قوانین دولت را عمل میکنند و هر چه، هر که هر کاری میخواهد میکند.
صحیفه نور جلد 11
تاریخ:26/09/1358
* امام خمینی: آقا! من خواهش مىکنم از شماها که آن تندى جوانىتان را یک قدرى کنار بگذارید
* امام خمینی خطاب به پاسداران: در بین شما، جوانهاى تندى هم هستند که باید آنها را تعدیل کنید تا کارهایى را که بر خلاف مشى کلى سپاه است، انجام ندهند
* امام خمینی: از قول من به فرزندان انقلابىام بفرمایید که تندروى عاقبت خوبى ندارد
* امام خمینی: حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند
پاورقیها:
1 - صحیفه امام، ج2، ص: 66
2 - صحیفه امام، ج6، ص: 264
3 - صحیفه امام، ج6، ص: 156
4 - صحیفه امام، ج7، ص: 4
5 - صحیفه امام، ج9، ص: 221
6 - صحیفه امام، ج15، ص: 322
7 - صحیفه امام، ج19، ص: 180
8 - صحیفه امام، ج21، ص: 368
9 - صحیفه امام، ج21، ص: 381
10 - صحیفه امام، ج21، ص: 613
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی