مرگ شوالیه، سقوط کوهنورد
عبدالله اکرامیان*
اصولگرایان برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری و قرار گرفتن مقابل حسن روحانی در شرایطی خاص قرار گرفتهاند. حسن روحانی با تکیه بر کارنامه چهارساله خود و حمایت محتمل آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی شانس بسیار بالایی برای انتخاب مجدد دارد. بر همین اساس، مخالفان دولت برای رقابت با حامیان روحانی و به ویژه اصلاح طلبان، چند عامل را مد نظر خواهند داشت.
اول اینکه تنها شانس پیروزی آنها از مسیر اتحاد جامع اصولگرایان و ایجاد یک دو قطبی (همانند اصلاح طلب-اصولگرا یا یک دو قطبی جدید) در جامعه میگذرد.
در حقیقت هویت مخالفان اصلی دولت در حوزه سیاسی، به گونهای است که صرفا در دو قطبی بودن جامعه تعریف میشود. دو قطبی که در آن عدهای خائن، بیدین، ضد اندیشههای رهبری، به دنبال انحراف قطار انقلاب و... توصیف شدهاند در حالیکه رقیب سیاسی ایشان و کاندیدای مد نظر اصولگرایان، فردی دیندار، پاک و دلسوز، سرباز رهبری، دوستدار انقلاب و اندیشههای حضرت امام جلوه داده میشود. کنکاش در تاریخ بیست سال اخیر سیاست در ایران و رفتارشناسی این گروه، حقانیت این ادعا را ثابت خواهد کرد.
دو قطبی کردن جامعه، همان دیواری است که در بدو امر، سیاستهای حسن روحانی از سال ۹۲ شکافهای بزرگی در آن ایجاد کرد به گونهای که امروز بسیاری از اصولگرایان، روحانی را گزینه مناسبی برای تکیه مجدد بر صندلی ریاست جمهوری میدانند. شاید یکی از برتریهای روزگار قدرت حسن روحانی نسبت به فضای دوم خرداد همین نکته باشد که او در عین استفاده از حمایت کامل اصلاح طلبان، اجازه نداده است جبهه سیاسی یکپارچهای در برابر او قرار گیرد. چیدمان مهرههای حسن روحانی و تعامل او با مقامات سیاسی کشور به گونهای بود که بخشی از راست سنتی ایران را به سوی خود کشاند.
علاوه بر این، صحبتهای اخیر رهبری علاوه بر اینکه رییس جمهور سابق ایران را از حضور در انتخابات منع کرد، برای نخبگان علمی و اجرایی به معنای خط بطلانی بر هر اندیشه یا عملکرد سیاسی بود که به دنبال ایجاد فضای دو قطبی در جامعه باشد. معنای سخنان رهبری نه منع شخص محمود احمدینژاد، بلکه طرد دو قطبی در جامعه بود.
محمود احمدینژاد با شرایط خاصی از ورود به انتخابات منع شد. اگرچه در ظاهر، بسیاری از اصولگرایان مدعی بودند که احمدینژاد گزینه آنها برای انتخابات نیست اما همانها نیز در نهان به خوبی آگاه بودند که همین یک نفر شانس رقابت با حسن روحانی را داراست.
احمدینژاد علاوه بر وجهه سیاسی خود، دارای حامیانی در قشرهای خاصی از جامعه است. قشرهایی که چندان به وجهه سیاسی احمدینژاد بها نمیدهند. اصولگرایان در صورت حضور احمدینژاد راهی جز حمایت از او برای پیروزی در انتخابات نداشتند. چهرههایی چون محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی قبلا شانس خود را در شرایطی به مراتب بهتر در مقابل حسن روحانی آزمودهاند و طعم شکست را چشیدهاند، محسن رضایی وارد حیطه نظامی شده و حضور او در انتخابات عملا منتفی است، علی لاریجانی امروز به عنوان رییس مجلس ایران و موازنه کننده قدرت تندروها در مجلس نقش بسیار مهمی در کمک به دولت حسن روحانی ایفا میکند.
او بارها در مسئله برجام که از دیدگاه اصولگرایان، مناقشه برانگیزترین بخش کارنامه دولت است به حمایت از دولت پرداخته و در تلاش است تا راه آیت الله هاشمی را به عنوان چهرهای ملی و فراجناحی ادامه دهد. لاریجانی پختگی لازم برای آنالیز شرایط کنونی را داراست و نیک میداند چه نقش مهمی در سیاست داخلی و خارجی ایران بر عهده اوست.از این دید، ورود او به صحنه انتخابات آتی و قرار گرفتنش در مقابل حسن روحانی مطلقا بعید به نظر میرسد.
علی اکبر صالحی، مرد هستهای ایران به زعم برخی آخرین گزینه اصولگرایان برای شرکت در انتخابات و قد برافراشتن در برابر حسن روحانی است. در قبال آقای صالحی باید به دو نکته توجه کرد. نکته اول: همانگونه که در آمریکا آقای ترامپ یکی از مهمترین محورهای نقد خانم کلینتون را برجام قرار داده است، به زعم نگارنده در ایران نیز هر کس قصد شکست حسن روحانی را داشته باشد، باید بتواند برجام را پاشنه آشیل دولت قرار داده و از اینجا آقای روحانی را به چالش بکشد، در این صورت شاید بتوان بخشی از جامعه را قانع کرد که از رای مجدد به رییس جمهور کنونی دست بردارند.
نقد حسن روحانی از زاویه سیاست داخلی، اقتصاد، فرهنگ و... نمیتواند جامعه را برای رای ندادن به او قانع کند. زیرا رییس جمهور جز در حوزههایی مانند حصر، لغو کنسرتها، بحثهای مربوط به حقوق بشر و... از سوی حامیانش مورد نقد واقع نشده است، حوزههایی که هیچ کدام نمیتواند مورد چالش مخالفانش قرار گیرد. به عنوان نمونه شما نمیتوانید یک اصولگرای تندرو را تجسم کنید که از حصر انتقاد کند، یا لغو کنسرتها را مورد نقد قرار دهد و.... بنابراین کاستن از حامیان حسن روحانی از این ابعاد دشوار به نظر میرسد.
با این توضیح دکتر صالحی هرگز در مقام نقد دولت از زاویه برجام قرار نخواهد گرفت چرا که خود بخشی از این جریان بوده و از برجام دفاع میکند. نکته دوم هم با پیشفرض اولین نکته مطرح میشود. اصولگرایان برای شکست حسن روحانی باید برجام را به چالش بکشند. حمایت از علی اکبر صالحی به عنوان گزینه واحد اصولگرایانی که میخواهند برجام را مورد نقد قرار دهند از حوزه منطق خارج خواهد شد. علاوه بر اینها شخص دکتر صالحی دل خوشی از برخی اصولگرایان ندارد و سخنان او در مجلس و افشاگریش از تهدید به مرگ و... گواه همین موضوع است.
بنابراین شکست حسن روحانی در این انتخابات بسیار بعید و حتی نامحتمل به نظر میرسد. اما یک سوال مهم در پایان باقی میماند: بهترین استراتژی مخالفان دولت برای حضور در انتخابات چیست؟ در یادداشت «اصولگرایان و سناریوی شوالیه و کوهنورد برای انتخابات ۹۶» در توضیح یکی از سناریوها نوشتم: «... بهترین حالت برای اصولگرایان وارد کردن مهرهای سوخته در شطرنج انتخابات خواهد بود. در واقع آنان آگاهانه شکست خود را در این انتخابات میپذیرند اما بدون هدر دادن حتی یک گلوله، و تیزبینانه توان خود را به چهار سال بعد منتقل میکنند. سوزاندن مهرهای چون احمدینژاد برای جناحی که از کمبود چهره مناسب انتخابات رنج میبرد بسیار ناگوار خواهد بود. به نظر میرسد این آینده نگری، شانس بازگشت به قدرت را برای اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ افزایش خواهد داد.»
اما حالا احمدینژاد یک مهره سوخته است، حتی برای انتخابات ۴ سال آینده. این اتفاق نه فقط از شانس مخالفان دولت در این انتخابات کاست، بلکه برنامه حامیان احمدینژاد را برای انتخابات ۱۴۰۰ نیز نقش بر آب کرد. همچنان باید منتظر ماند و دید آیا اتاق فکر مخالفان دولت طرحی نو برای شکست دولت در خواهد انداخت و متغییری که در این تحلیل نادیده گرفته شده، صحنه را تغییر خواهد داد یا آنگونه که ما صحنه را دیدیم، پیروزی دولت حسن روحانی بدون رقیبی جدی رقم خواهد خورد.
*تحلیلگر مسائل سیاسی
خبر های مرتبط