مصاحبه اوریانا فالاچی با معمر قذافی
رویداد۲۴ تصویر ثبت شده در سال ۱۹۷۹ که مصاحبه اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی روزنامه کویرهدلاسرا با معمر قذافی رهبر وقت لیبی را نشان میدهد.
فالاچی از سنین پایین کار روزنامه نگاری را آغاز کرد و بیش از اینکه برای آثار ادبی خود مطرح باشد به عنوان روزنامه نگاری جسور و خلاق شناخته میشود. فالاچی خود تجربه روزنامه نگاری در حیاتش را «کشف قدرت واژهها» میخواند. کلماتی که در نمود روابط قدرتند و نه فقط واژههایی برای ارتباط صرف.
میلان کوندرا در کتاب جاودانگی قطعهای درباره فالاچی مینویسد که او ترسیمگر مقام خبرنگار است و در واقع ترسیم شغل خبرنگاری به مثابه رویداد حقیقت. او نوشته «شاخصترین روزنامه نگار زمانهای اخیر کیست؟ نه همینگوی است که از تجربههایش در خندقها مینوشت و نه اورول است که یک سال از زندگیاش را با فقرای پاریس گذراند و نه اگون اروین کیش کارشناس فاحشههای پراگ است، بلکه اوریانا فالاچی است که بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ در روزنامه ایتالیایی یورپو یک سلسله مصاحبه با سرشناسترین سیاستمداران زمان منتشر ساخت. این مصاحبهها فراتر از گفتگوهای ساده بود؛ اینها نبرد بودند. قبل از آنکه سیاستمداران نیرومند دریابند که در شرایطی نابرابر میجنگند، -زیرا فالاچی مجاز به پرسیدن بود و آنها نبودند- بر کف رینگ بوکس دراز به دراز افتاده بودند. مطرح کردن سوال وسیلهای بود برای اعمال زور ... قدرت روزنامهنگار بر حق پرسیدن استوار نیست بلکه بر حق پاسخ خواستن استوار است.»
بیشتر بخوانید: تست اصلاح نژادی در آلمان نازی و برتری خیالی نژاد آریایی
به گزارش رویداد۲۴ فالاچی در این مصاحبه سعی میکرد قذافی را عصبانی کند تا پاسخهای جنجالی و غیرمتمرکز از قذافی دریافت کند. او در این کار نیز موفق بود. مثلا جایی در مصاحبه از قذافی میپرسد «میدانید خیلی نچسب هستید» و قذافی بسیار برآشفته میشود و میگوید: «من را کسانی که ضد آزادی و ضد خلق هستند دوست ندارند. برعکس مبارزان راه آزادی و توده ها مرا دوست دارند، همیشه و در همه جا. من یک رئس جمهور و یا وزیر نیستم. من رهبر انقلابم. من به فلسفه ی آزادی، مبارزه و کتاب سبزم مشغولم. و اگر شما می خواهید چهره من را بشناسید باید راجع به کتاب سبزم از من بپرسید.» فالاچی از همین مسیر که قذافی را عصبانی میکند به سراغ نقد کتاب سبز قذافی میرود.
فالاچی از برخی رهبران جهان درباره خدا سوالاتی میپرسید و با همین سوال به آنها کنایه میزد. مثلا از شارون پرسید آیا به خدا اعتقاد دارد و هنگامی که پاسخ «بله» او را شنید، گفت پس دعا کنید خدا ما را از دست شما نجات دهد.
در بخشی از مصاحبه فالاچی از معمر قذافی نیز میپرسد آیا به خدا اعتقاد دارد و وقتی با پاسخ مثبت قذافی مواجه میشود کنایهای طنزآلود به او میزند و میگوید: «برای این که فکر می کردم شما خود خدا هستید!»
فالاچی مصاحبههایی نیز با رهبران ایران داشت. او یک بار در سال ۱۳۵۱ به ایران سفر کرد و با محمدرضا پهلوی مصاحبه کرد و بار دیگر پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ به ایران آمد و با آیت الله خمینی و مهندس مهدی بازرگان گفتگو کرد.
در تمام این گفتگوها فالاچی مصاحبه خود را بر اساس همان چیزی که کوندرا «حق پاسخ خواستن» مینامد تنظیم کرد؛ در مصاحبه با محمدرضا شاه پهلوی از سانسور کتابهایش در ایران پرسید و عدم وجود دموکراسی و آزادی بیان در ایران را مورد حمله قرار داد و در مصاحبه با آیت الله خمینی از حجاب اجباری سوال کرد و در میان مصاحبه چادرش را از سر برداشت.
محمدرضا شاه پهلوی آنقدر در مصاحبه خود با فالاچی بر آشفته شد که هر گونه ملاحظه کاری را کنار گذاشت و گفت «ما آزادی افکار و دموکراسی نمیخواهیم.»
آیت الله خمینی نیز در جایی از مصاحبه در پاسخ به یکی از سوالهای فالاچی گفت «هیچ کدام از این مسائل به شما ربطی ندارد.» محمد قائد مینویسد در مقالهای به پاسخ آیت الله خمینی به فالاچی اشاره کرده که درباره حجاب اجباری سوال پرسیده شده است. گویا آیت الله خمینی در پاسخ به این سوال به کنایه به فالاچی میگوید اینها را برای دختران جوان میگویم نه شما.
فالاچی تا پایان زندگی خود همواره به فعالیتهای خبرنگاریاش ادامه داد و بر «حق پاسخ خواستن» پای فشرد. آخرین گفتگوی جنجالیاش یک سال پیش از مرگش بود که با پاپ بندیکت شانزدهم مصاحبه کرد. مصاحبههای فالاچی هنوز هم با سانسور و حذفیات بسیار در ایران منتشر میشوند.