امیر سرتیب سید تراب ذاکری در گفتوگو با رویداد۲۴ تشریح کرد:
دلایل استعفای صیاد شیرازی و اختلاف سپاه و ارتش در جنگ تحمیلی
صیاد، کسی بود که سبب ایجاد اتحاد مقدس بین ارتش و سپاه شد و دقیقاً از همین اتحاد هم ضربه خورد. البته هیچگاه نمیخواست مسئله را علنی کند و به رسانهها بکشاند اما این موضوع را به حضرت امام (ره) گفته بود و درنهایت صلاح در این دیده شد که کنار قرار بگیرد.
رویداد۲۴- مژگان فرجی- از جنگ تحمیلی 36 سال گذشته است. 36 سال از آن روزی که صدام حسین مقابل دوربینهای تلویزیونی قرارداد الجزایر را پاره کرد و جرقه یک جنگ طولانی را زد؛ جنگی که 8 سال به طول انجامید و کشتهها و مجروحین بسیاری از دو طرف بهجا گذاشت.
از آن 36 سال پیش تا به امروز، هرساله هفته اول مهرماه که مصادف است با هفته دفاع مقدس، روایاتی تازه از هشت سال جنگ تحمیلی ارائه میشود. روایاتی بکر و شنیدنی که میتوانند قطعهای باشند در کنار سایر قطعات برای تکمیل پازل جنگ هشتساله.
روایت امیر سرتیب سید تراب ذاکری در گفتوگو با رویداد۲۴ ازجمله این قطعات پازل است.
سید تراب ذاکری از فرماندهان ارتش ایران در زمان جنگ ایران و عراق بود. او که این روزها کار آموزش نیروهای جوان را در دست دارد زمانی از همرزمان سپهبد صیاد شیرازی در منطقه جنوب کشور بود.
به مناسبت سالگرد آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به سراغ او رفتیم تا پای صحبتهای او بنشینیم.
او که در سال 59 مصادف به آغاز جنگ تحمیلی از فرمانده اطلاعات لشکر 92 اهواز بود میگوید که پیش از آنکه خیلی مقامات کشور از قصد و نیت عراق برای حمله به ایران مطلع شود او و همرزمانش در سازمان اطلاعات ارتش از نیت رژیم صدام حسین برای تجاوز به خوزستان آگاه شده بود.
امیر ذاکری میگوید: «قبل از فروردين سال 59 به مهندس «قرضی» -استاندار وقت خوزستان- گفتم كه عراق ميخواهد به ایران حمله كند. با استدلالهايي كه آوردم او متقاعد شد تا مداركي مبني بر حمله عراق را به مجلس شوراي اسلامي ببرد؛ اما متأسفانه نمايندگان او را «هو» كرده بودند. نامهاي هم مبني بر حمله عراق به فرمانده لشكر 92 زرهي خوزستان دادم تا به دست مسئولان ردهبالا برساند؛ اما يكي از مسئولان زير نامه براي من نوشت:« ما با برادران مسلمان عراقي هیچگونه مشكلي نداريم شما «تفاله»هاي رژيم گذشته هستيد كه اطلاعات را از عراق گرفتهايد.»
این فرمانده پیشکسوت ارتش در ادامه میگوید:«من بار ديگر كل مداركي كه درباره روند توسعه نيروهاي ارتش عراق بود را به حجتالاسلام «عاملان» كه رئيس انجمن اسلامي تيپ 92 زرهي بود دادم. متقاعد شد كه عراق در حال آمادگي است. به او گفتم: «مدارك را به دست شخص امام برسان و بهغیراز امام به كسي ديگر بدهي فايدهاي نخواهد داشت.» ظاهراً امام آن را به بنيصدر (فرمانده كل قوا) در آن زمان ارجاع داده بودند. بنيصدر هم نامه را به وزارت دفاع داده بود. وزارت دفاع به ستاد مشترك و ستاد مشترك به اداره مهندسي براي برآورد هزینهها و تأمین اعتبار ارجاع داده بود.»
او درباره اینکه چرا اعتنایی به هشدارهای او برای آمادگی عراق برای حمله ایران نشد میگوید:« فضا و جو حاکم بر کشور در آن مقطع زمانی بهگونهای نبود که به حرف کسی در این رابطه توجه شود. البته تا حدودی هم طبیعی به نظر میرسد زیرا در ایران وزارت اطلاعات هنوز شکل نگرفته بود و در کنار آن اطلاعات ارتش نیز منحل شده بود. مسئولان هم افراد قدیمی نبودند و پختگی و تجربه لازم را در این زمینه نداشتند بنابراین صدام حسین را خیلی کوچک میشمردند و بر این اعتقاد بودند که صدام خیلی سریع از بین برده میشود، البته این مسئله هشت سال طول کشید. اگر بخواهم درباره آن دوران صحبت کنم مسائل زیادی وجود دارد.»
ذاکری درباره ملاقات خود با مقامات وقت کشور برای آگاه کردن آنها از پیشبینی حمله احتمالی عراق به ایران میگوید:« من به مجلس شورای اسلامی رفتم و موضوع را آنجا با نمایندگان در میان گذاشتم؛ اما آن موقع واقعاً کسی فکر نمیکرد جنگی بدین شکل روی دهد زیرا یک جو انقلابی در سراسر کشور وجود داشت و تصور عمومی بر این بود که با مشت میتوان صدام را از بین برد. زمانی که این بحثها پیش کشیده میشد، میگفتند « ما شاخ آمریکا را در منطقه شکاندیم صدام سگ کی باشد که به خود اجازه چنین حرکتی بدهد».
این فرمانده پیشکسوت ارتش درباره امکان پیشگیری وقوع جنگ میگوید:« پیشگیری از جنگ یک کار سیاسی است و همیشه امکان آن وجود دارد. ولی جنگ ایران و عراق به خاطر به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی در ایران و ترس از نفوذ انقلاب در عراق یا کشورهای عربی نبود. ریشه جنگ تحمیلی قدیمی است یعنی به قبل از پیروزی انقلاب بازمیگردد. از مدتها پیش عراق بر روی جنگ با ایران در حال برنامهریزی بود و فعالانه بر روی آن کار میکرد. اگر خریدهای نظامی کشور عراق در آن مقطع زمانی موردتوجه قرار گیرد به این نتیجه میرسیم که عراق جنگ را درواقع در سطح کلان از سال 53 شروع کرده بود و از آن تاریخ قصد داشت وارد خاک ایران شود.»
او با تأکید بر اینکه اما امکان پیشگیری از جنگ ایران و عراق بهواقع وجود داشت میگوید: «با یک مثال ساده میتوانیم مسئله را چنین مطرح کنیم. زمانی که دو نفر باهم دعوا میکنند در ابتدا این مسئله با حرفهای زشت و رکیک شروع میشود دراینبین ممکن است زدوخورد کوچکی هم صورت گیرد اما اگر همان موقع کسی دست اینها را بگیرد و بخواهد ماجرا را به اتمام برساند همانجا این غائله خاتمه پیدا میکند اما وقتی مدام همدیگر را هل میدهند درگیری شدیدتر خواهد شد و بهجایی میرسد که طرفین فکر میکنند تا طرف مقابل را نکشد این دعوا تمام نمیشود.»
ذاکری میافزاید:«هر جنگی در هر خط و گوشهای از دنیا در هرلحظه قابل تمام شدن است منتها به چه قیمتی؟ آن قیمت بسیار حائز اهمیت است. بهطور نمونه درباره جنگ ایران و عراق میتوان به قطعنامه 479 اشاره کرد. ازآنجاکه قطعنامه یکطرفه به سود عراق تمامشده بود، ما هم قبول نکردیم. شاید ده تا از این قطعنامهها به تصویب رسید اما تمام آنها صرفاً سود عراق را در نظر داشتند. این توضیحات را دادم که بگویم جنگ قطعاً تمامشدنی است اما باید دادهها و گرفتهها را هم در نظر گرفت.»
فرمانده پیشین اطلاعات لشکر 92 اهواز جدا از اطلاعاتی که از آغاز جنگ تحمیلی دارد به دلیل آنکه سالها دوشادوش یکی از فرماندهان بزرگ ارتش یعنی امیر سپهبد صیاد شیرازی در جبهههای جنگ حضورداشته یک منبع موثق و آگاه برای اطلاع از نقش شهید صیاد شیرازی در جنگ تحمیلی است.
او دراینباره میگوید: شهید صیاد شیرازی در جنگ فرمانده بود و یک آدم استثنایی بهحساب میآمد در کار خود بسیار متعهد و رشادتش زبانزد عام و خاص شده بود.
ذاکری درباره اینکه چرا چنین فرمانده ای تا پایان جنگ فرمانده نماند نیز میگوید:« صیاد درواقع در سال 65 استعفا داد. دلایل این کار هم مشکلاتی بود که در اطرافش مشاهده میشد. در سال 65 پسازاینکه فرماندهی بزرگترین عملیات را بر عهده داشت، به این نتیجه رسید که شرایط برای کار کردن او مساعد نیست بنابراین استعفا داد. البته تا سه ماه هم استعفای او از سوی حضرت امام (ره) پذیرفته نشد اما ایشان به جبهه نرفت تا اینکه با اصرار، حضرت امام (ره) استعفای ایشان را قبول کردند و صیاد را بهعنوان نماینده خود در شورای عالی دفاع برگزیدند. البته ناگفتههایی هم وجود دارد که صیاد درباره آنها توضیحی نداده است».
این فرمانده پیشکسوت ارتش بابیان اینکه یکی از دلایل استعفا صیاد شیرازی به اختلاف ارتش و سپاه در زمان جنگ برمیگردد میگوید:«صیاد، کسی بود که سبب ایجاد اتحاد مقدس بین ارتش و سپاه شد و دقیقاً از همین اتحاد هم ضربه خورد. البته هیچگاه نمیخواست مسئله را علنی کند و به رسانهها بکشاند اما این موضوع را به حضرت امام (ره) گفته بود و درنهایت صلاح در این دیده شد که کنار قرار بگیرد. باید اضافه کنم که اصل این ماجرا به منیتهایی که در طول جنگ به وجود آمده بود برمیگردد. منیتهایی از سوی هر دو طرف، هم سپاه و هم ارتش. هر دو طرف میخواستند بگویند که آنها در حال اداره کردن جنگ هستند.»
او درباره اینکه بهواقع در این رابطه حق با کدامیک از طرفین بود میگوید:« اینکه واقعاً حق با کدام طرف بود، موضوعی نیست که بشود آن را رسانهای کرد؛ اما این اختلاف بهواقع وجود داشت جای انکار هم ندارد و همین اختلاف هم شاید یکی از دلایل طولانیتر شدن جنگ بود. بهعبارتیدیگر اگر 50 مورد در طولانیتر شدن جنگ تأثیرگذار بود یکی از موضوعات قابل اشاره مسئله اختلاف بین سپاه و ارتش است؛ اما باید به این نکته اشاره کرد که اختلاف گرچه بر منیتها افزود اما از انگیزه سپاه و ارتش برای مقابله با دشمن در جبههها کم نکرد. وقتی صیاد رفت، جایگزین او نهتنها بچه نبود بلکه بسیار کارآزموده و خبره هم بهحساب میآمد. بسیاری از نظامیان حتی بیشتر از صیاد او را قبول داشتند.»
او در خاتمه درباره محدودیتها در زمان جنگ نیز میگوید:« ولی باهمه این اختلافات کشور ما در آن مقطع زمانی در شرایطی قرار داشت که با مشکلات تجهیزاتی و عملیاتی دستوپنجه نرم میکرد. ایران تحریم بود و کشورهای دیگر به ما تجهیزات جنگی نمیفروختند باید باکیفیت پایین آن را با شیوههای غیرمعمول و گران تهیه میکردیم. بهطور نمونه تانکی که خریداری کردیم لوله آن منفجر شد یا خمپاره هم همینطور، گلوله درون آن به انفجار رسید زیرا این کالاهای نظامی آشغال و از رده خارجشده بود. البته ما چارهای جز این نداشتیم جنگافزارهایی که در آن مقطع در اختیارمان قرار داشت، غربی بود اما دیگر غرب به ما تجهیزات نمیفروخت و قاعدتاً مجبور شدیم به سراغ مشابه آن برویم. این خود نیز یکی از دلایل طولانی شدن جنگ بود. در کنار این مسئله اگر حمایتهای همهجانبه از صدام حسین صورت نمیگرفت بهمانند چشم بستن بر استفاده از سلاحهای شیمیایی، جنگ قطعاً کوتاهتر از این بود اما برخی از کشورها مایل نبودند نام کشور ما بهعنوان پیروز جنگ بر سر زبانها بیافتد.»
دست برقضا و اتفاقا بنده از سپاهی های زمان جنگ هستم .... بواقع نمیشه و نباید خاطراتی از آن رورگار که تشتت آفرینه بر زبان آورد...
فقط جهت یاداوری عرض کنم که تعدادشهدای هر جناح از حضور دلیرانه یگان مربوطه حکایت داره..
البته بودند دلاور مردانی از ارتش که خالصانه خدمت کردند یادشان گرامی باد.
حضور و دفاع جانانه از کشور و دین به امر مبارک امام و باحمایت ملت سرافراز ایران به ثمر نشست.
باوجودنداشتن اموزشهای اولیه رزمی باید هم تعداد شهدای سپاه ازشهدای والای ارتش بیشتر باشد وقتی بدون هیچ تاکتیکی جلو بروی کشته میشوی
به نظرمن شهدای بیش ازحد سپاه رو نمیشه به عنوان حضور موثرتر قلمداد کرد بلکه دلیل اصلیش بی تجربگی فرمانهانشون بوده که باعث شهادت زیادشون شده.
درجنگ اصول جنگ مهم است نه سینه سپر و بدون برنامه ریزی.
شاید به جرات بتوان گفت انقلابی ترین فرمانده ارتش بودند و تعامل بسیار عالی با بسیج و سپاه داشتند و هیچگاه در مقابل سپاه و بسیج نایستاد .
در سال 65 با فرماندهان ترمز بریده مشکل پیدا کرد . فرماندهانی که عملیات بدون سازماندهی انجام می دادند و فقط با تکیه بر توکل باعث هدر رفت نیروها و تجهیزات و منابع می شدند .
صبرایشان مثال زدنی است . اگر استعفا کردند فقط به این دلیل بود که مبادا برخوردی پیش بیاید که باعث بی انگیزه شدن شود .
امیر بززگوار یک فرمانده نخبه نظامی بود . به عنوان نظامی جنگ را دوست نداشت اما وقتی پای کشور و شرف و اسلام در میان بود فرماندهی بی مانند بود .
اگر منافقین امیربزرگ صیاد شیرازی ما را گرفتند ده ها سردار و امیر راه صیاد را ادامه دادند . روحش شاد راهش پر رهرو
خیلی حرف داشتم اما حوصله ندارم بگم
مخصوصا
وزارت اطلاعات
ارتش
سپاه
نیروی انتظامی ومرزبانی که ازخاکمان وناموسمان ازجان گذشته دفاع میکنند)
باید گفت که هر دو لشکر مخلص خدا بودند و جانانه جنگیدند تا شهید شدند اما خوب همه میدانیم سپاه چون آموزش کافی نداشت بیشتر شهید داد که اینهم بخشی به مسیولین آن برمیگردد