جمعیت ایران با ۱۴ بچه این روحانی پُرکار، جوان نمیشود !
رویداد۲۴ | فرشیدغضنفرپور: در خبرها آمده است یک روحانی یزدی در چهل سالگی ۱۴ فرزند دارد! ایشان در یک استودیوی صداوسیما نشسته و همزمان با ذوق فراوان و اغراق شده دو مجری برنامه در حال تبلیغ تولید مثل در حجم بالا و به منظور ترغیب جامعه ایرانی برای فرزندآوری بیشتر است.
همان فرمول «هالو» یا «احمق» پنداری مخاطب که صداوسیما و چه بسا عمده دستگاههای تولید محتوای فرهنگی را به وضع فعلی انداخته.
تصور تهیه کننده و سفارش دهنده این قبیل برنامهها درباره برداشت مخاطب برنامه با دیدن شادی و شعف مرد عیالوار موفق لابد چنین دیالوگی است:
«میبینی خانوم؟ چقدر خوشحال است! اصلا هم زحمت ندارد. حتی میگوید این بچهها با هم همبازی میشوند و در کارهای خانه به مادرشان کمک میکنند. چه خوب است که ما هم برای بالای ۱۰ فرزند اقدام کنیم!
آری همسر مهربانم، ما هم میتوانیم با داشتن دهها فرزند تازه طعم واقعی زندگی را بچشیم خیلی ایده خوبی است چرا به فکر خودمان نرسیده بود؟
خدا خیر بدهد به صداوسیما چقدر خوب است که ما را از این مسائل آگاه مینماید همانا که این رسانه ملی خیر و خوبی و صلاح ما را میخواهد
همین حالا اقدام کنیم!»
و در نتیجه این برنامهها هم مشکل سالمندی جمعیت حل میشود و هم آینده ایران پُر میشود از جوانان وخانوادههای انقلابی با همان شکل و شمایلی که طراحان دیوارنگاره میدان ولیعصر ترسیم میکنند.
مردهایی با ریشهای مرتب و موهای خوابانده به یک طرف، معمولا با جلیقه کاموایی و پیراهن یقه بسته و زنان محجبه که جوانترهایشان مانتو و روسری کاملا پوشیده دارند و مسنترهایشان حاج خانمهای مسجدی چادری هستند که لابد توی خانه هم «عزیز جون» صدایشان میکنند!
به دلیلی که مشخص نیست در حال خندیدن هستند، (همان کانون گرم خانواده ایرانی) الگوی زندگی ایرانی – اسلامی که سالها از تلویزیون و هر تریبون در دسترس دیگری تبلیغ شده.
«عزیز جون» میخواهد همه را دور هم جمع کند، «آقاجون» مسجدی و مهربان است عروس و دامادها با وجود اندک مشکلات و احیانا سبکسریهای جوانی با راهنمایی و هدایت بزرگترها در نهایت به مسیر درست زندگی بر میگردند و کام خودشان و خانواده را با قدم نورسیده یکی پس از دیگری شیرینتر میکنند.
طراحان این تصاویر و سفارش دهندگان این قبیل مصاحبهها و کارگردانان این سریالها در یک دنیای موازی سیر میکنند که نسبت اندکش با واقعیت تنها میتواند دستمایه طنز و شوخیهای اینستاگرامی باشد.
فرض محال که محال نیست، بیایید قبول کنیم اصلا بیکاری، فقر، تورم یا گرانی ارزاق و اجاره خانه و شهریه مدرسه و امید به آینده با تجربهای که ایرانیان از وضع اقتصادی در سالهای گذشته داشتهاند در آن حدی که رسانههای بیگانه و دشمن پسند تبلیغ میکنند نمیتواند در محاسبات یک زوج ایرانی برای فرزندآوری خللی ایجاد کند و بنا به قاعده هرآنکس که دندان دهد نان دهد، بچه رزق و روزی خودش را هم با خودش میآورد و به قول آن زن مصاحبه شونده خوشحال «روزی از در و پنجره میبارد»، اما به هر حال خوب است یادمان نرود تمام این تبلیغات بعد از ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت به تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ جانی دوباره گرفت.
مسئولان و سیاستگذاران فرهنگی اگر حرف ما شهروندان معمولی را پژواک صدای بیگانه قلمداد میکنند، به آن سیاستهای ابلاغی که دستکم روی کاغذ باید پایبند باشند!
تنها دو بند از بندهای این سیاست ابلاغی یعنی بند ۴ و ۵ مربوط به «ترویج و نهادینهسازی سبک زندگی اسلامی- ایرانی و مقابله با ابعاد نامطلوب سبک زندگی غربی» و «تحکیم بنیان و پایداری خانواده با اصلاح و تکمیل آموزشهای عمومی درباره اصالت کانون خانواده و فرزند پروری و با تأکید بر آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی و ارائه خدمات مشاورهای بر مبنای فرهنگ و ارزشهای اسلامی- ایرانی و توسعه و تقویت نظام تأمین اجتماعی، خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبتهای پزشکی در جهت سلامت باروری و فرزندآوری.» است.
بر فرض که دستگاههای فرهنگی قرار است بر مدار همین سیاستهای ابلاغی تولید محتوا کنند؛ این سیاستها در ۱۴ بند به دستگاههای اجرایی، قانون گذاری و فرهنگی کشور ابلاغ شده که ۱۲ بند دیگر آن عملا معتل مانده و ظاهرا هم کسی مسئولیت آن را بر عهده نمیگیرد.
سهل است که ورود به بسیاری از شاخصههای این سیاستها در تقابل کامل با آن چیزی است که امروز در سطح کلان از دستگاههای فرهنگی، اجرایی و تقنینی کشور مشاهده میشود.
بند ۶ این سیاستها بر «ارتقاء امید به زندگی، تأمین سلامت و تغذیه سالم جمعیّت و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، بویژه اعتیاد، سوانح، آلودگیهای زیست محیطی و بیماریها.» تاکید میکند.
فقط در یک مورد آمار کشته شدگان تصادفهای رانندگی در سال ۱۴۰۲ به عدد ترسناک ۲۰ هزار و ۴۵ نفر شامل ۱۵ هزار و ۸۵ مرد و ۴ هزار و ۱۹۱ زن به رسیده است. آماری که رسانهها آن را به اندازه تلفات رانندگی در کل اتحادیه اروپا ارزیابی کردهاند.
فارغ از آمار فوتیها تعداد مصدومان شامل قطع عضو و معلولان جسمی و حرکتی هم هولناک است.
در همین سال ۳۹۱ هزار و ۶۹ نفر بر اثر مصدومیت ناشی از تصادفات به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند!
یکی از گمراه کنندهترین سیاستها در سالهای اخیر فروکاستن این آمار به عدد و چارت در رسانهها بوده است. اگر بخواهیم فقط با همان عینک تنگ و چرب سیاستگذاران فرهنگی کشور که انسان مذکر و مونث را والد و والده میدانند به ماجرا نگاه کنیم باید بپرسیم چه میزان از «جمعیت مولد کشور» سالانه بر اثر ناایمن بودن راهها، خودروها و ضعف در قوانین راهنمایی و رانندگی و آموزشهای مربوطه جان خود را از دست داده و یا برای همیشه نقص عضو و معلول شدهاند؟
دو بند دیگر از این سیاستها به قرار زیر است:
• مدیریت مهاجرت به داخل و خارج هماهنگ با سیاستهای کلی جمعیّت با تدوین و اجرای ساز و کارهای مناسب.
• تشویق ایرانیان خارج از کشور برای حضور و سرمایه گذاری، و بهرهگیری از ظرفیتها و تواناییهای آنان.
با همان عینک تنگ نظرانه سیاستگذاران فرهنگی یک آمار دیگر را بررسی کنیم:
نشریه فایننشال تایمز با استناد به آمار سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در گزارشی با عنوان فرار مغزها، نوشت: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ را در میان کشورهای جهان داشته است.
این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و به گفته این نشریه ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است!
این جمعیت نه تنها از میان افراد دارای تحصیلات عالی و تخصصهای شغلی که از میان «جوانان مولد کشور» کم میشوند.
طبق آن سیاستهای ابلاغی باید یک دستگاه یا وزارتخانه یا نهادی در این مدت مامور میشد، تحقیق میکرد که لااقل بداند این همه جوان «مولد» کشور از چه میگریزند؟ چه میشود که یه جوان ۲۵ ساله یا ۳۰ ساله همه جور سختی به جان میخرد، همه جور پول به یورو و دلار میدهد، هزار جور دوندگی میکند که در شرایط یک دانشجو، یا پناهجو یا مهاجر تازه وارد در یک جامعه غریب دور از وطن و رفیق و خانواده ادامه حیات بدهد؟
اگر تخصص و ملیت و هویت و وجود و انسانیتشان برای شما ارزشی نداشت از باب مولد بودن و تولید مثل هم ارزش یک سوال و تحقیق و گزارش و پیگیری نداشتند؟
شما که برای ۱۴ زایمان همسر طلبه یزدی یا قمی چراغانی میکنید چطور خروج ۱۱۵ هزار نفر در یکسال تکانتان نمی دهد؟
بیایید باز هم با همان عینک تنگ نظرانه یک آمار دیگر را از نظر بگذارانیم، این یکی حتی ترسناکتر است.
بر اساس اعلام وزارت بهداشت در سال ۱۴۰۲ سالانه ۲۰ هزار مرگ منتسب به آلودگی هوا در ایران رخ میدهد و در حالیکه بیش از نیمی از جمعیت کشور در معرض آلودگی هوا قرار دارند، خسارات آلودگی هوا در ایران سالانه به ۷ میلیارد دلار میرسد. فقط در شهر تهران سالانه بیش از ۳۷۰۰ نفر به علت آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند و خسارت این پدیده در تهران بالغ بر ۳/۲ میلیارد دلار است!
محمدرضا مسجدی دبیرکل اتحادیه جهانی مبارزه با بیماریهای ریوی در سی و سومین کنگره سالیانه جامعه پزشکان متخصص داخلی ضمن بیان این آمار به نکته دیگری هم اشاره کرده که بی ارتباط با انگیزه اصلی نوشتن این گزارش نیست.
مسجدی گفته: مهمترین راهکار کاهش آلودگی هوا در ایران اجرای قانون هوای پاک است که از سال ۹۶ تصویب شده و تاکنون اقدام جدی برای اجرای آن صورت نگرفته است.
کوتاه سخن آنکه، نه بازخوانی آمار هولناک تصادفات رانندگی موضوع تازهای است و نه به رخ کشیدن عدد فوتیهای ناشی از آلودگی هوا.
مسئولان و دستگاههای مربوط حتی آمار و خواست روزافزون مهاجرت جوانان ایرانی را هم پیشتر امری عادی و بزرگنمایی شده توسط رسانهها عنوان کردهاند، پس گویا هنوز جای نگرانی نیستً.
کاربرد مصاحبه با مرد یزدی و قمی و اراکی با ۱۴ فرزند یا زوج دیگری با ۱۰ فرزند همین است. اینکه بگویند تبلیغات اثر کرده و هستند آدمهایی که دل را به دریا زده و برای جوانی جمعیت کار میکنند و نه تنها مشکلی ندارند، خیلی هم خوشحال و راضیاند.
فقط میماند ۱۲ بند رها شده از همان سیاستهای ابلاغی که ظاهرا نه متولی خاصی دارد و نه چندان مهم شمرده میشوند. در پایان این گزارش فقط چند مورد دیگر از این سیاستها را نام میبرم تا خوانندگان با توجه به تجربه زیسته خود در کشور قضاوت کنند دست فرمان «جوانی جمعیت» از آنچه قرار بود باشد به کدام سمت چرخیده:
• حفظ و جذب جمعیّت در روستاها و مناطق مرزی و کم تراکم و ایجاد مراکز جدید جمعیّتی بویژه در جزایر و سواحل خلیج فارس و دریای عمان از طریق توسعه شبکههای زیربنایی، حمایت و تشویق سرمایهگذاری و ایجاد فضای کسب و کار با درآمد کافی.
• رفع موانع ازدواج، تسهیل و ترویج تشکیل خانواده و افزایش فرزند، کاهش سن ازدواج و حمایت از زوجهای جوان و توانمندسازی آنان در تأمین هزینههای زندگی و تربیت نسل صالح و کارآمد.
• توانمندسازی جمعیّت در سن کار با فرهنگ سازی و اصلاح، تقویت و سازگار کردن نظامات تربیتی و آموزشهای عمومی، کارآفرینی، فنی ـ حرفهای و تخصصی با نیازهای جامعه و استعدادها و علایق آنان در جهت ایجاد اشتغال مؤثر و مولّد.