دوست برادرم وقتی شوهرم نبود در آشپزخانه به من نزدیک شد
وسوسههای شیطان رهایم نمیکرد. شوهرم را دوست داشتم چرا که او به من عشق میورزید و همه تلاشش را برای سعادت و خوشبختی یک زن مطلقه به کار گرفته بود، اما زمزمههای عاشقانه «قیصر» زیر گوشم روح و روانم را به هم ریخته بود.
رویداد۲۴ شیطان کثیف همیشه در کمین است. زنان همیشه در معرض شیطان کثیف هستند. مردان غریبهای که در نقش دوست وارد حریم خانهها میشوند و چهره شیطان کثیف را به تصویر میکشند. شیطان کثیف این بار سراغ زن جوانی رفته بود.
او همواره میگفت به طور غیرقانونی از کشور خارج میشویم و زندگی رویایی خواهیم داشت، ولی همسرم مانع بزرگی بود تا این که تصمیم وحشتناکی گرفتیم...
بیشتر بخوانید: عکس روباه پیر که با دختری بارها رفتار شیطانی داشت + جزییات
زن ۳۲ ساله در حالی که بیان میکرد پس از تحمل کیفر و رهایی از زندان هنوز هم عذاب وجدان دارم به مشاور کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چند سال بعد از گرفتن دیپلم ازدواج کردم، اما به دلیل اعتیاد همسرم زندگی ما تنها یک سال دوام آورد و از او جدا شدم.
او همواره میگفت به طور غیرقانونی از کشور خارج میشویم و زندگی رویایی خواهیم داشت، ولی همسرم مانع بزرگی بود تا این که تصمیم وحشتناکی گرفتیم...
بیشتر بخوانید: عکس روباه پیر که با دختری بارها رفتار شیطانی داشت + جزییات
زن ۳۲ ساله در حالی که بیان میکرد پس از تحمل کیفر و رهایی از زندان هنوز هم عذاب وجدان دارم به مشاور کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چند سال بعد از گرفتن دیپلم ازدواج کردم، اما به دلیل اعتیاد همسرم زندگی ما تنها یک سال دوام آورد و از او جدا شدم.
داستان این شیطان کثیف عجیب است
بعد از این ماجرا و برای تامین هزینههای زندگی ام در بیرون از منزل مشغول کار شدم. اگرچه کار ثابتی نداشتم و مدام شغلم را عوض میکردم، اما دوست داشتم سایه یک مرد بالای سرم باشد. با این وجود هیچ کدام از خواستگارانم را نمیپسندیدم چرا که برخی از آنها یا مسن یا متاهل و دارای چند فرزند بودند و یا ...
تا این که روزی یکی از همسایگانم واسطه خواستگاری از من برای پسر مجردی به نام «رحیم» شد. رحیم با آن که لکنت زبان داشت، اما مهربان، خوش تیپ و جذاب بود. او به من عشق میورزید و دوست نداشت هیچگاه چهره مرا غمگین ببیند.
مهربانیهای او موجب شد تا من هم زندگی عاشقانهای برایش بسازم، اما ماجرای سیه روزیهای من زمانی آغاز شد که «قیصر» را در حیاط خانه پدرم دیدم. او دوست برادرم بود و سعی میکرد باوقار و متین با من رفتار کند. برادرم در حالی که با او بیرون میرفت فریاد زد سورپرایزی برایت دارم! البته سورپرایز او خیلی زود لو رفت قیصر و برادرم قصد داشتند غیرقانونی به آلمان مهاجرت کنند به همین دلیل رفت و آمدهای شان آن قدر زیاد شده بود که دیگر به منزل ما هم میآمدند و همسرم بسیار به آنها احترام میگذاشت.
در این میان من هم به جمع آنها پیوسته بودم و در واقع سه دوست شده بودیم. یک سال از این رفاقتها میگذشت که روزی به خانه مادرم رفتم. قیصر و برادرم آن جا تنها بودند. دقایقی بعد برادرم برای خرید چای کیسهای بیرون رفت.
قیصر شیطان کثیف بود
در همین لحظه قیصر خودش را به آشپزخانه رساند و زیر گوشم گفت که عاشقم شده است. آن روز سیلی محکمی به او زدم چرا که در زندگی با رحیم هیچ کمبودی نداشتم، اما از آن روز به بعد قیصر مدام پافشاری میکرد تا این که بالاخره دچار وسوسههای شیطانی شدم و به امید زندگی رویایی در خارج از کشور دل در گرو عشق او گذاشتم.
ولی گذشتن از رحیم هم برایم آسان نبود. او برادرم را راضی کرده بود تا رحیم را از سر راهمان بردارد. من ابتدا مخالفت کردم و گفتم طلاق میگیرم، اما چشمان هوس آلود قیصر حتی تفکر را از من گرفته بود دوست نداشتم رحیم قربانی رابطه کثیف و شیطانی من شود، ولی قیصر خود شیطان بود که مرا هم به دنبالش میکشید.
طبق یک نقشه از قبل طراحی شده رحیم را در تاریکی شب به نقطه خلوتی از شهر کشاندم که در مسیر عبورمان برادرم و قیصر هم به ما پیوستند و آن جا طی یک درگیری ساختگی قیصر با ضربات چاقو همسرم را مقابل چشمانم به قتل رساند. جسد او را در همان منطقه در حالی دفن کردیم که هنوز آخرین نگاهش تمام وجودم را میسوزاند او در طول چهار سال زندگی، عاشقانه برایم زحمت کشید. حدود سه ماه بعد نیز کارآگاهان آگاهی مرا دستگیر کردند و قیصر هم یک سال بعد هنگام خروج از کشور به دام افتاد.
ولی گذشتن از رحیم هم برایم آسان نبود. او برادرم را راضی کرده بود تا رحیم را از سر راهمان بردارد. من ابتدا مخالفت کردم و گفتم طلاق میگیرم، اما چشمان هوس آلود قیصر حتی تفکر را از من گرفته بود دوست نداشتم رحیم قربانی رابطه کثیف و شیطانی من شود، ولی قیصر خود شیطان بود که مرا هم به دنبالش میکشید.
طبق یک نقشه از قبل طراحی شده رحیم را در تاریکی شب به نقطه خلوتی از شهر کشاندم که در مسیر عبورمان برادرم و قیصر هم به ما پیوستند و آن جا طی یک درگیری ساختگی قیصر با ضربات چاقو همسرم را مقابل چشمانم به قتل رساند. جسد او را در همان منطقه در حالی دفن کردیم که هنوز آخرین نگاهش تمام وجودم را میسوزاند او در طول چهار سال زندگی، عاشقانه برایم زحمت کشید. حدود سه ماه بعد نیز کارآگاهان آگاهی مرا دستگیر کردند و قیصر هم یک سال بعد هنگام خروج از کشور به دام افتاد.
منبع: رکنا