خوانندههایی که قابل اعتنا نیستند
این داستاننویس درباره تاثیرگذاری ادبیات و نویسندگان بر جامعه اظهار کرد: من هم معتقدم تاثیرگذاری ادبیات در جامعه کم شده است اما برای اینکه کتابهای ادبی و نویسندگان آنها اهمیت گذشته را ندارند، افسوس نمیخورم؛ برای اینکه کسی که این رسانههای مجازی را جایگزین کتاب کرده از نظر من خواننده قابل اعتنایی نیست. طبیعی است رسانههای مجازی هم برد و هم ارزشهای خودش را دارد ولی عرصه ادبیات اعم از شعر و نثر عرصه دیگری است. شاید به علایق ما پیرمردها برمیگردد. من همیشه گفتهام کتابی که یک بار خوانده شود به یک بار خواندن هم نمیارزد. معتقدم شعر و نثر نوشتهای است که خواننده بارها به آن رجوع میکند، حین خواندن و پس از آن، و چون اینگونه نگاه میکنم میگویم کسانی که دور کتاب را خط کشیدهاند و به لپتاپشان قانع شدهاند خواندن برایشان امری تفننی است.
او در ادامه متذکر شد: تأثیر ادبیات و نویسندگان ادبی درازمدت است. این تأثیر امروز کمتر شده است و من دیگر آن تأثیری را که در جوانی ما اتفاق میافتاد و ذهن و نگاه ما را تغییر میداد در بین جامعه نمیبینم یا کم میبینم.
اخوت درباره دلیل این اتفاق گفت: یکی از دلایل آن رسانههای دیجیتالی است که همه را به نوعی درگیر کرده است. امروز دیگر کمتر کسی را مثل من پیدا میکنید که تلفن همراه نداشته باشد. در حالی که تلفن چیز بدی نیست، میبینیم فرد خواندههایش را با تلفن همراهش جایگزین میکند و به جای خواندن بیشتر گپ میزنند. طبیعی است که این وضعیت به معنای عمیق کلمه آن تأثیری را که ادبیات داشت ندارد.
این داستاننویس همچنین درباره کتابهای خودش گفت: اخیرا کتابی از من منتشر شده به نام «پینوشت خاموشی» که از سوی نشر آگاه به چاپ رسیده است. نظر من این بود که این کتاب همانگونه که از نامش پیداست بعد از خاموشیام چاپ شود ولی ناشر نظرش این بود که آن را منتشر کند.
او درباره ویژگیهای این کتاب اظهار کرد: کتاب در چند فصل نوشته شده است و هر فصل کتاب با یک شعر تمام میشود؛ یعنی به نوعی شعر و داستان با هم درآمیخته است. شعرها هم نوشتههای خودم است.
محمدرحیم اخوت درباره اینکه آیا این کتاب برگرفته از زندگی خودش است گفت: تقریبا میتوانم بگویم من هیچ داستان و رمانی ننوشتهام که چیزی از آن از زندگی شخصیام نباشد. اعتقادم هم این است که نویسنده رمان و داستان بخشی از مصالح داستانهایش را از زندگی شخصی، تجربیات زیستی، شنیدهها و دیدههایش برمیدارد، اما این با شرححالنویسی فرق میکند. منظورم این است که نوعی الهام گرفتن از تجربیات زیستی برای هنر و بهخصوص برای رمان ضروری است، مشروط به اینکه به شرححالنویسی تبدیل نشود؛ یعنی نویسنده ایدهای را از تجربیات و زندگی شخصی خود میگیرد و آن را پرورش میدهد.
او افزود: تا به حال شاید حدود ۲۰ رمان و مجموعه داستان نوشتهام. البته دو کتابم به این دلیل که از نظر ارشاد باید بخشهایی از آنها حذف میشد تا مجوز بگیرد منتشر نشده است چون اجازه ندادهام کتابم با حذفیات منتشر بشود؛ به همین خاطر این دو کتاب در بایگانی ماندهاند.