از کودک همسری تا زن کشی؛ داستانهای تلخی که ادامه دارند
رویداد۲۴ در ایران انتشار اخبار مرتبط به زنکشی یا آنچه که قتل ناموسی خوانده میشود تبدیل به موضوعی هر روزه یا حداقل هر ماهه شده است. فجایعی که نه در منطقه یا مناطقی خاص از کشور که در اقصی نقاط ایران رخ میدهد. نکته آنکه بسیاری از قربانیان زنکشی در مرحله اول قربانیان کودک همسری بودهاند.
این بار نیز مونا حیدری کودک همسر ۱۷ ساله و دختری از یکی از طوایف عرب خوزستان بود که توسط همسری که پسر عموی او نیز بود سلاخی شود. تحلیلها تکراریست، فرهنگ و سنن در جای جای کشور، رویکردی کالاپندرانه نسبت به زنان دارند، در این نگاه،کالایی به نام زن متعلق به عناصر ذکور خانواده است، به تبع این کالا پنداری، مالک میتواند هر بلایی بر سر این انسان کالاانگاشته شده آورده و او را قربانی شهوت، قدرتطلبی و خودخواهی خود کند. قوانین نیز بر این نگاه صحه میگذارند.
نگاهی به زنکشیهای اخیر در کشور/ دستگیری خبرنگار افشاکننده یک زنکشی
به گزارش جامعه ۲۴، این روزها به مدد فضای مجازی دیگر قتلهای فجیع و زنکشیها مخفی نمیمانند و در دل خانوادهها یا به صلاحدید برخی نهادها ماجرا به سکوت و بیخبری جامعه واگذار نمیشود. طی یکسال اخیر سبعانهترین زنکشیها خبرساز شدند.
رومینا اشرفی، ۱۴ ساله در گیلان توسط پدرش و به وسیله داس سربریده شد. جرم؛ عشق نوجوانی و فرار از خانه.
فاطمه برحی، کودک همسر ۱۷ ساله در خوزستان توسط پسرعمویی که نام همسر داشت سر بریده شد. جرم؛ عدم تمایل به ازدواج اجباری، فرار از خانه و پناه بردن به یکی از خانههای امن بهزیستی.
ریحانه عامری، در کرمان توسط پدرش با تبر به قتل رسید. جرم؛ ورود اندکی دیرهنگام به خانه.
گلاله شیخی، زن جوانی که در کردستان توسط همسرش به قتل رسید و جسدش به آتش کشیده شد. جرم؛ وقوف به حقوق انسانی خود، رها نکردن کار و شغل و تسلیم نشدن در برابر خواست و صلاحدید همسر.
مبینا سوری، کودک همسر ۱۴ ساله اهل لرستان که توسط همسرش به قتل رسید. جرم؛ قرار گرفتن در معرض اتهاماتی که هرگز درست یا نادرست بودن آن بر کسی محرز نشد که اگر هم درست بود دلیلی بر ارتکاب قتل نبود. جالب آنکه در این فقره خبرنگار محلی که قتل را فاش کرد دستگیر و دادگاهی شد.
به رگبار بسته شدن ۲ دختر ۱۷ و ۱۸ ساله در سیستان و بلوچستان توسط مردان فامیل. جرم؛ فرار از روستای محل زندگی و سفر چند روزه به زاهدان.
تعداد زنکشیها به نام غیرت و به پشتوانه رویکرد مردسالارانه حاکم بر کشور کم نیست، این موارد تنها تعدادی از این دست قتلهاست که بازتابی گسترده در رسانهها داشته است.
ماجرای قتل مونا حیدری توسط شوهرش چه بود؟
به گزارش جامعه ۲۴ ، این روزها نیز خبر قتل وحشیانه مونا حیدری کودک همسر اهوازی سرتیتر خبرها قرار گرفته و رسانهها سعی میکنند با تحلیلهای ارائه شده، درباره انسانیت و حقوق زنان که نیمی از جمعیت انسانی هستند فرهنگسازی کنند، اما به نظر میرسد گوش شنوایی نیست.
مونا حیدری در سن نوجوانی و در حالی که ۱۷ سال بیشتر نداشت سرش بریده شد و سر بریده شدهاش توسط قاتل یا همان شوهرش در محله چرخانده شد تا لابد اثباتی شود بر مردانگیاش. قاتلی که توسط عدهای از تماشاچیان به خاطر شقاوت و بیشرافتیش مورد تحسین قرار گرفت که «لکه ننگی را از خانواده پاک کرده است.» تماشاچیانی که به نظر میرسد هر یک زمینه کافی برای ارتکاب یک قتل و بهویژه زنکشی را دارند.
این افراد حتی اگر خود دست به چاقو نبرند، اما با ترویج افکار نابالغانه و عاری از انسانیت خود و آموزشی که به نسلهای جوانتر میدهند بیشک در وقوع زنکشیهای بعدی نقشی پررنگ دارند. مسالهای که قطعا نهادهای حاکمیتی باید برای آن چارهای جدی بیندیشند. اینها همان افرادی هستند که در روزهای فرار مونا به ترکیه بارها سجاد همسر او را تحریک و تحقیر میکردند و کمتر از خود او در قتل فجیع این دختر نقش نداشتهاند.
مونا هم مانند مبینا و فاطمه پیش از آنکه با چنین سبعیتی به قتل برسد کشته شده بود. در ۱۲ سالگی آینده و آرزوهای کودکی که هنوز نمیدانست از زندگی چه میخواهد به لطف قوانین مروج ازدواج کودکان و رویکرد سنتی نسبت به ازدواج کشته شد.
نگاهی به روایت خانواده قاتل مونا حیدری
۵ سال بعد از این ازدواج کودکانه، مادر قاتل او در مقابل خبرنگار مینشیند و از خیانت عروس نوجوان به پسرشان میگوید، اینکه دختر در فضای مجازی با یک مرد سوری آشنا شده و به ترکیه میرود و در آنجا با او ازدواج میکند! مادر شوهر میگوید که مونا زمان آشنایی با این مرد سوری باردار بوده، اما بچه سقط میشود و بعدها مرد سوری به پسرشان میگوید که این سقط با پیشنهاد او انجام شده است.
مادر شوهر همچنین تاکید میکند که مونا و همسرش یکدیگر را دوست داشتند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت. صحبت کردن از عشق در ۱۲ سالگی که به ازدواج برسد و نبود اجبار در چنین ازدواجی عجیب و ناشی از ناآگاهی است که اگر عشق در کودکی رخ دهد تنها از تاثیرات ترشحات هورمونی و علاقه به شناخت جنس مخالف است و نه برای به بار نشستن و وقوع ازدواجی که در نهایت به تغییر نگاه و علاقه به تصمیمگیری برای سرنوشت در سالهای بعدی برسد. این حادثه نمایی دیگر از عواقب ازدواج در کودکی را نشان میدهد.
به گزارش جامعه ۲۴ ، حقوقدانان میگویند اراده و رضایت کودکان مخدوش است، به همین دلیل هم افراد زیر ۱۸ سال اجازه دخل و تصرف در اموال خود را ندارند، زیرا ابعاد روانی و فکری آنان رشد کافی نیافته است؛ حالا چگونه است که دختری ۱۲ ساله با میل و رغبت پای سفره عقد مینشیند و ۳ یا ۴ سال بعد دل به دیگری میدهد؟ کودکان تا رسیدن به بزرگسالی و سنین پختگی بارها تغییر دیدگاه داده و شخصیتشان از پس همین تغییر رویکردهای مداوم به تدریج شکل میگیرد تغییراتی که قطعا در زندگی مشترک یک کودکهمسر هم تاثیرگذار خواهد بود.
مونا ۲، ۳ سالی بعد از ازدواج درحالیکه هنوز دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر نگذاشته مادر میشود. کودک مادری که هرگز کودکی نکرده است. جالب آنکه جاری مونا درباره فرزند او به خبرنگار گفته است: «من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل (مونا) که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.»
جاری در این سخنان تلویحا سعی میکند مونا را مادری بیتفاوتی نسبت به فرزند و زندگی خانوادگیاش نشان دهد، اما همین سخنان پرکنایه نیز نمایی دیگر از کودکهمسری و کودک مادری را جلوهگر میکند. دختر نوجوانی که هنوز آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیت مادری را نداشته است، زیرا سن او مناسب مادری نیست، او دختری متعلق به عصر تکنولوژی و شناخت جهان است، او میخواهد پا به جهانی بگذارد که فرصتی برای شناخت آن نداشته، بچهداری در برنامه او هنوز جایی ندارد.
بیشتر بخوانید: ائتلاف هولناک مالکیت خصوصی و مردسالاری/ چه تفکری به قتل ناموسی میانجامد؟
نگاهی به تبعات کودک همسری در کشور
نکته آن است که مونا خیلی زود ازدواج کرد و همین ازدواج زودهنگام و نبود فرصت کافی برای رسیدن به ابعاد مختلف بلوغ و رشد و به دنبال آن عدم شناخت کافی از جهان، انسانها و تجربه کردن زندگی باعث شد ناایمنترین شیوه ممکن برای تغییر زندگیش را انتخاب کرده و خیلی زود در دام ازدواج اشتباه دیگری گرفتار شود، علت این موضوع را نیز باید در آموزههای اشتباهی دانست که در بسیاری مناطق کشور همچنان رایج بوده و به دختران دیکته میشود.
این آموزهها به دختران جوان این مساله را آموزش میدهند که تنها مسیر و خط سیر زندگی آنان از ازدواج میگذرد. شاید از همین رهگذر است که مونای نوجوان برای تغییر زندگی که همزمان با رشد و تغییر و تحولات فکری و در مسیر تکامل او به لحاظ ابعاد مختلف بلوغ رخ داده است به دنبال عشقی دیگر و ازدواج بعدی میرود تا مثلا تغییری در زندگی خود ایجاد کند. عملی که به گفته مادرشوهر باز هم از آن پشیمان میشود.
دختر نوجوان برای تغییر زندگی راه تحصیل، مهارتآموزی و... را نیاموخته و حتی شاید فرصتی برای فکر کردن به این موارد نداشته است. او حتی شاید توان مطرح کردن طلاق و نارضایتی از زندگیاش را نداشته است. موضوعی که گاهی بزرگسالان نیز به دلیل سنن خانوادگی شجاعت لازم برای بیان آن را نداشته و به روابط فرازناشویی روی میآورند.
یکی از فعالان اجتماعی عرب در خوزستان که نمیخواهد نامش فاش شود دراینباره به جامعه ۲۴ میگوید: «مشکل عدم حمایت قوانین از زنان است، آیا اگر مردی به همسرش خیانت کند چنین اتفاق هولناکی برایش رقم میخورد و در نهایت هم با رضایت، ولی دم آزاد میشود؟ مشکل دیگر آن است که ما به دخترانمان آموزش ندادهایم که حقوق خود را بشناسند و از آن دفاع کنند. برخی خیلی زود فرزندانشان را شوهر میدهند شاید هم برای همین است که به جای دفاع از حقوق خود فرار میکنند.»
مسئولان به دنبال صحهگذاری بر کودک همسری
به گزارش جامعه ۲۴ قوانین و برخی از مسئولان کودک همسری را تجویز میکنند، تاسفآور است که عنابستانی نماینده مجلس و سیلیزننده معروف، در اظهارنظری غیرکارشناسی و مشخصا از سر ناآگاهی گفته است: «این قتلی که رخ داد به کودک همسری ارتباطی نداشت. همه مسائل را نباید به هم ارتباط دهیم، به باور من این موضوع ارتباطی به کودک همسری ندارد.» عنابستانی مشخصا نمیداند که اولا مونا در سنین زیر ۱۸ سال و همان کودکی کشته شده و دوم اینکه او یک کودک همسر است که کودکیاش به مدد همیننگاهها به تاراج ازدواج زودهنگام رفته است.
همفکرانی امثال عنابستانی نمیتوانند یک مساله ساده را تفسیر کنند: مونا حیدری در سنی که باید درس بخواند، بازیکند، ذهن و روح و فکرش را پرورش دهد، جهان و خودش را بشناسد به عقد مردی درمیآید که چندسالی از خودش بزرگتر است. مردی که پسرعمویش هست و لابد تنها سهم او از زندگی، جوانی که او نیز فرصت چندانی برای رسیدن به آگاهی و فهمیدن آنچه از زندگی میخواسته نداشته است و تمام سالهای کم زندگیش را اسیر جهل و حماقتی بوده که با آن پرورش یافته است. این حکایت همه کودکانی است که وارد زندگی زناشویی میشوند.
انسیه خزعلی، معاون زنان و خانواده رئیسجمهور نیز که باید حامی زنان و دختران این سرزمین باشد از یک سو این جنایت هولناک را در سخنانش محکوم میکند، اما خود از حامیان کودکهمسری است و به جای انتقاد و مقابله با این پدیده هولناک، دلخوش است که با آموزش و پرورش به تفاهم رسیده تا دختران متاهل به مدرسه بروند (مدارسی که پیش از این هم دختران متاهل را میپذیرفت، اما در شیفت بعد ازظهر)، راهکاری برای ترویج بیشتر ازدواج کودکان، عادیانگاری این آسیب اجتماعی و از بین بردن تبعات آن به جای حل مساله.
به گزارش جامعه ۲۴ ، مونا، مبینا، فاطمه و همه دختران مانند آنها فرصت آن را نداشتند که پس از رسیدن به بلوغ جسمی، فکری و اجتماعی راه زندگیشان را مشخص کنند. آنان قربانی فرهنگ ناهنجار رایج در خانواده، آموزههای اشتباه سنتی به زنان، محیط بسته زندگیشان و قوانین حمایت کننده از این فرهنگ شدند، قوانینی که در آن حفظ و حراست از کودکان و بهویژه کودکان دختر جایگاه چندانی ندارد.
تمامی این حوادث نشان میدهد که دختربچههای متاهل زمان ازدواج از رضایت و ارادهای بالغانه برخوردار نبودهاند و به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم ازدواج از سوی خانواده و فرهنگ بومی به آنان تحمیل شده است. گاهی به زور والدین و گاهی با شستوشوی مغزی برای آماده کردن دختربچهها جهت ازدواج زودرس.
سالهاست که فعالان حقوق کودک برای پیشگیری از وقوع چنین آسیبها و داستانهای تلخی، فریاد میزنند که برای ازدواج یک زن یا مرد تنها بلوغ جنسی کافی نیست بلکه باید بلوغ اجتماعی و فکری نیز اتفاق افتاده و فرد بتواند با میل، اختیار و بر اساس تجربیات و ویژگیهای شخصیتی و برنامههای زندگیاش مسیر آینده زندگی از جمله ازدواجش را رقم بزند، موضوعی که هنوز برای برخی از شهروندان و حتی مسئولان کشور و جریانهای فکری خاص روشن نبوده و این قشر هنوز نتوانستهاند خود را با حقایق زندگی در جهان امروز همسو کنند.
در ماجرای قتل اخیر این پرسش مطرح است که وقتی مونا در سن ۱۲ سالگی به ازدواج با پسرعمو «بله» گفت آیا معنای این اظهار رضایت را میدانست، آیا این «بله» گفتن در واقع جواب مثبت خانواده به این ازدواج بود یا جوابی از سر کودکی و بنا بر آنچه سنتها به او یاد داده بودند. آنان که در سطح کلان کشور با تجویز کودک همسری آشفتگی او را با رسیدن به سنین نوجوانی ودر آستانه جوانی رقم زدند وقتی شوهر و برادر شوهرش دست و پای نوجوان ۱۷ ساله را گرفته بودند تا سرش را بریده و در خیابان با افتخار بچرخانند و او فریاد میزد، التماس میکرد و کمک میخواست، کجا بودند؟
قوانینی که ازدواج او را در کودکی اجازه دادند با قاتل خودخواهی که میگوید از کرده خود پشیمان نیست و مرگ حق زنیست که به حرف شوهرش گوش نکند، چه میکنند؟
یادمان باشد که ماجرای فاطمه برحی نیز بر سر ازدواج ناخواسته با پسرعمو در سن نوجوانی، فرار از خانه و در نهایت سربریده شدن توسط همان پسرعمو بود که بر اساس آخرین اخبار امروز آزادانه در جامعه میچرخد و زندگی برایش متوقف نشده است.
سکوت در برابر قاتلان خطرناکی که قانونا عفو میشوند
در این بین آنچه تباه میشود جان و زندگی دخترکانی است که بنا به سنن در کودکی ازدواج کرده و قوانین هم بر سرنوشت تلخشان صحه گذاشتهاند، قوانینی که با بیتفاوتی از کنار مرگ دهشتناک آنان میگذرند، به این بهانه که اولیای دم رضایت دادهاند، اولیای دمی که در بسیاری مواقع غیرمستقیم در این قتلها دست داشته و آن را مورد تایید قرار میدهند بعد هم طبق قرار قبلی قاتل را میبخشند و آزاد میکنند.
دوستی در اینباره برایم نوشت: «وضعیت زنان ایرانی به «هومو ساکر» میماند، اصطلاحی حقوقی در نظام حقوقی روم باستان. هوموساکربه فردی اطلاق میشد که به دلیل خطایی جدی مانند زیرپا گذاشتن یکی از تابوهای جامعه از شهر طرد شده است. با برگزاری تشریفات صدور رأیِ هومو ساکر مردم میتوانستند مجرم را بکشند و از مجازات مصون باشند، اما این کار را در مراسم قربانی که مستلزم سلب حیات بود، انجام نمیدادند، چون مسلماً نمیتوانستند چیزی را قربانی کنند که برایشان بیارزش بود. در واقع هوموساکر نه درون و نه بیرون قانون ایستاده بود.»
او در ادامه نوشته بود: «می توان با تعمیم این مفهوم آن را مصداق همه افراد و گروههایی دانست که از هر نوع چتر حمایت قانونی محروم هستند و به همین دلیل ابژههای مطلوبی برای اعمال هر نوع خشونت محسوب میشوند. با توجه به بیاعتنایی قوانین نسبت به حوادث زنکشی که اتفاقا امنیت روانی جامعه را نیز هر بار به خطر میاندازد و حمایت از قاتلان زنان با عناوینی همچون رضایت، ولی دم یا به رسمیت شناختن حق پدر در کشتن فرزند و حتی مقصر انگاری قربانیان این فجایع در برخی موارد، به نظر میرسد برخی زنان ایرانی نیز هوموساکرها و ابژههای مطلوب اعمال خشونت محسوب میشوند که میتوان آنها را بدون ترس از مجازات کشت. در واقع اعمال خشونت علیه زنان، بیش از هر چیز ناشی از وضعیت حقوقی و سیاسی زنان ایرانی است.»
برای تامین امنیت زنان در برابر خشونت چه میکنید؟
به گزارش جامعه ۲۴ حالا وقت آن است که عنابستانی، خزعلی و جریان همفکر و همسو با آنها به این سوال پاسخ دهند که چند دختربچه دیگر باید قربانی این رویکرد اشتباه در جامعه شوند؟ آیا رفتن دختران متاهل به مدرسه (بر فرض هم که همسر و زندگی مشترک سد راه ادامه تحصیل آنان نشود) مشکل را حل میکند؟ آیا زمان آن نرسیده که به جای تشویق و ترویج ازدواج کودکان که در واقع روی دیگر سکه خشونت علیه کودکان در جهان محسوب میشود، با پدیده کودک همسری مبارزه کرد.
چند مونای دیگر باید از ازدواجهای کودکانه فرار کنند و کشته شوند؟ همچنین باید به این پرسش پاسخ داده شود که معاونت زنان ریاستجمهوری برای طی شدن مراحل تصویب لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت چه از منظر پیشگیری و چه از منظر مجازات مجرمان چه فکری کرده و قصد دارد برای پیشبرد اهداف این لایحه چه کاری انجام دهد؟
سکوت دستگاههای متولی به جای پیشنهاد قوانینی در راستای ممانعت از زنکشی و قسر در رفتن قاتل یا قاتلان نیز تلخی این روایتهای پرتکرار در کشور را چند برابر میکند، رویکردی که تنها ثمره آن وقوع قتل و در واقع زنکشیها و فرزندکشیهای بیشتر در جامعه است.
امیدی نیست ...