افزایش میانگین خشونت اعتیاد و مشکلات روحی در کارگران
رویداد۲۴| ایلنا نوشت: سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران و مدیرکل اسبق مدیریت عملکرد بهزیستی میگوید: واقعیت این است که آسیبهای اجتماعی در سه دهه اخیر در همه شاخصها و گروههای اجتماعی روند رو به رشدی داشته و کارگران نیز از این روند مستثنا نبودند. این موضوع محدود به کارگران کشور نیست؛ شما در همه اقشار جامعه با نسبتهای متفاوت رشد آسیبهای اجتماعی را میبینید.
مسئله مهم، تنوع آسیبهای اجتماعی در جامعه است. کارگران ما نیز در همین جامعه و با همین مردم زندگی میکنند؛ فقط محیط کار کارگران اندکی متفاوت است. خود محیط کار افراد گاهی میتواند باعث تشدید یا کاهش آسیبهای اجتماعی شود. مثلا فردی که محیط کار نظامی یا بیمارستانی دارد، کمتر میتواند درگیر آسیبهای اجتماعی باشد، اما برخی محیطهای کارگاهی در بافتهایی قرار دارند که ناخودآگاه احتمال تسری آسیبهای اجتماعی را افزایش میدهند.
نکته سومی که باید به آن اشاره کرد، این است که وقتی از آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد سخن میگوییم، باید حلقهای از آسیبهای اجتماعی را با هم ببینیم؛ زیرا آسیبهای اجتماعی روی یکدیگر تأثیر میگذارند؛ بنابراین اینجا با حلقهای از آسیبها مواجه هستیم.
او ادامه داد: نکته چهارمی که بهعنوان مقدمه باید عرض کنم، این است که باید بپذیریم سلامت روان اجتماعی امری است که در کشور مورد غفلت قرار گرفته است. شما از مدرسه تا دانشگاه شاهد همین مسئله هستید که امر سلامت روان اجتماعی موضوعی فاقد اهمیت تلقی میشود. در محیطهای کارگری و بستهتر نیز همین فضا را میبینیم. در چنین شرایطی تنوع کیفیت آسیبهای اجتماعی و افزایش کمی تعداد مصادیق این آسیبها و کاهش سن آسیبها طبیعی خواهد بود.
او افزود: ضمن اینکه عوامل تشدیدکننده آسیبهای اجتماعی در جامعه روزبهروز در حال افزایش است. مشخصا موضوع «فقر» بهویژه در طبقات پایین جامعه عاملی محوری در تشدید آسیبهای اجتماعی است. اینکه پیامبر اسلام (ص) میگوید «فقر» همسایه «کفر» است، یک پیام مهم دارد؛ پیام این حدیث این است که باید نگران فقر بود.
او معتقد است: جامعه کارگری ایران جمعیت چشمگیری از این کشور را به خود اختصاص داده و شاید بزرگترین جمعیت صنفی در کشور را کارگران تشکیل میدهند. برخی عدد ۱۵ میلیون را صرفا درباره کارگران رسمی و قراردادی (غیرزیرزمینی) در ایران تخمین زدهاند. اگر هر کارگری متوسط خانوار سهنفره داشته باشد، در آن حالت بیش از نصف جمعیت کشور را به طور مستقیم، خانوارهای کارگر شاغل و بازنشسته تشکیل میدهند.
ما در سالهای گذشته سندی را برای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تدوین کردیم که عنوان آن «سند ارتقای سلامت اجتماعی با تأکید بر حوزه آسیبهای اجتماعی» بود. این گزارش سندگونه شامل همه حوزههای آسیبهای اجتماعی ازجمله «خشونت، الکل، اعتیاد، طلاق و خودکشی» است که در سه مجلد تدوین و در اختیار وزارتخانه یادشده قرار گرفت.
موسویچلک میگوید: این را که از آن سند مطالعاتی و گزارش چقدر بهرهبرداری میشود، نمیدانیم، اما این مطالعه بیش از یک سال زمان برد. در آن سند نشان دادیم در میان کارگران اعتیاد آمار بالایی دارد. در شیوعشناسی اعتیاد در سال ۱۳۹۲ که در سال ۱۳۹۴ منتشر شد، در آنجا نیز نشان دادیم که میانگین اعتیاد جامعه کارگری از میانگین سایر اصناف و اقشار بیشتر است. در آنجا همچنین نشان دادیم که میانگین خشونت و اختلال روحی و طلاق نیز در جامعه کارگری در مقایسه با دیگر گروههای جامعه بالاتر بوده است. همچنین میانگین نارضایتی از زندگی نیز که از شاخصهای همبسته با خودکشی است، در میان کارگران به حد چشمگیری از دیگر اقشار بالاتر است.
این آمار یک پیام دارد و آن این است که محیطی که ویژگیهای خاصی مثل محیطهای کارگری دارد، از چشمان ما غافل بوده و ما درباره مشکلات آن آگاه نبودیم. این امر البته چند دلیل دارد؛ یکی از آن دلایل این است که کارفرمایان و حتی وزارت کار ما، دغدغهای برای توسعه برنامههای محافظتکننده از کارگران در برابر آسیبهای اجتماعی ندارند.
او میافزاید: اگر اقداماتی نیز در این حوزه از سوی کارفرمایان در قالب خیریه یا برنامههای اجرائی از سوی وزارت کار انجام گرفته، عمدتا مقطعی و نقطهای بوده که اثری در سطح کلان نداشته و فراگیر نبوده است. الان برخلاف کشورهای توسعهیافته ما میبینیم که اکثر کارگاهها و کارخانههای بزرگ ما نیز واحد مددکاری و روانشناسی ندارند. البته در چند سال اخیر پس از همهگیری کرونا اندکی به این حوزه توجه شده و اقداماتی محدود انجام شد. اما واقعیت این است که دستگاه سیاستگذار ما الزامی را برای انجام چنین برنامههایی به منظور صیانت از روان و زندگی نیروی کار خود ندارد.
نکته دیگر این است که وقتی به عرصه آسیبهای اجتماعی نگاه میکنیم، متوجه میشویم ما هیچ سنجش مستمری از وضعیت سلامت روان جامعه کارگری نداریم؛ یعنی بانک اطلاعاتی که دادههای آن بهروز و قابل اتکا باشد تا بتوانیم بر مبنای آن سیاستگذاری کنیم، در دسترس ما نیست. به گفته او موضوعی که در محیطهای کارگری اهمیت دارد، ضرورت توجه به «خودمراقبتی» و «مراقبت سازمانی» است. کارگران ما تا زمانی که نفس میکشند، باید کار کنند. سلامت نیروی کار چندان برای کارفرما مهم نیست. این مورد درباره حوادث کار که فیزیکال و فوری هستند نیز دیده میشود و قاعدتا در حوزه آسیبهای اجتماعی به شکل مضاعفی شاهد این بیتوجهی هستیم.
مثلا کارگران و مدیران کارخانهای ناگهان میبینند که یک کارگر خودکشی کرده یا اقدام ناموفق به خودکشی میکند. آنان از خود میپرسند چرا چنین اتفاقی ناگهان افتاد؟ اما این در حالی است که نشانگان خودکشی قبلا در فرد اقدامکننده وجود داشته و ما تنها به این نشانگان بیتفاوت یا ناآگاه بودیم؛ علت این بیاهمیتی آن است که در اغلب موارد ما نیروی انسانی را یک «سرمایه» قلمداد نمیکنیم.
بنده خودم سابقه چندین سال فعالیت و کار تحقیقی در محیطهای کارگری را از سال ۱۳۷۵ تاکنون داشتهام. مدیرعاملی از آن زمان دغدغه جلوگیری از رشد آسیبهای اجتماعی در میان کارگران را داشت. اما این تمایل فراگیر نبوده و کاملا فردی است؛ اگر کارفرمایی خودش دغدغه این حوزه را داشته باشد، اقداماتی محدود میکند و پایدار هم نیست.
او ادامه میدهد: ما باید بیشترین تمرکز خود را در محیطهای کارگری روی پیشگیری اصطلاحا «سطح یک» بگذاریم؛ چون شما گروهی را دارید که میخواهد ۳۰ سال کار کند. این فرد ۳۰ سال در دسترس است و خانواده و مدیران همگی در دسترس هستند. همه چیز در این محیط تحت کنترل است و نیازسنجی مبتنی بر نیازها انجامشدنی است؛ بنابراین محیطهای کارگری یکی از بهترین محیطها برای تمرین پیشگیری از بروز آسیبهای اجتماعی است. در مرحله دوم یا پیشگیری «سطح دو» اگر کارگری نشانهای درون خود دارد که گویای تعارض در محیط کار، خانه و محله است، بهموقع میتوان خدمات تخصصی را ارائه داد تا از بروز آسیب اجتماعی که خودکشی نقطه اوج آن است، جلوگیری شود.