لحظهی دستگیری ژانپل سارتر و سیمون دوبووار + فیلم
سیمون دوبوار [نام کامل: سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار]فیلسوف، فمینیست و نویسندۀ فرانسوی که در ۱۹۰۸ در خانوادهای سرمایهدار به دنیا آمد.
0 seconds of 0 secondsVolume 90%
Press shift question mark to access a list of keyboard shortcuts
میانبرهای صفحه کلید
پخش/توقفSPACE
افزایش صدا↑
کاهش صدا↓
پرش به جلو→
پرش به عقب←
زیرنویس روشن/خاموشc
تمام صفحه/خروج از حالت تمام صفحهf
بی صدا/با صداm
پرش %0-9
سسیمون دوبووار در مصاحبهاش با مجلۀ پاریس ریویو در سال ۱۹۶۵ روزمرگیِ خود را چنین شرح میدهد: «گرچه معمولاً از آغاز روز بیزارم، امّا همیشه برای شروع کردن هم عجله دارم. اوّل چای مینوشتم، حدود ساعت ده شروع به کار میکنم و تا یک ادامه میدهم. سپس دوستانم را میبینم و بعد هم حدود ساعت ۵ بر میگردم سر کار و تا نه ادامه میدهم. اصلاً برایام سخت نیست که بعد از ظهرها کار را از سر بگیرم» در حقیقت، آن چیزی که برای او سخت نبود خود کارکردن بود، بلعکس وقتی تعطیلات دو-سه ماهۀ سالانهاش فرا میرسید، بعد از چند هفته حوصلهاش سر میرفت و ناراحت بود که از کارش دور افتاده است. با آنکه دوبووار به هیچ چیز اندازۀ کارش اهمیت نمیداد، رابطهاش با ژان پل سارتر هم در تنظیم این برنامه موثر بود، رابطهای که از ۱۹۲۹ تا مرگ سارتر در ۱۹۸۰ ادامه یافت، رابطۀ آنها نوعی شراکت روشنفکرانه بود با مایههای کمابیش دلآزاری از رابطۀ جنسی. طبق قراری که سارتر در ابتدای رابطهشان پیشنهاد کرده بود، هر دو شریک میتوانستند معشوق یا معشوقهای داشته باشند، به شرط آنکه همه چیز را به هم بگویند. معمولاً دوبووار صبحها تنها کار میکر، بعد از ظهر برای ناهار به سارتر میپیوست، گاهی به آپارتمان او میرفتند و در سکوت کار میکردند، عصرها مشغول امور سیاسی یا اجتماعی میشدند که در برنامۀ سارتر بود یا به سینما میرفتند یا مینوشیدند و در آپارتمان دوبووار به رادیو گوش میداند. لانتسمن که از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۹ معشوق دوبووار بود، از تجربۀ بلاواسطۀ خود چنین میگوید: «صبح روز اوّل فکر کردم که همچنان در تخت میمانیم، امّا او بلند شد و رفت سمت میز کارش و با اشاره به تخت گفت تو همانجا کار کن، بلند شدم، لبۀ تخت نشستم و سیگاری آتش زدم و تظاهر کردم که به کاری مشغولم. فکر میکنم تا وقت ناهار با من سخنی نگفت، و بعد به دیدن سارتر رفت و ناهاری خوردند، مشغول کار شدند، بعد نوبت جلسهها و دیدارها بود، برای شام همدیگر را میدیدیم، آندو تقریباً همیشه جدا مینشستند و او چیزهایی که سارتر نوشته بود را نقد میکرد، بعد به خانه بازمیگشتیم، خبری از مهمانی و شبنشینی و ارزشهای بورژوایی نبود از همۀ اینها خودداری میکردیم، فقط ضروریات در میان بود، نوعی زندگی بیپیرایه و سادگیای که بدین سبب بنا شده بود که بتواند به کارش برسد». سیمون دوبوار در ۱۴ آوریل ۱۹۸۶ و در سن هفتاد سالگی به خاطر ذاتالریه درگذشت. او را در گورستان مونپارناس در کنار ژان پل سارتر به خاک سپردند.
خبر های مرتبط